جایگاه اهل فکر در جامعه
مصطفی مهرآیین، جامعهشناس، در کانال تلگرامی خود نوشت:
۱.«هر مقاومتی گسستی است از آنچه هست. و هر گسستی برای آنان که درگیر آنند، با گسستی از خود آغاز می شود. مقاومت پیش از هر چیز در قلمرو تفکر ممکن می شود… آنهایی که مقاومت نکردند، همان هایی بودند که رک و راست نمی خواستند (حتی به خودشان) بگویند وضع از چه قرار است. اغراق نیست اگر بگوییم آن ها فکر نکردند. منظورم این است که بر طبق امر واقعی وضعیت در آن لحظه خاص فکر نکردند، و این واقعیت را رد کردند که این امر واقعی- برای شخص خودشان- حامل امکانی برای عمل بود… در نهایت هر مقاومتی گسستی در تفکر است، گسست از راه اعلام وضعیت آنگونه که هست، و تاسیس امکانی که به واسطه این اعلام گشوده میشود.
بر خلاف تصور غالب، این بدان معنا نیست که آنچه مانع از مقاومت بسیاری از افراد می شود خطر کردن است، خطر کردنی به راستی خطیر. بر عکس، فکر نکردن به وضعیت است که مانع خطر کردن یا آزمودن ممکن ها می شود. مقاومت نکردن برابر است با فکر نکردن. فکر نکردن برابر است با خطر نکردن خطر کردن. (اهل مقاومت) صرفا فکر می کردند گفتن از وضعیت آن گونه که هست و به دنبالش این خطر را به جان خریدن که خطرهایی هست، کاری مهم است و هر زمان که تفکر فضای ممکن ها را بگشاید همواره شماری هستند که خطر کنند، کم یا زیاد.
امروز که فکر کردن به ضرورت فکر کردن به امر واقعی وضعیت کمیاب است، اجماعی که در نهایت احترام حفظ می شود، همان سیاست بیگانه با تفکری است که می گوید “بدیلی نیست”.
۲. این جملات آلن بدیو در کتاب “فراسیاست: درباره سیاست حقیقت” پاسخ من به همه کسانی است که عادت دارند پس از روبرو شدن با هر توصیف از واقعیت آن را تعبیر به غر زدن یا بدبین بودن یا حتی مشکوک بودند به همکاری اطلاعاتی برای افسرده کردن مردم بکنند و با این ادعا که ما خودمان همه این ها را می دانیم نویسنده را وادار به پسروی در فرآیند کار فکری خود کنند.صادقانه بگویم نه شما نمی دانید، چون فکر نمی کنید، چون توصیف واقعیت چیزی جدا از باخبر بودن از اخبار است: توصیف واقعیت یعنی حرکت از واقعیت ها و رویدادهای پراکنده به یک کل مفهومی و حتی فراتر از آن یعنی اندیشه دانستن کل واقعیت ها و رویدادها و آن ها را به مثابه “امکان” دانستن که اندیشه چیزی جز “حرکت از سمت فعلیت به امکان” و طرح این پرسش که “چگونه… ممکن می شود؟” نیست.
پاسخ سوال “چه باید کرد؟” چیزی نیست جز طرح این پرسش فلسفی که چگونه چیزی ممکن می شود و اندیشیدن به این امکان و طرح امکان های تازه در درون آن. اهل فکر که اهل قدرت نیستند که به تو بگویند چه باید کرد. اهل فکر می توانند به تو بگویند وضعیت چیست، چگونه ممکن شده است و اگر قدرتی تازه در پی سر برآوردن است باید به چه امکان هایی بیندیشید و با پرتو افکندن بر آن ها، آن ها را به ممکن شدن نزدیک کند.نمیتوان نیندیشید و رنج فهمیدن را تحمل نکرد و وضعیت روانی شجاعت حاصل از تفکر را تجربه نکرد و آنگاه در مقابل امر نادرست مقاومت کرد. مقاومت در برابر امر نادرست حاصل دست افرادی ست که به شجاعت ناشی از تفکر مجهزند، شجاعتی که از درون به آن ها می گوید فریاد بزن ” بدیل دیگری نیز هست و من خواسته تو را اجرا نمیکنم و به سان تو نمیاندیشم و زندگی نمیکنم.»
انتهای پیام