اعتماد اجتماعی چیست؟
کوین ولیر، نویسنده و دانشیار فلسفه، مطلبی با عنوان «Defining social trust is a first step toward nurturing it» در وبسایت سایکی نوشتهاست که متن آن با ترجمهی پگاه منفرد در سایت ترجمان منتشر شدهاست که متن کامل آن را در ادامه میخوانید.
بشر، در ابتدای حیاتش، زندگی اجتماعی را زندگی در قبیلهٔ آشنای خود میدانست. ولی او بعدها یاد گرفت به غریبهها نیز اعتماد کند و روابطش را با آنها گسترش دهد. بنابراین، بازرگانان و مسافرانی که از سرزمینهای دیگر میآمدند، دیگر دزد و جانی قلمداد نمیشدند. امروزه، میتوانیم به کسانی که هرگز با هویتشان آشنا نخواهیم شد اعتماد کنیم. ازاینرو، زندگی اجتماعی مؤلفهای جدید و اساسی پیدا کرده است: اعتماد اجتماعی. اما آیا میتوان مؤلفههای اصلی این «اعتماد اجتماعی» را شناخت؟ آیا اعتماد اجتماعی آموختنی است؟ اصلاً این مفهوم دقیقاً به چه معناست؟
کوین ولیر، سایکی— در مقطعی از تکامل بشر، انسانها یاد گرفتند در زندگی خود به غریبهها اعتماد کنند. پیش از آن، زندگی اجتماعی به معنی زندگی در قبیلهای آشنا بود. شاید کسی با گروههای دیگر رابطهای متقابل برقرارمیکرد، اما به همان میزان که دادوستد وجود داشت، روابط خشونتآمیز هم بود. انسانها به کسانی که میشناختند اعتماد داشتند، هرچند گاهی به غریبهها هم اعتماد میکردند.با رشد جوامع، انسانها ارتباطشان را با غریبهها، بهخصوص در محیطهای مدنی جدید، بیشتر کردند. انسانها بهنحوی یاد گرفتند با افرادی که نمیشناسند و هرگز نخواهند شناخت تعامل کنند. هر بازرگانی که اهل کشور دیگری بود لزوماً تهدید به شمار نمیآمد و هر مسافری هم تبهکار نبود.
امروزه میتوانیم به کسانی که نمیشناسیمشان اعتماد کنیم. ما با افرادی که هرگز از هویت آنها آگاه نخواهیم شد و با افراد ناشناس دیگر در نظامهایی که از آنها سر در نمیآوریم تعامل داریم. زندگی اجتماعی مؤلفهای جدید و اساسی دارد: اعتماد اجتماعی.
اعتماد اجتماعی باور ما به این است که غریبهها از هنجارهایی مشخص پیروی میکنند. این اعتماد شخصی نیست و با اعتماد در روابط خانواده و دوستان متفاوت است. این اعتماد سازمانی هم نیست و با اعتماد به دمکراسی و ارتش فرق دارد. اعتماد اجتماعی به معنی اعتماد به سایر افراد جامعه است.
تحقیقات زیادی دربارۀ اعتماد اجتماعی صورت گرفته است. محققان معتقدند اعتماد اجتماعی به نهادهای موفق نیرو میبخشد و فواید اجتماعی مهمی را بههمراه دارد. اعتماد اجتماعی زیربنای نظامهای قانونی اثربخش و اجماع دمکراتیک است و رشد اقتصادی، برابری اقتصادی و سلامت روانی را افزایش میدهد.
مستندات سنجش اجتماعی عمومی1 و سنجش انتخابات ملیِ آمریکا 2نشان میدهند که اعتماد اجتماعی در ایالاتمتحده کاهش چشمگیری داشته است. در اوایل ۱۹۷۰ حدود نیمی از کسانی که در نظرسنجی شرکت کردند به اکثر آدمها اعتماد داشتند، اما امروزه این رقم نزدیک به یکسوم است. این تغییرات اثرات نسلی 3هستند. به نظر میرسد که، لااقل تا همین اواخر، هر نسلی نسبت به نسل پیشین کمتر اهل اعتمادکردن باشد.
با توجه به اطلاعاتی که در دست است، ایالت متحده تنها دمکراسیِ دیرپا با عمری بیش از پنجاه سال است که کاهش چشمگیری در اعتماد اجتماعی داشته است. برخی از دمکراسیهای نوپا مثل لهستان، شیلی و رومانی شاهد کاهشهایی در اعتماد اجتماعی بودهاند، اما تعداد دمکراسیهای قدیمیتر اندک است.
باوجوداین، اعتماد اجتماعی معنای روشنی ندارد. بسیاری از رشتههای علمی دربارۀ اعتماد پژوهش کردهاند، اما الزاماً فهم مشترکی از آن ندارند. تحلیل مفهومی ممکن است کمی آن را شفاف کند. بگذارید با تعریف اعتماد بینفردی شروع کنیم و بعد این تعریف را به اعتماد به دیگران تعمیمیافته 4 بسط دهیم.
از نظر من اعتماد رابطهای سهظرفیتی است: A به B اعتماد میکند تا کار C را برایش انجام دهد. بنابراین اعتماد به دیگری مستلزم این است که اعتمادکننده توقع داشته باشد کار را بهخوبی برایش انجام دهند. کسانی که اعتماد میکنند باید فکر کنند که معتمدها مشتاق یا علاقمندند کاری را انجام دهند که اعتمادکنندهها برای انجامش به آنها اعتماد کردهاند. ثانیاً لازمۀ اعتماد این است که گمان کنیم معتمد شایستگی انجام کاری را که بهخاطرش به او اعتماد کردهایم دارد. ثالثاً، اگر جان به ریبا اعتما کند، باید در برابر ریبا آسیبپذیر باشد یا بهنحوی به او وابسته باشد. در نمونههای عالی اعتماد، به نظر میرسد اعتمادکننده در اعتماد به دیگران خطر میکند. اتکا به معنای قرارگرفتن در معرض ناامیدی است.
فلاسفه بین اعتماد و اتکای محض تمایز قائل میشوند. من میتوانم به دستگاهها اتکا کنم، اما به آنها اعتماد نمیکنم. برای روشنکردن این تمایز فیلسوفان گاهی از اندیشۀ «موضع شریک» 5پیتر استراوسون کمک میگیرند. ایدۀ «موضع شریکِ» استراسون میگوید ما میدانیم که اعمال دیگران مبتنی بر دلایلی است و، بر این اساس، میتوانیم آنها را، در چارچوب یک عرف اخلاقی مشترک، مسئول اعمالشان بدانیم. بنابراین، اعتمادکردن یعنی «اتکاکردن از نظرگاه شریک» نسبت به شخصی که به آن اعتماد داریم.
اعتمادکننده همچنین باید گمان کند که معتمد انگیزه اخلاقی کافی برای انجامدادن Φ را دارد. فلاسفهای که دربارۀ اعتماد تحقیق میکنند اختلافنظر دارند که چطور باید انگیزۀ اخلاقیِ کافی را دقیقاً فهمید. بعضی از فلاسفه معتقدند این انگیزۀ اخلاقی کافی همان حسننیت است، اما من فکر میکنم این شرط بیش از حد خاص است. به نظر من، جان مادامی که فکر کند ریبا در شرایط مناسب اعتماد، با توجه به ملاحظلات اخلاقی، عمل میکند یا بهطور کلی تمایل دارد که عمل کند، میتواند به ریبا اعتماد کند.
میتوانیم انگیزههای ویژگی قابلاعتمادبودن را همان دلایل اخلاقی برای تبعیت از هنجارهای اخلاقی بدانیم (پشتوانۀ هنجارها انتظارات مشترک است مبنی بر اینکه اعضای جامعه باید این هنجار را رعایت کنند). اگر جان باور داشته باشد که ریبا فقط به این خاطر C را انجام میدهد که میترسد بهخاطر انجامندادن C دستگیر شود، به ریبا اعتماد نمیکند. اگر هم بداند او فقط بهخاطر این C را انجام میدهد تا اعتماد جان را به دست آورد و بعداً به جان خیانت کند، باز هم نمیتواند به او اعتماد کند. بنابراین، برای اعتمادکردن باید گمان کنیم که هنجار مد نظر دلیل اخلاقی کافی برای اقدام را در اختیار معتمد قرار میدهد. معتمد تعهدی درونی برای پیروی از هنجاری اجتماعی دارد. او گمان میکند بهلحاظ اخلاقی باید از آن پیروی کند. شاید هم دیگران گمان میکنند او بهلحاظ اخلاقی باید از آن پیروی کند و از مجازات آنها میترسد.
حالا میتوانیم چند شرط ضروری برای اعتماد تعیین کنیم:
اعتماد: A به B فقط وقتی برای C اعتماد میکند که A هدفی داشته باشد و باور داشته باشد که ۱) انجام C توسط شریک B برای دستیابی به این هدف ضروری یا مفید باشد و ۲) B تمایل داشته باشد و بتواند با تبعیت از هنجار اجتماعی S، که در آن دلایل اخلاقی برای برانگیختن B به تبعیت از S کافی است، C را انجام دهد.
تبعیت از هنجار اجتماعی S عمل C را، که A برای انجام آن به B اعتماد کرده، تسهیل یا ایجاب میکند. همچنین این تبعیت مستلزم آن است که دلایل اخلاقی برای ایجاد انگیزه در B جهت تبعیت از هنجار اجتماعی کافی باشد. در غیر این صورت، باید بپذیریم که A حتی وقتی باور داشته باشد B بدون هیچ مشکلی دلایل اخلاقی خود را نادیده میگیرد میتواند به A اعتماد کند.
برای بسطدادن این تعریف به اعتماد اجتماعی باید دست به دامن نوعی هنجار بشویم که، با کمک اندیشۀ کریستینا بیپریِ فیلسوف دربارۀ هنجارهای اجتماعی، آن را قوانین اخلاقی مینامم. هنجارها رفتارهای روزمرۀ اجتماعی را در بر میگیرند که از یک شاخص عمومی پیروی میکنند و بهمرورِ زمان موجب نگرشهای اخلاقی میشوند. افراد از رسوم اجتماعی اطاعت میکنند چون باور دارند این کار به آنها کمک میکند، اما پیروی از هنجارها گاهی زمانی اتفاق میافتد که فرد انتظار هیچ منفعتی از تبعیت ندارد.
بسیاری از هنجارها بر این اساس شکل میگیرند که ما فکر میکنیم دیگران هم آنها را رعایت میکند -این مفهوم انتظارات تجربی است. از نظر بیپیری هنجارهای اجتماعی ناشی از انتظارات تجربی و انتظارات هنجاربنیاد است. انتظارات هنجاربنیاد مبنی بر آن است که انسانها گمان میکنند دیگران معتقدند که لزوم پیروی از هنجارها باوری همگانی است. در برخی موقعیتها شکستن هنجار مجازات اجتماعی را به دنبال دارد؛ هنجارشکنان سرزنش یا تنبیه میشوند.
بسیاری از انتظارات هنجاربنیاد ماهیتی اخلاقی دارند. زمانی متوجه این موضوع میشویم که میبینیم تخلفها باعث مجازات اخلاقی همگانی میشود. بهمحض مشاهدۀ تخطی، افراد با تکیه بر اینکه تابعان قوانین دچار نفرت و انزجار میشوند عموماً متخلفان را سرزنش و تنبیه میکنند (یا حداقل افراد انتظار سرزنش و تنبیه دارند). من این هنجارهای اجتماعی موعظهشده را قوانین اخلاقی مینامم.
جرالد گاس ایدۀ قوانین اخلاقی را اینطور مطرح میکند. این قوانین سرشار از عواطف اخلاقی هستند، مردم آنها را غیردلبخواهی و بیقیدوشرط میدانند، در راستای منافع مشترک افرادند، دربارۀ نحوۀ رفتار ما با دیگراناند، با انزوای اجتماعی تقویت میشوند و تخطی از آنها متضمن تنبیه است. اعتماد اجتماعی اعتماد به این است که سایر افراد با دلایل اخلاقی از قوانین اخلاقی پیروی میکنند.
اعتماد اجتماعیْ اعتمادی همگانی و متقابل است: اعضای جامعه این اعتماد را نسبت به همه یا تقریباً همۀ اعضای جامعه دارند. جوامع بزرگ معمولاً فاقد اهداف مالی مشترک هستند. بنابراین اعتماد اجتماعی صرفاً به این معناست که افراد باور میکنند دیگران برای دستیابی هر فرد یا گروه به اهداف متنوع مهم و ضروری هستند. علاوه بر این، افراد با پیروی از قوانین اخلاقی توانایی و تمایلشان را به کنش به شیوههای مشخص نشان میدهند. بهطور دقیق، اعتماد اجتماعی به این باور وابسته است که افراد، نهفقط از یک قانون اخلاقی، بلکه از طیف وسیعی از قوانین اخلاقی پیروی میکنند. بنابراین اعتماد اجتماعی متضمن انتظاری کلی است که اعضای جامعه از قوانین اجتماعی تبعیت میکنند. اعتماد اجتماعی نباید مستلزم یک وضعیت عاطفی امن باشد تا دیگران بهنحو شایستهای عمل کنند. بلکه لازمۀ اعتماد اجتماعی این است که باور داشته باشیم اکثر افرادِ دیگر به مجموعۀ بزرگی از قوانین اخلاقی پایبند هستند.
جان، برای اینکه به جامعۀ خود اعتماد کند، باید باور داشته باشد که اعضای دیگر جامعه بر طبق قوانین اخلاقی مشترک عمل میکنند و این قوانین به او اجازه میدهند که طرحها و برنامههای خود را با اطمینان دنبال کند. جان میتواند بر اساس انتظارات منطقی خود دربارۀ اینکه دیگران چطور رفتار میکنند عمل کند. اگر اکثر افراد چنین انتظاراتی داشته باشند، اعتماد اجتماعی خودبهخود به دست میآید.
پس من اعتماد اجتماعی را همانطور که در جامعه یا گروه وجود دارد تعریف میکنم. اعتماد اجتماعی در یک جامعه به اندازهای بروز میکند که اعضای آن عموماً باور داشته باشند که اعضای دیگر برای رسیدن به اهداف یکدیگر لازم و مفیدند و (اکثر یا همۀ) اعضا، آگاهانه یا ناآگاهانه، عموماً مشتاق باشند و بتوانند نقششان را در دستیابی به این اهداف ایفا کنند.
جوامع بهوسیلۀ تبعیت جمعی از قوانین اخلاقی اعتماد اجتماعی را خلق میکنند. اگر گمان کنیم و ببینیم که دیگران از قوانین اخلاقی تبعیت میکنند، انتظارات تجربی لازم به وجود میآیند. مجازاتهایی هم که برای انتظارات هنجاربنیاد وضع شدهاند مهماند. مجازات معمولاً نقشی اساسی در تثبیت قوانین اخلاقی دارد. اعتماد اجتماعی مستلزم این باور است که افراد بهطور معمول انگیزۀ اخلاقی کافی را برای پیروی از قوانین اخلاقی دارند. آنها بیتوجهی به این انگیزه را تنها بهعنوان خطای اخلاقی در نظر میگیرند.
بر اساس دیدگاه من میتوان انتظار داشت که اعتماد اجتماعی در گذر زمان ثابت بماند. ما زمانی بهلحاظ اجتماعی اعتماد میکنیم که عموماً باور کنیم دیگران قابل اعتماد هستند. اعتماد اجتماعی نباید صرفاً با مشاهدۀ یک تخطی اخلاقی تغییر کند. نقض یک قانون راهنمایی و رانندگی اعتماد اجتماعی ما را کم نمیکند. در چنین مواردی، ممکن است اعتمادمان را با توجه به موقعیتهای متفاوت تغییر دهیم: نقض قوانین راهنمایی و رانندگی معمولاً باور کسی را نسبت به اینکه اکثر افراد از اکثر قوانین اخلاقی پیروی میکنند به چالش نمیکشد. بنابراین، اعتماد اجتماعی وقتی کاهش مییابد که افراد سرپیچی گستردهای را نسبت به قوانین اخلاقی اصلی مشاهده کنند. به گمان برخی از محققان حوزۀ اعتماد، شاخصهای تجربیِ اعتماد اجتماعی نشان میدهد که ارتباطی میان اعتماد و مشاهدۀ تخطی از قانون وجود ندارد. اما استدلال من خلاف این است.
دانشمندان علوماجتماعی توافق دارند که اعتماد اجتماعی نتایج اجتماعی مثبت بسیاری به بار میآورد. اما من فکر میکنم ما بسیار کمتر از تصورمان دربارۀ علل شکلگیری اعتماد اجتماعی میدانیم. چهبسا برخی از کلیشهها دربارۀ اعتماد اجتماعی غلط باشند. افزایش تنوع قومی همبستگی بسیار ضعیفی با اعتماد اجتماعی دارد، چراکه به نظر میرسد کاهش اعتماد اجتماعی بیشتر حاصل تبعیضهای محلی 6 است. نابرابری اقتصادی با بیاعتمادی اجتماعی همبستگی دارد، اما مشخص نیست کدامیک علت دیگری است؛ نابرابری اقتصادی ممکن است منجر به اختلاف میان طبقات اقتصادی شود. شاید هم، به دلیل اعتماد اجتماعی فراوان در برخی کشورها، مردم خواستار بازنگری در توزیع ثروتاند، چون به فقرا اعتماد میکنند که از حمل و نقل آنها استفاده کنند. بیشتر به نظر میآید که فساد دولت، بهخصوص در نظام قانونی، باعث بیاعتمادی اجتماعی میشود.
اما حقیقت این است که ما نمیدانیم انسانها چطور اعتماد اجتماعی را یاد میگیرند و انتقال میدهند. روانشناسان اجتماعی تا حدودی دلایل اعتماد را روشن کردهاند اما در موقعیتهای اجتماعی محدود و اغلب مصنوعی. اگر مفهوم اعتماد اجتماعی شفاف باشد، میتوانیم با گردهمآوردن فلاسفه و دیگر دانشمندانْ پژوهشهای اعتماد اجتماعی را بهبود ببخشیم. همچنین باید بتوانیم روابط ناشناختۀ شاخصهای اعتماد و شاخصهای هنجارهای اجتماعی را بررسی کنیم. من درحالحاضر حسابی درگیر این پروژهام.
این مطلب را کوین ولیر نوشته و در تاریخ ۸ فوریۀ ۲۰۲۳ با عنوان «Defining social trust is a first step toward nurturing it» در وبسایت سایکی منتشر شده است و برای نخستین بار در تاریخ ۱۷ تیر ۱۴۰۲ با عنوان «اعتماد اجتماعی چیست؟» با ترجمۀ پگاه منفرد در وبسایت ترجمان علوم انسانی منتشر شده است.
کوین ولیر (Kevin Vallier) دانشیار فلسفۀ دانشگاه ایالتی بولینگ گرین در اوهایو است. تازهترین کتاب او Trust in a Polarized Age (۲۰۲۰) است.
پاورقی
1 General Social Survey
2 American National Election Survey
3 cohort effects
4 generalized others
5 Participant Stance
6 local segregation
انتهای پیام