خرید تور تابستان

سرنوشت آرزوهایی که به آنها رسیدیم از نظر شوپنهاور

‌کانال تلگرامی فلسفه بودن، متنی از کتاب «جهان همچون اراده و تصور» نوشته‌ی آرتور شوپنهاور را منتشر کرده‌است که متن کامل آن را در ادامه می‌‌خوانید.

«تلاش ها و امیالِ بشری این امیدِ عبث را در ما نگاه می‌دارند که ارضایِ آنها همواره هدف نهایی اراده ورزی بوده اما به محضِ آنکه تحقق یافتند، دیگر همان که بودند به نظر نمی‌رسند و از این رو به زودی فراموش و باطل می‌شوند، و حقیقتاً همواره چون اوهامی که خاصیتِ خود را از دست داده‌اند کنار گذاشته میشوند. مایه‌ی خوشبختی خواهد بود اگر چیزی که موردِ میل قرار گرفته و برای به دست آوردنش تقلا میشود همچنان باقی می‌ماند به گونه‌ای که بازی از نوسانِ مداومِ میانِ میل و ارضا، و ارضا و میلی تازه (که جریانِ سریعِ آن «خوشبختی» و جریانِ آرامِ آن «اندوه» به حساب می‌آید) برکنار بماند، به گونه‌ای که این بازی به شکلِ یک کسالتِ هولناکِ ویرانگر، اشتیاقی بی‌روح و بدونِ هدفِ مشخص و با افسردگیِ مُهلک به پایان نرسد.

بر اساس این همه، اراده، هنگامی که شناختْ راهنمای‌اش باشد، آنچه را اینجا و اکنون اراده میکند می‌شناسد اما هرگز آنچه را در کل اراده میکند نمی‌شناسد. هر عملِ فردی هدف یا غایتی دارد؛ اراده‌ورزی در کل هیچ غایتی ندارد. به همین منوال، هر پدیدارِ فردیِ طبیعت از طریقِ علتِ موجدِ نمودش در چنین مکان و زمانی تعیین میشود، اما نیرویی که خود را در این پدیدار مُتجلی میسازد در کل علتی ندارد، زیرا چنین نیرویی مرحله‌ای از نمودِ شیء فی نفسه، یعنی اراده، است. تنها خودشناسیِ اراده در کل همان تصور در کل و کلِ جهانِ ادراک است. این عینیت، آشکارگی، و آئینه‌ی اراده است.

انسان که در صورت فقدان جو زمین، بدنمان متلاشی می شود؛ اگر زندگی از هرگونه نیاز، هرگونه محنت و درد عاری می شد و همه چیز بر وفق مُراد بود، انسان بر خر مراد چنان از باد نخوت متورم می گردید که، هرچند از هم نمی پاشید، منظری بس رقت انگیز و احمقانه پیدا می کرد_نه فقط این،که اصلا سر به جنون می گذاشت. همواره وجودِ مقدار معینی هول و درد و هراس برای آدمی لازم است. کشتی بدون وزنه ی تعادل، سازه ای است ناپایدار و ناسودمند.»

‌انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا