خرید تور نوروزی

ناگفته‌های یکی از بُریده‌های انجمن حجتیه

روزنامه‌ی جمهوری اسلامی در ۹ خردادماه ۱۳۹۸ گزارشی را با تیتر « ناگفته‌های یکی از بُریده‌های انجمن حجتیه: تفکر انجمن حجتیه افراد را نسبت به شرایط روز جامعه بی‌تفاوت می‌کند» منتشر کرد.

در مقدمه‌ی این روزنامه درباره‌ی این مصاحبه نوشته شده بود: «حدوداً 13 سال داشت که وارد کلاس‌های انجمن حجتیه شد. پس از 26 سال سابقه فعالیت و شرکت در برنامه‌های این گروه در نهایت به دلیل سوالات و اتفاق‌هایی که برایش رخ می‌دهد، از انجمن جدا می‌شود و خودش این جدایی را لطف و عنایت امام زمان(عج) می‌داند. وی به شرط مخفی ماندن هویت، حاضر به مصاحبه شد و داشتن نسبت سببی با تعدادی از عناصر این گروه و نگرانی از فشارهای روحی و روانی وارده از انجمن حجتیه نسبت به خود و خانواده‌اش را دلیل آن می‌داند».


اما مردادماه ۱۴۰۰، دکتر نادر فضلی، از اعضای قدیمی و باسابقه‌ی انجمن حجتیه و از شاگردان شیخ محمود حلبی، دکترای قرآن و حدیث از دانشگاه تهران و نویسنده‌ی ۶۰ جلد کتاب از جمله ۲۰ مجلد «تفسیر امیرالمومنین»، در گفت‌وگویی مفصل با انصاف نیوز به سوالات درمورد انتقادات و اتهامات طرح شده نسبت به انجمن در طول سالیان پس از انقلاب و همچنین تاریخی که این تشکل مذهبی از سر گذرانده است و وضعیت کنونی آن، پاسخ داده است.

دو قسمت از این مصاحبه با این عضو قدیمی حجتیه با تیترهای «ما بهایی‌ستیز نبودیم» و «اپوزیسیون نیستیم» در تاریخ‌های ۲ و ۹ مردادماه ۱۴۰۰ منتشر شد.

آقای فضلی در این مصاحبه با تشریح کارکرد انجمن از بدو تشکیل آن، با اشاره به برخوردهای نوع دیگر با بهاییان پس از انقلاب ۵۷ می‌گوید «اگر این فشارها نباشد بحث می‌کنیم  و می‌پرسیم که «حرف حسابت چیست» و حرفی ندارد که بزند؛ اما الان دیگر می‌گوییم حرف حسابت چیست، می‌گوید: «ببین ما را می‌گیرند و می‌اندازند زندان» دیگر اصلا آن بحث اولیه و اساسی گم می‌شود که «خب می‌گیرند و زندان می‌اندازند، اما تو چه می‌گویی؟»

او ضمن روایت سرگذشت انجمن حجتیه، به مسائلی چون رابطه‌ی انجمن و روحانیت، نسبت انجمن با جمهوری اسلامی و انتساب سیاسیون مختلف از جمله محمدتقی مصباح یزدی و محمود احمدی نژاد و… پاسخ داده است.

بخشی سوم و چهارم این مصاحبه تاکنون منتشر نشده است.


در زیر، متن کامل مصاحبه‌ی منتشر شده در روزنامه‌ی جمهوری اسلامی با فردی که عضو سابق انجمن حجتیه خوانده شده می‌آید؛ با این توضیح که منبع اصلی این مصاحبه به گفته‌ی این روزنامه، «فصلنامه تخصصی فرق و ادیان» بوده است:

*چگونه با انجمن حجتیه آشنا شدید؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم.

ابتدا استمداد می‌کنم از حضرت حجت‌بن‌الحسن ‌العسکری (عج) که ما را از لغزش، اشتباه و گفتار ناصحیح بازدارد و توفیق خدمتگزاری خالصانه را نصیبمان نماید. در اوایل دهه 70، زمانی که دانش‌آموز مقطع دبیرستان بودم، وقتی یکی از معلمین مدرسه، متوجه علاقه‌ام به اهل‌بیت(ع) شد، از من دعوت کرد تا در کلاس‌های مذهبی که بیرون از محیط مدرسه برگزار می‌شد، شرکت کنم. من هم با توجه به علاقه‌ای که داشتم، این دعوت را پذیرفتم و به این سبب بود که وارد کلاس‌های انجمن حجتیه و به اصطلاح خودشان، «دوره مقدماتی» شدم؛ کلاس‌هایی که به صورت هفتگی و هر هفته در منزل یکی از اعضا برگزار می‌شد. این نکته را در پرانتز بگویم که به طور کلی، سطوح آموزشی انجمن حجتیه شامل سه سطح «مقدماتی»، «متوسطه» و «ویژه» یا همان «عالی» است که در سطح اول، معمولاً حدود شش تا هفت سال طول می‌کشد. البته سن و سال افراد نیز در این زمینه تاثیر گذار بوده و ممکن است گذراندن این دوره‌ها تا 10 سال نیز به طول انجامد. جالب است بدانیم که در این مدت – یعنی در دوره مقدماتی و متوسطه – افراد، متوجه حضور در کلاس‌های انجمن حجتیه نیستند و تصور بر این است که در یکسری کلاس‌های مذهبی و اعتقادی شرکت می‌کنند.

*علت این موضوع چیست؟ چرا از همان ابتدا به اعضا نمی‌گویند که به عضویت انجمن حجتیه درآمده‌اند؟

این موضوع، چند دلیل دارد؛ اولاً، اگر افراد با خانواده‌هایشان از روز نخست، متوجه وابستگی این مجموعه به انجمن حجتیه شوند، باتوجه به دیدگاه منفی که نسبت به انجمن در جامعه وجود دارد، به عضویت آن در نمی‌آیند، در نتیجه این مجموعه در زمینه جذب نیرو دچار مشکل میشود. ثانیاً، وقتی فرد جذب شده، چندین سال به‌طور منظم در کلاس‌ها شرکت و با سایر افراد رفت و آمد می‌کند، نوعی ارتباط عاطفی برقرار می‌شود و حتی اگر بعدها به هر دلیلی بفهمد انجمن انحراف و اشتباه دارد. این رابطه عاطفی در تصمیم‌گیری عاقلانه افراد تاثیر گذاشته و امکان انتخاب عاقلانه و صحیح را از آنان می‌گیرد. در نتیجه، افراد با تعلق‌های احساسی، عضویت در انجمن را انتخاب می‌کنند. من اشخاص متعددی را دیده‌ام که این‌گونه تصمیم‌گیری می‌کردند. ثالثاً، اکثر تفکرات انحرافی انجمن، در سطح «عالی» انتقال و القا می‌یابد و معمولا در سطوح مقدماتی و متوسطه» این تفکرات به صورت علنی و مستقیم مطرح – نیست و به شکل غیرمستقیم بیان می‌شود. بنابراین، پس از پایان دوره متوسطه» و در جلسه‌ای که قرار است وابستگی مجموعه به انجمن حجتیه اعلام شود، از این موضوع برای تطهیر انجمن استفاده می‌کنند؛ یعنی به افراد گفته می‌شود شما که سال‌ها در کلاس‌های ما بوده‌اید، آیا انحرافاتی را که دیگران به انجمن حجتیه نسبت می‌دهند، در ما دیده‌اید یا قبول می‌کنید؟ که قاعدتاً افراد به دلایلی که پیش‌تر اشاره شده پاسخ می‌دهند: «خیر» و این همان جوابی است که انجمن به دنبال آن است. اگرچه در زمان شرکت در دوره عالی، با توجه به تلقین‌هایی که به افراد می‌شود، این تفکرات را تمام و کمال می‌پذیرند. دلیل آخر نیز این است که انجمن حجتیه، افراد را در سطوح «مقدماتی و متوسطه» از نظر تشکیلاتی، صیانتی و حفاظتی ارزیابی می‌کند و اگر نتوانند ملاک‌های مورد نظر انجمن را کسب کنند، از کلاس‌ها حذف می‌شوند.

*افراد شرکت‌کننده در کلاس‌های انجمن، چگونه ارزیابی می‌شوند و اگر ملاک‌ها را کسب نکنند به چه صورت، آنان را از کلاس‌ها کنار می‌گذارند؟

افراد شرکت‌کننده در کلاس‌های انجمن حجتیه که در ادبیات انجمن، «فراگیر» نامیده می‌شوند، به صورت منظم توسط مدرسین کلاس‌ها ارزیابی می‌گردند. به‌ویژه زمانی که قرار است از دوره «مقدماتی» به «متوسطه» یا از «متوسطه» به «عالی» بروند. خود من، مدتی مدرس سطوح پایه انجمن بودم. مدیران مجموعه، ملاک‌های خودشان را به صورت مکتوب و شفاهی به مدرسین اعلام و مدرسین نیز با توجه به شناخت و ارتباطی که با فراگیران دارند، این ملاکها را به صورت نامحسوس جمع‌آوری کرده و تحویل می‌دهند. درنهایت، مدیران با توجه به نتیجه ارزیابی‌ها، نسبت به ادامه عضویت یا عدم عضویت فراگیران تصمیم‌گیری می‌کنند. تا جایی که من اطلاع دارم در رابطه با ارزیابی فراگیر، دو معیار کلی وجود داشت: نخست، معیارهای ضروری و دوم، معیارهای تکمیلی. در معیارهای ضروری، چندین ملاک مورد توجه قرار می‌گرفت که یکی از مهم‌ترین آنها، دیدگاه افراد نسبت به انجمن حجتیه بود. همان‌گونه که قبلاً نیز گفتم، اگرچه افراد در دوره «مقدماتی و متوسطه»، از وابستگی فعالیت‌ها به انجمن مطلع نمی‌شدند، اما مدرسین وظیفه داشتند موضع‌گیری‌های فراگیر و خانواده‌اش را نسبت به انجمن حجتیه (چه مثبت و چه منفی) جمع‌آوری کرده تا اگر نتیجه علیه انجمن بود و توجیهات آنان نیز ثمری نداشت، عضویت فراگیر و رفتن به سطوح بالاتر، منتفی گردد. از دیگر معیارهای ضروری، عضویت یا گرایش افراد در امور اجتماعی و سیاسی بود. یکی از اعتقادات انجمن، جدایی دین از سیاست است، حال اگر فردی در فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی نقشی پررنگ و اساسی داشت، یک امتیاز منفی برایش محسوب می‌شد. از دیگر ملاک‌ها، شغل فراگیر با والدین آنها بود. مثلاً به مکاسب حرام اشتغال دارند؟ نظامی هستند یا خیر؟ البته موضوع نظامی بودن، بیشتر از نگاه صیانتی به مجموعه صورت می‌گرفت. در زمینه معیارهای تکمیلی هم بیشتر به خصوصیات فردی فراگیران توجه می‌شده مثلاً صداقت، خلق و خو، رابطه با والدین، عفت در کلام، مسئولیت‌پذیری، تقید به نماز و روزه، رعایت حلال و حرام در اموال، علاقه‌مندی به کلاس، وضعیت پوشش خود و خانواده، انجام واجبات و پرهیز از محرمات، تبری و تولی، سعی و تلاش جهت اعتلای نام مبارک امام عصر(عج) و امثالهم. البته من اطلاع دقیقی از جزئیات و نحوه ارزیابی‌ها ندارم ولی تا جایی که شنیدم برای معیارهای مورد اشاره، نمراتی در نظر گرفته می‌شد که پس از جمع زدن آن، هر فراگیر باید حداقل‌هایی را کسب می‌کرد که بتواند به سطح عالی راه یابد ولی همان‌گونه که گفتم، برخی از معیارها همچون «عدم موضع‌گیری نسبت به انجمن حجتیه»، تاثیرات زیادی داشت.

*چطور افراد را از گروه کنار می‌گذاشتند؟

در صورت منفی بودن نتیجه ارزیابی‌ها، شخص به صورت غیرمستقیم از مجموعه کنار گذاشته می‌شود. درخصوص نحوه کنار گذاشتن، اگر فراگیران، ملاک‌های موردنظر انجمن حجتیه را برای ورود به دوره‌ها و سطوح بالاتر کسب نمی‌کردند، مسئولان مربوط به طور مستقیم، این موضوع را به افراد ابراز نمی‌کردند، بلکه سیاست بدین نحو بود که به همه افراد اعلام می‌شد این دوره به اتمام رسیده و برای دوره بعد، به آنان اطلاع‌رسانی می‌شود. اما در شروع دوره و کلاس جدید، به فردی که قرار بود حذف شود، خبر نمی‌دادند و به سایر اعضا نیز توصیه می‌شد که به فرد حذف شده، اطلاع ندهند.

*اشاره کردید که افراد پس از گذراندن دوره «متوسطه» و قبل از ورود به «دوره ویژه یا همان عالی» طی جلسه‌ای از وابستگی کلاس‌ها به انجمن حجتیه مطلع می‌شوند، لطفاً در این خصوص، بیشتر توضیح دهید؟

بله، این جلسه، تحت عنوان «بِیرق زدن» معروف است و افراد در آن با انجمن حجتیه آشنا می‌شوند. از اینجا به بعد، القائات و تلقین‌های انجمن حجتیه، شکل جدیدی به خود گرفته و افراد به شدت تحت تاثیر این القائات قرار می‌گیرند. به طور مثال، چنین القا می‌کنند که توفیق عضویت و خدمت در انجمن حجتیه، به واسطه امام زمان(عج) نصیب افراد می‌شود.

*یعنی امروزه هم این جریان به نام انجمن حجتیه فعالیت می‌کند؟

بله، هم‌اکنون نیز به نام انجمن حجتیه فعالیت می‌کند. البته نام انجمن حجتیه، اکثراً در مراودات درون گروهی مطرح است و در خارج از مجموعه، مسئولین انجمن توصیه اکید می‌کردند که نامی از انجمن نبریم. بنا بر توصیه آنها، ما وجود انجمن حجتیه را به صورت محکم و قاطع رد می‌کردیم. هرجا هم که از ما سوال می‌شد «انجمن حجتیه وجود دارد یا نه؟»، «شما انجمنی هستید؟»، مبنای ما بر انکار بود و پاسخ می‌دادیم: «انجمن چیست؟ کدام انجمن را می‌گویید؟» یکی از شایع‌ترین جواب‌ها که به ما و به‌ویژه جوانان توصیه می‌شد، این بود که بگوییم انجمن حجتیه سال 1362 تعطیل شده و ما در آن سال‌ها، کودک بوده یا اصلاً متولد نشده بودیم، پس سنمان به انجمن حجتیه، قد نمی‌دهد. همچنین اگر از ما درخصوص تفکرات انجمن سوال کردند، تمام واقعیت‌های موجود درباره تفکرات انحرافی انجمن را منکر شویم و دلیل این کار را تقیه عنوان کرده و اظهار می‌داشتند که یکی از وظایف شیعه در زمان غیبت، تقیه کردن است. در این خصوص هم به احادیث متعددی استناد می‌نمودند. به طور مثال، حدیثی از امام رضا(ع) را برای ما نقل می‌کردند که حضرت فرموده‌اند: «کسی که پرهیزکار نباشد، دین ندارد و هرکس تقیه نکند، ایمان ندارد. همانا گرامی‌ترین شما در پیشگاه خداوند، کسی است که بیشتر تقیه می‌کند. اصحاب گفتند:‌ای فرزند رسول خدا(ص)! تا چه وقت باید تقیه نمود؟ امام فرمود: تا روزی که معین است و همان، روز قیام قائم ما اهل‌بیت(ع) است. بنابراین، هرکس تقیه را پیش از قیام قائم ما رها کند، از ما نیست.»

این نکته را در اینجا متذکر شوم که انجمن حجتیه، نوعی مشی اخباریگری معتدل دارد. به بیان ساده، یعنی به ظاهرِ آیات و روایات اتکا می‌کند. براساس همین برداشت، اگر بخواهیم به حدیث بالا نگاه کنیم، وظیفه ما در زمان غیبت و در هر صورت، تقیه کردن است، لذا و به‌ویژه در شرایط فعلی، انجمن به تقیه به چشم عامل حفظ مجموعه و تشکیلات نگاه می‌کند. وقتی به شما القا شود که موسس این مجموعه، حضرت مهدی(عج) است یا انجمنی‌ها انتساب و ارتباط خاصی با امام زمان(عج) دارند، یا انجمنی‌ها هستند که موجب برافراشته شدن نام امام زمان(عج) شده‌اند و از طریق فعالیت در این مجموعه، می‌توان به حضرت، یاری رساند و امثال آن، سعی خواهید کرد که به هرشکل ممکن این مجموعه را حفظ کنید و این تبدیل به اولویت می‌شود، چرا که بر اثر همان القائات، تصور می‌شود که اگر انجمن حجتیه نباشد یا از آن خارج شویم، همه امتیازات فوق‌الذکر را که در بالا گفتم از دست خواهیم داد. بنابراین، تقیه‌ای که براساس اعتقادات اسلامی، باید برای بقا در دوران خفقان، یعنی برای حفظ جان و دین به کار برده شود، در راستای حفظ مجموعه به کار می‌رود، زیرا اعتقاد بر این است که حفظ اسلام و امام زمان(عج) به انجمن حجتیه، گره خورده است. این موضوع، یکی از تلنگرهایی بود که بعدها باعث جدایی من از انجمن شد.

*در مورد سطح ویژه یا همان سطح عالی انجمن حجتیه بیشتر توضیح دهید.

در این دوره و پس از طی نمودن مراحل گزینشی، جزوات معارفی «شیخ محمود حلبی» (موسس انجمن حجتیه) که به 56 درس معارف (دروس فارسی) معروف است، آموزش داده می‌شود. این معارف، به‌شدت ضدفلسفی و ضدعرفانی است، چراکه شیخ حلبی معتقد بود فلاسفه و عرفان دین را دستخوش تغییر و تحریف کرده و معارف ناب شیعی، آن چیزی است که ازسوی امام زمان(عج) بر قلب استادش یعنی مرحوم «آیت‌الله میرزا مهدی اصفهانی» جاری شده است. به همین دلیل، چه مرحوم میرزامهدی و چه شیخ حلبی، در منابر خود توهین‌ها و ناسزاهای تندی به فلاسفه و عرفا گفته‌اند. همان‌گونه که ذکر کردم، انجمن مانور زیادی بر جزوات حلبی می‌دهد و اعتقاد بر این است که این معارف از امام زمان(عج) به آنان رسیده. بنابراین در مقدمه یا خلال مباحث، تعاریف متعددی نسبت به آن صورت می‌گرفت که باعث ایجاد غرور و حتی خودبرتربینی در بین عناصر مجموعه می‌شد. مثلاً، می‌گفتند قرار است معارف ناب و اصیل اهل‌بیت(ع) را بخوانیم و خدا خواسته تا از بین این همه جمعیت، عده خاصی انتخاب و این نعمت به آنها داده شود که ما جزء آن عده خاص هستیم. یا می‌گفتند یکی از نعمت‌های این معارف، نعمت معرفت به امام زمان(عج) است به طوری که افراد مجموعه ما، از اکثریت متدینان جامعه یا حتی برخی طلاب علوم دینی، بالاترند. در کل، شیخ حلبی معتقد بود فلاسفه و عرفاء مدعیان دین هستند. وی همچنین به لغزش فلاسفه اعتقاد داشت و در این خصوص نقل می‌کند: «فلاسفه، خودشان را به پای ولی الاعظم، زنگوله‌دار نیستند، بلکه رفته‌اند با فکر خودشان، درس منطق و خواندند و مستقلاً روی افکار خود پیش آمده و اعمال فکری‌شان به دلالت ولی‌الله نبوده است».

تکرار این مباحث و در کنار آن ذکر احادیث، ذهن ما را به شدت نسبت به عرفا و فلاسفه، منفی می‌ساخت. این‌طور به ما القا کرده بودند که دین فلاسفه و عرفا، از علم غیرالهی نشات می‌گیرد، فلسفه از یونان وارد اسلام شده و بزرگان عرفان هم اکثرا سنی مذهب بوده‌اند. سپس روایات یا احادیثی می‌خواندند، مثل اینکه: «یکی از اصحاب امام موسی کاظم(ع) به نام علی بن سوید، زمانی که حضرت در زندان بوده، نامه‌ای به ایشان می‌نویسد و سوال می‌کند «زمانی که شما در زندان هستید، ما دینمان را از چه کسی بگیریم؟» بعد به ما گفته می‌شد که الآن هم حضرت مهدی(عج) در زندان غیبت هستند و ما مصداق همان شرایط هستیم، سپس ادامه روایت از امام موسی کاظم(ع) با این مضمون بیان می‌شد: «اگر کسی دین خود را در زمان زندان از غیر شیعه بگیرد، اینها به خدا خیانت کرده‌اند به پیغمبر(ص) خیانت کرده‌اند، به ولایت اهل‌بیت(ع) خیانت کرده‌اند و بر چنین کسانی که بر مکتب ما خیانت کرده‌اند، لعنت خدا، ملائکه، پدران من و لعنت خودم و لعنت شیعیان من تا قیامت باشد.» از بیان این‌گونه احادیث و ذهنیت‌هایی که از قبل درخصوص عرفان و فلسفه داشتیم، بر ما چنین القا می‌شد و نتیجه می‌گرفتیم که عرفا و فلاسفه – نعوذبالله – مورد لعن خدا، پیغمبر(ص)، اهل‌بیت(ع)، ملائکه و شیعیان هستند و اصلاً از نظر اعتقادی، کافر می‌باشند. پس از آنان متنفر می‌شدیم. اگرچه در ابتدای درس، اساتیدمان تاکید می‌کردند که این مباحث، صرفا علمی بوده و قصد بی‌ادبی به بزرگان این حوزه را ندارند، اما خود نیز واقف بودند که القائات انجام شده، چیزی غیر از این را رقم خواهد زد. مثلا، علاوه بر مواردی که قبلا اشاره کردم، افرادی که چند سال یا حتی چند ماه در کلاس‌های سطح عالی انجمن شرکت می‌کردند، با حالتی مغرورانه، فلان عارف یا فیلسوف بزرگ را که بیش از 50 سال، سابقه تحصیل و تدریس در این زمینه داشت، مورد تمسخر قرار می‌دادند که فلان مبحث توحید را ما متوجه شده‌ایم اما آن عالم، نفهمیده. چنین دیدگاهی، متاثر از آثار شیخ محمود حلبی بود. مثلا، وقتی گفته می‌شد، عرفا و فلاسفه نیز درس و بحث دارند، تمام کار آنان را زیر سوال برده و با طعنه می‌گفتند: ممکن است شخصی ساعت‌ها درس بدهد، کتاب بنویسد، شاگرد جمع کند، حرف‌های قشنگ بزند و آیه و حدیث بخواند، ولی فقط نمایش بوده و روح نداشته باشد، عرفا و فلاسفه هم این طور هستند. حتی یکی از دوستانم که چندین سال از من بزرگتر و مقلد حضرت امام خمینی(ره) بود، چند ماه بعد از شرکت در کلاس‌های سطح عالی انجمن، با تاثیری که از این مباحث گرفته بود، تصور می‌کرد امام (ره) در خداشناسی و توحید، اشتباه کرده و مرجع تقلیدش را تغییر داد.

صرف نظر از اینکه نقد علمی مرحوم آیت‌الله میرزامهدی اصفهانی و به تبع آن، شیخ حلبی در تخصص من نیست و همانگونه که اینان، عرفا و فلاسفه را نقد کرده‌اند، متخصصان این حوزه نیز اقدام به نقد آموزه‌های مرحوم میرزا نموده‌اند، اما من حداقل آنچه در رفتار، آثار و گفتار شیخ حلبی و شاگردان بزرگ وی دیدم، نقدهایی را وارد می‌بینم که به قول خودشان با روح معارف آنان، سازگار نبود. به طور مثال، ناسزاهای تندی که به عرفا و فلاسفه می‌گفتند، تکبر و غروری که آنان را فرا می‌گرفت و امثال اینها، دلیل دیگری بر جدایی من از انجمن حجتیه شد.

*دیدگاه اعضای کنونی انجمن حجتیه را درخصوص انقلاب اسلامی، چطور ارزیابی می‌کنید؟

اگر بخواهم در یک جمله بگویم، اعتقادی به انقلاب اسلامی ندارند، زیرا انجمن، قائل بر آن است که در دوران غیبت امام زمان(عج) نباید حکومت اسلامی تشکیل داد و چندین دلیل هم مطرح می‌کنند؛ از جمله اینکه، حاکم جامعه اسلامی باید معصوم باشد، بنابراین صرف داشتن عدالت، نمی‌تواند دلیلی بر حکومت‌داری فقیه باشد. این جمله علنا در یکی از سخنرانی‌های قبل از انقلاب آقای حلبی، بیان شده است. از طرفی، به احادیثی استناد می‌کردند که شیعیان را از تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت، نهی می‌کرد. البته همان‌گونه که پیشتر نیز گفتم، انجمن به ظاهر آیات و روایات نگاه می‌کند، وگرنه بسیاری از مراجع عظام تقلید و علما، به این گونه احادیث و روایات، پاسخ داده‌اند. برای مثال، انجمنی‌ها برای ما نقل می‌کردند که امام صادق(ع) فرمودند: «هیچ‌کس از ما اهل‌بیت(ع) تا ظهور قائم ما برای دور نمودن ستمی یا به‌پا داشتن حقی قیام نکرده و نمی‌کند، مگر اینکه سختی‌ها و مصیبت‌ها، او را از بین می‌برد و قیام او بر ناراحتی ما و شیعیان ما می‌افزاید.» یا امام محمد باقر(ع) می‌فرمایند: «هرکس از ما اهل‌بیت(ع) پیش از قیام قائم ما، قیام نماید، همانند جوجه‌ای است که هنوز بال درنیاورده [و وقتی] پرواز کند، در روزنه‌ای بیفتد و در نتیجه، بازیچه دست کودکان شود.» مشخص است که بیان این احادیث، در ذهن افراد چه تاثیری دارد. ضمن اینکه، تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت را کاملاً رد می‌کردیم و حتی در وقایع و حوادثی که برای انقلاب نیز پیش می‌آمد، ضمن تمسخر، چنین رخدادهایی را نتیجه تشکیل حکومت اسلامی می‌دانستیم. مثلا به یاد دارم، در یکی از حوادثی که برای انقلاب پیش آمد، به حالت طعنه‌آمیزی می‌گفتیم این همان جوجه‌ای است که بال در نیاورده و می‌خواسته پرواز کند و الآن هم بازیچه قرار گرفته! یا برای ما از عمربن عبدالعزیز، مثال می‌زدند که وی را به ظاهر، فردی عادل می‌شناسیم اما اهل‌بیت این فرد را لعن کردند، چراکه جای حکومت اهل‌بیت را گرفته و در اصل، غاصب بود، سپس تحت القائاتشان می‌گفتیم که این انقلاب هم مثل حکومت عمربن‌عبدالعزیز است، پس امام زمان(عج) این حکومت را لعن می‌کند. حتی من از استادم به صورت خصوصی شنیدم که می‌گفت: «انقلاب اسلامی از حکومت شاه، بدتر است» و این طور توضیح می‌داد که اگر شاه، جنایتی می‌کرد به اسم اسلام نبود، اما این حکومت به اسم اسلام، جنایت می‌کند. از طرفی، بنیانگذار و معمار انقلاب، حضرت امام خمینی(ره)، عارف و فیلسوفی بزرگ بودند، ما هم به دلیل دیدگاه‌های تند نسبت به عرفا و فلاسفه و غیرالهی دانستن دین آنان، ذهنیتی منفی از انقلاب پیدا کرده بودیم.

*به طور کلی تفکر انجمن حجتیه، مشخصاً چه مشکلات و موانعی برای انقلاب اسلامی ایجاد می‌کند؟

در واقع تربیت شده انجمن حجتیه، فردی است که نسبت به انقلاب، مسائل و شرایط روز جامعه، بی‌تفاوت است و تفکر انجمن حجتیه، انقلابی بودن، انقلابی فکر کردن و انقلابی عمل کردن را از افراد می‌گیرد. هرچند، ممکن است این موضوع به صورت مستقیم رخ ندهد و به صورت تدریجی و نرم در افراد جذب شده رسوخ کند. انجمن حجتیه معتقد به تربیت گلخانه‌ای است؛ یعنی می‌گوید اگر یک گلخانه با امکانات معین و مشخص داشته باشیم، به جای کاشتن صیفی‌جات، باید توت فرنگی، گلابی یا میوه‌های گرانقیمت کاشته شود. بنابراین انجمن در موضوع جذب، سراغ نخبگان جامعه می‌رود و این نخبگانی که باید در خدمت انقلاب باشند، در نتیجه تربیت انجمن، نسبت به انقلاب، خنثی و بی‌تفاوت می‌شوند. دشمن از نگاه انجمن حجتیه، یعنی بهائیت، مسیحیت تبشیری و امثالهم. بنابراین دشمنی با آمریکا، اسرائیل و به طور کلی مستکبران عالم و صهیونیسم جهانی، معنایی نزد انجمن ندارد، زیرا گفته می‌شود این دشمنان در حوزه سیاست تعریف شده و ما وظیفه‌ای برای ورود به این حوزه‌ها نداریم. متاسفانه در جلسات خود، خطر بهائیت را آن‌گونه بزرگ می‌کنند که افراد می‌پندارند اسلام درحال از دست رفتن است و امام زمان(عج) فقط این نوع خدمت (مبارزه با بهائیت) را می‌پذیرد. مثلاً، می‌گفتند بهائیت خیلی قدرت پیدا کرده و اوضاع از چیزی که در جامعه می‌بینیم، خطرناک‌تر است. بنابراین، طوری احساسات مذهبی افراد برانگیخته می‌شد که هرکجا اسم دشمن را می‌شنیدند، فقط خطر بهائیت در ذهنشان شکل می‌گرفت و حاضر بودند که تمام هم و غم خود را روی این موضوع و مبارزه با این فرقه ضاله بگذارند.

*دیدگاه انجمن حجتیه نسبت به مسئله مهدویت و انتظار چگونه است؟

تفکر انتظار در انجمن، یک تفکر پویا نیست و از نگاه آنان، تقریباً اکثر وظایف منتظران در زمان غیبت، در حوزه فردی تعریف می‌شود. در این دیدگاه، زمینه ظهور از طریق معجزه و خواست خدا صورت می‌پذیرد و ما عاملی برای زمینه ظهور نیستیم، لذا اینکه گفته می‌شود انقلاب اسلامی، زمینه‌ساز حکومت جهانی حضرت حجت (عج) است، از نگاه ما تمسخرآمیز به نظر می‌رسید.

*لطفاً درخصوص ساختار تشکیلاتی انجمن حجتیه و آسیب‌های آن، بیشتر توضیح دهید.

باید بگویم که انجمن حجتیه دارای تشکیلاتی سراسری، در بسته و پیچیده است که گروه‌ها و بخش‌های مختلفی دارد. شعبه اصلی و مرکزی در تهران و هر استان، یک نمایندگی دارد. انجمنی‌ها علاقه شدیدی به سازماندهی تشکیلات دارند و آنقدر ساختار خود را عریض و طویل کرده‌اند که گاهی با مشکل کمبود نیرو برای پست‌های مختلف مواجه می‌شدند. بنابراین، یک فرد مجبور بود چندین مسئولیت را برعهده بگیرد. اگر بخواهم به عنوان مثال به چند گروه و بخش اشاره کنم، می‌توانم از «تدریس»، «مهدویت»، «امر»، «کنفرانس‌ها»، «ارشاد»، «امامت»، «تالیف»، «تحقیق»، «تعقیب و مراقبت» و… نام ببرم. به نظر من، جدی‌ترین و مهم‌ترین آسیب تشکیلاتی انجمن حجتیه به همین انکار و کتمان انجمنی بودنشان برمی‌گردد که بیشتر از آنکه به اسم تقیه باشد، به علت عادت و اعتیاد آنها به رفتار و رویه‌ای است که سال‌های سال، به ویژه پیش از انقلاب و در مبارزه با بهائیت پیش گرفته بودند. این مشی، همان انکار و دورویی بود و به نوعی مخفی‌کاری با پوست و خون انجمنی‌ها عجین شده است. به همین خاطر، هر فردی که جذب انجمن شود، دچار همین خصیصه می‌گردد. البته من منکر تشکیلات و فعالیت تشکیلاتی نیستم، اما برخلاف دیدگاه‌های اسلامی که تشکیلات باید وسیله‌ای برای نیل به اهداف اسلامی باشد، در انجمن، تشکیلات یک «اصل» است نه یک «وسیله». به همین. دلیل در انجمن، حفظ تشکیلات، بسیار مهم و حیاتی می‌شود. هم‌اکنون نیز گروه‌هایی وجود دارند که به اسم مبارزه با بهائیت، در خانه‌های مبلغین بهائی به عنوان مسلمانی که می‌خواهد جذب این فرقه ضاله شود، نفوذ می‌کنند و این قطعا برای فرد نفوذی، آسیب‌هایی را به همراه دارد که نمی‌دانم مسئولان مجموعه، چگونه آن را توجیه می‌کنند.

*چطور شد که از انجمن حجتیه جدا شدید؟

همان گونه که قبلاً اشاره کردم، رفتار و مطالبی که در زمان فعالیت در انجمن حجتیه مشاهده و به نوعی تجربه کردم. به مثابه تلنگری بود که تامل بیشتری نسبت به عضویتم در آن جریان داشته باشم. گرچه ممکن بود برخی از این مطالب به‌طور مستقیم توسط مدیران و مدرسان مجموعه انجمن مطرح نشود، اما بسان قطعات پازلی بودند که وقتی در کنار هم چیده می‌شد، معنا پیدا کرده و تفکرات انحرافی، به‌تدریج خود را نشان می‌داد. در آن مدت، سوالات بسیاری در ذهن من شکل گرفت، مثلاً اینکه: مگر می‌شود بزرگان فلسفه و عرفان، مورد لعن اهل‌بیت(ع) باشند؟ مگر می‌شود انقلاب اسلامی از حکومت شاه، بدتر باشد؟‌ چرا ما نسبت به مسائل روز و اتفاقاتی که در جامعه رخ می‌دهد، آنقدر بی‌تفاوت هستیم؟ چرا انجمن در زمان شاه حاضر شده بود به خاطر امام زمان(عج) با ساواک همکاری کند اما در عصر کنونی، حاضر به همکاری با انقلاب اسلامی نیست؟

چرا ما باید در مقابل جنایات آمریکا، اسرائیل یا گروه‌های تروریستی، بی‌تفاوت باشیم؟ مراکز متعددی هستند که در زمینه مهدویت و امام زمان(عج) کار می‌کنند، اما چرا می‌گویند کار امام زمانی فقط در انجمن صورت می‌پذیرد؟

مثلاً داستانی را از مرحوم «آیت‌الله میرزا محمد حسین نائینی» (استاد مرحوم میرزا مهدی اصفهانی) در توسل به امام زمان (عج) برای ما تعریف می‌کردند در مورد اینکه ایشان در دوران جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط قوای انگلیس و روس، خیلی نگران بودند که کشورِ دوستدار امام زمان(عج) که از بین برود و سقوط کند، لذا شبی به امام عصر(عج) متوسل شده و در خواب، دیواری به شکل نقشه ایران می‌بینند که شکست برداشته و خم شده، در زیر این دیوار هم زن و بچه نشسته‌اند و دیوار درحال خراب شدن بر سر آنهاست. مرحوم نائینی، بسیار نگران می‌شود و فریاد می‌زند:

خدایا! این وضع به کجا خواهد انجامید؟ در همین حال، می‌بیند که حضرت ولی عصر(عج) تشریف می‌آورند و با انگشت مبارکشان، دیوار را که درحال فرو ریختن بود، بلند کرده، دوباره سرجایش می‌گذارند و می‌فرمایند:

«اینجا شیعه‌خانه ماست، می‌شکند، خم می‌شود، خطر هست، ولی ما نمی‌گذاریم سقوط کند و نگهش می‌داریم.» خب، همین داستان نیز سوالات زیادی در ذهن من ایجاد می‌کرد.

انجمن معتقد است که انقلاب اسلامی شکست می‌خورد، از خود می‌پرسیدم: مگر می‌شود امام زمان(عج) در زمان جنگ جهانی اول که حکومت شاهنشاهی مستقر بوده، این عنایت را داشتند، اما حالا که حکومتی شیعه و دوستدار وی تشکیل شده، این طور عنایت نکنند و این انقلاب را به حال خود واگذارند؟ چنین پرسش‌هایی، مرا به سمت جدایی از انجمن حجتیه سوق می‌داد.

*جدایی شما از انجمن حجتیه به چه صورت انجام شد؟

مگر می‌توانستم از انجمن جدا شوم؟ تلقین‌هایی که در مدت 26 سال عضویت در انجمن حجتیه درون من ایجاد شد، این تصور را در ذهنم شکل می‌داد که من درحال جدا شدن از امام زمان(عج) هستم! یا حتما گناهی کرده‌ام که این توفیق از من گرفته می‌شود و حضرت، لیاقت خدمت را از من گرفته است. به این فکر می‌کردم که اگر از انجمن رفتم، کجا را می‌توانم پیدا کنم که بشود به حضرت خدمت کرد؟ به ما می‌گفتند به واسطه شرکت در فعالیتهای انجمن حجتیه و آموختن معارف ناب شیعه، رشد معنوی زیادی کرده‌ایم، پس باید مراقب باشیم. اگر کسی این کار را نکرده و از انجمن بیرون برود، مثل این است که از 1000 طبقه، سقوط کند.

این تلقین‌ها و نگاه‌هایی که عرض کردم، فقط معطوف به خودم نمی‌شد، اگر کسی از انجمن خارج میشد، باقی اعضا نیز این طور به او نگاه می‌کردند. بنابراین، تحمل فشارهای روحی و روانی از جانب دیگران، به‌مراتب سخت‌تر بود.

خروج از انجمن برای من، مثل خارج شدن روح از بدن بود، فکر می‌کردم که زمان مرگم فرا رسیده است، لذا به امام زمان (عج) توسل کردم، ضجه زده و کمک خواستم که راه صحیح را به من نشان دهد. الحمدلله، حضرت عنایت فرمودند و موفق شدم از انجمن حجتیه، خارج شوم. اکنون، واقعیت‌ها را بیشتر می‌بینم. قطعاً هرچه تلاش کنم، نمی‌توانم کیفیت این تجربه را در قالب کلمات و جملات بیان کنم. فقط همین را بگویم که هم‌اکنون، گروه‌ها و مراکز متعددی هستند که بسیار قوی‌تر و پرشورتر از انجمن حجتیه در راستای اعتلای نام حضرت‌ (عج) و براساس انتظار پویا (نه انتظار ایستایی همچون انجمن) کار می‌کنند، بدون اینکه انحصارگرا باشند.

انجمن حجتیه، همچنان در همان دهه‌های 30 و 40 سیر کرده و خود را منحصر به فردترین سردار امام زمان (عج) معرفی و تصور می‌کند. گویی، تنها انجمن است که سنگ امام زمان (عج) را به سینه می‌زند و کار دیگران، بیهوده است.

متاسفانه، نه تنها قدمی برای این انقلاب برنمی‌دارند، بلکه جوانان مستعد و نخبه را نیز جذب و آنان را نسبت به انقلاب، بی‌تفاوت می‌نمایند و این، ظلمی است که آنان در حق انقلاب می‌کنند.

*در پایان، اگر سخنی دارید، بفرمایید.

به عنوان نکته آخر باید بگویم که ممکن است در جامعه، پیرامون بحث انجمن، افراط و تفریط زیادی شود که این موضوع، صحیح نیست.

نباید فقط سیاه‌نمایی کنیم و منکر بعضی نقاط مثبت آنان شویم. این‌گونه نیست که تمام افراد حاضر در این مجموعه به‌ویژه کسانی که در بدنه انجمن هستند – معاند باشند، بلکه معتقدم برخی از این افراد، نیتی خالصانه و هدف خدمت به امام زمان(عج) دارند، اما متاسفانه در انتخاب راه، درست عمل نکرده‌اند و گرفتار انجمن شده‌اند. بنابراین، اگر به مراکز دیگری هدایت شوند، می‌توانند خدمات بهتر و بیشتری به امام عصر(عج) ارائه نمایند.

توصیه‌ای هم به افراد خوش‌بینی دارم که با فراموش کردن گذشته انجمن حجتیه یا دلسوزی‌های بی‌مورد و ساده‌اندیشی، راه را برای عرض اندام این جریان فراهم می‌کنند و بدین ترتیب باعث می‌شوند انجمن حجتیه، تیشه به ریشه دین و انقلاب بزند. همان‌گونه که سیاه‌نمایی مطلق، دور از انصاف است، خوش‌بینی بیش از اندازه نیز بی‌بصیرتی است. در پایان، از خدا می‌خواهم تا ظهور یگانه منجی عالم بشریت، حضرت مهدی (عج) را هرچه زودتر برساند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا