دربارهی کتاب عصر سکولار که میرحسین میخواند
سید صادق حسینی، روزنامهنگار، در توییتر نوشته است: «شنیدم این روزها مهندس میرحسین موسوی کتاب عصر سکولار نوشته چارلز تیلور را مطالعه میکند. علاوه بر این مهندس مطالعه روزانه کتابهای عرفان و سینما را هم دارد».
چارلز تیلور کیست
چارلز تیلور (Charles Taylor) (متولد ۵ نوامبر ۱۹۳۱ میلادی) فیلسوف سیاسی، اجتماعی و تاریخی، اهل مونترآل کانادا است. وی از جمله شارحین هگل و منتقد مدرنیته است و برخی او را در جرگهٔ اجتماعگرایان قرار دادهاند. رورتی او را در میان مهمترین دوجین فیلسوفانی که اکنون مینویسند میدانست.
تیلور استاد فلسفه دانشگاه مکگیل کانادا است و در سالهای ۱۹۷۵ و ۱۹۸۹ کتابهای «هگل» و «منابع خودشناسی» را نوشتهاست. او کاتولیک است و اعتقاد دارد بدون وجود خدا زندگی معنایی ندارد. وی در سال ۲۰۰۷ برندهٔ جایزهٔ ۱٫۵ میلیون دلاری تمپلتون برای تحقیق و پیرامون واقعیتهای معنوی و تقریب میان ادیان و در سال ۲۰۰۸ برندهٔ جایزهٔ سالانهٔ بنیاد کیوتو برای تلاش در زمینهٔ فلسفه و هنر شد. یکی از مهمترین آثار وی کتاب عصری سکولار است که برنده جوایز متعدد بخصوص نهادهای کلیسایی در غرب شد. برخی آثار تیلور به زبان فارسی ترجمه شدهاست.
معرفی کتاب عصر سکولار اثر چارلز تیلور
سایت ایران کتاب در معرفی این کتاب نوشته است:
این که می گوییم در عصر سکولار زندگی می کنیم به چه معناست؟ تقریبا همه موافقند که ما – حداقل در غرب – تا حد زیادی این کار را می کنیم. و واضح است که جایگاه دین در جوامع ما در چند قرن اخیر به شدت تغییر کرده است. چارلز تیلور در کتابی که برای زمان ما تعیین کننده خواهد بود، این سوال را مطرح می کند که این تغییرات به چه معنا هستند – دقیقا چه اتفاقی می افتد وقتی جامعه ای که در آن باور نکردن به خدا عملا غیرممکن است تبدیل به جامعه ای شود که حتی در آن ایمان دبرای سرسخت ترین مومن، تنها یک امکان انسانی در میان دیگر امکانات است.
تیلور که از دیرباز یکی از متفکران روشنفکر ما در مورد چنین پرسشهایی بود، دیدگاهی تاریخی ارائه میدهد. او توسعه آن جنبههای مدرنیته را که ما سکولار مینامیم در «مسیحیت غربی» بررسی میکند. آنچه او توصیف می کند در واقع یک دگرگونی منفرد و مستمر نیست، بلکه مجموعه ای از انحرافات جدید است که در آن اشکال پیشین زندگی مذهبی منحل شده یا بی ثبات شده و اشکال جدیدی ایجاد شده است.
همانطور که در اینجا می بینیم، ویژگی جهان سکولار امروزی نه با فقدان دین – اگرچه در برخی جوامع اعتقادات و اعمال مذهبی به طور قابل توجهی کاهش یافته است – بلکه با تکثیر مداوم گزینه های جدید، مذهبی، معنوی و ضد دینی است که افراد و گروه ها برای معنا بخشیدن به زندگی خود و شکل دادن به آرزوهای معنوی خود دست به کار می شوند.
معنای این برای جهان – از جمله اشکال جدید زندگی مذهبی جمعی که آن را تشویق می کند، با گرایش آنها به بسیج توده ای که خشونت را ایجاد می کند – چیزی است که چارلز تیلور در کتابی به موقع و بی زمان با آن دست و پنجه نرم می کند.
قسمتهایی از کتاب عصر سکولار (لذت متن)
در جایی که انسان گرایی انحصاری بدون شک در اپیکوریسم دست یافتنی بود و جای هیچ شگفتی نیست که لوکرتیوس به همراه هیوم از منابع الهام بخش برای اکتشافی در طبیعت گرایی بودند، اما اپیکوریسم چنان که بود واقعا نمی توانست چنین ترفندی بزند. می توانست به ما بیاموزد که چطور با فائق شدن بر توهمات خود راجع به خدا به آرامش درونی برسیم؛ اما این امر برای انسانگرایی که ممکن بود در بستره مدرن شکوفا شود، الزامی نبود در این بستره ،نو در حقیقت طریقهایی که به معیارهای اخلاقی خود شکل میداد متفاوت بود و میبایست شامل این توانایی شکل دادن و سیاق بخشیدن فعالانه به جهان طبیعی و اجتماعی نیز باشد و با انگیزه ای برای عافیت انسان تحقق می یافت. انسان گرایی مدرن به منظور اینکه این نیاز ثانوی را به طریقی به سنت مذهبی ارجاع دهد علاوه بر کنشگر و مداخله گر بودن میبایست جانشینی برای عشق الهی می یافت. تمامی اینها بدان معناست که انسانگرایی مقبولی باید متصور میشد و این راه نه میتوانست در یک شب طی شود و نه در یک جهش صورت گیرد اما در برخی مراحل از اشکال اولیه مسیحیت پدید آمد. این داستانی است که به شرح آن خواهم کوشید.
بخشی از پیشگفتار
در پیشگفتار کتاب توسط نشر آگاه ترجمهی فرهنگ رجایی آمده است:
“اهل بصيرت و صاحبدلان، خواه اهل دين و خواه اهل جهانبينيِ سكولارِ انسانحضور، خوب ميدانند كه بحران اصلي بشرِ امروز همان است كه هميشه انسان را به خود مشغول داشته و آن جز تشنگي براي يك زندگي موفق از نظر كمّي، و معنادار از نظر كيفي، نيست. البته آنان كه دردِ دين دارند، به دليل اعتقاد و باور ديني، اين موضوع را بهتر درمييابند زيرا آنها ميخواهند هم ديندار بمانند و هم در جهان بازيگر و نقشآفرين باشند. به همين دليل، تشنگي اصليِ امروز همان پرسش هميشگي انسانهاست كه چگونه ميتوان هم موفق بود و هم معنادار و باكيفيت زندگي كرد. آنچه اين پرسش را مهمتر و از جهاتي عاجلتر ميكند اينكه مرحلة امروز تمدن بشر، كه بر تجدد بنا شده است، ظاهراً با كل تجربهي تاريخي بشر در تضاد است. پس چالش اين است: چگونه ميتوان در عصري كه بهتعبير بصيرتآميز مارشال برمن، به تبع ماركس، ‘همة چيزهاي استوار به هوا مبدل ميشوند’، كمّيت و كيفيت زندگي را بهطور متناسب در هم آميخت؟ اين پرسش برانگيزنده و راهبر اين رساله بوده است.”
خلاصه کتاب
سایت بیتابوک هم دربارهی کتاب نوشته است:
عصر سکولار (به انگلیسی: A Secular Age) کتابی است از فیلسوف کانادایی، چارلز تیلور که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد. این کتاب به دنبال توضیح این موضوع است که چرا مدرنیته با عرفی شدن جامعه همراه شده است و این تغییر چگونه بر جنبه های مختلف زندگی بشر مانند دین، اخلاق و سیاست تأثیر گذاشته است.
این کتاب به سه بخش تقسیم شده است: «Disembedding»، «Cross-Pressures» و «Belonging». در بخش اول، تیلور به این موضوع میپردازد که چگونه تغییرات اجتماعی مختلف در غرب از دهه ۱۵۰۰ منجر به «جلوگیری» افراد از منابع سنتی معنا و اقتدار مانند مذهب و گروههای خویشاوندی شده است.
این تغییرات شامل افزایش سواد و فردگرایی، رشد شهرها و تجارت و توسعه علم و فناوری است. تیلور استدلال می کند که همه این تحولات به عصر سکولار منجر شده است که در آن مردم دیگر به دنبال راهنمایی از منابع سنتی اقتدار نیستند. در عوض، آنها برای تشخیص خوب و بد به عقل و تجربه فردی روی می آورند.
اگرچه عصر سکولار مزایای زیادی به همراه داشته است، تیلور هشدار می دهد که ممکن است مشکلاتی مانند از دست دادن حس اجتماعی و افزایش مصرف گرایی را نیز به همراه داشته باشد.
در بخش دوم، «فشارهای متقابل»، تیلور بررسی میکند که چگونه افراد در دنیای مدرن با ارزشها و جهانبینیهای رقیب بمباران میشوند، که یافتن منبعی از حقیقت یا معنا را برای آنها دشوار میسازد. این «فشار متقابل» را میتوان در درگیریهای مذهبی بین کاتولیکها و پروتستانها در اروپای مدرن اولیه، و همچنین در بحثهای معاصر درباره سقط جنین، حقوق همجنسگرایان و دیگر مسائل اخلاقی مشاهده کرد. به عنوان مثال، پروتستان ها استدلال می کنند که زندگی از زمان لقاح آغاز می شود و باید از آن محافظت شود، در حالی که کاتولیک ها معتقدند که سقط جنین قتل است. این اختلافات اغلب منجر به خشونت می شود و موانعی را برای توسعه سازش و اجماع ایجاد می کند. علاوه بر این، سکولاریسم منجر به شکستن نهادهای اجتماعی مانند خانواده و کلیسا شده است.
به گفته تیلور، این جداسازی افراد از یکدیگر و از منابع سنتی معنایی باعث شده است که آنها احساس تنهایی و گمراهی کنند. عصر سکولار اگرچه فواید بسیاری را به همراه داشته است، اما مشکلات زیادی را نیز به وجود آورده است. برای مثال، در دنیایی که مردم با ارزش ها و جهان بینی های رقیب بمباران می شوند، یافتن منبعی از حقیقت یا معنا برای آنها دشوار است.
در دنیای مدرن، گروههای مختلف مردم دائماً با ادعاهای متضاد حقیقت با یکدیگر روبرو میشوند. این امر منجر به افزایش مصرف گرایی و احساس پراکندگی و تنهایی در بین مردم شده است.
در نهایت، در بخش سوم، «تعلق»، تیلور استدلال میکند که با وجود تمام تغییراتی که مدرنیته به وجود آورده است، انسانها هنوز نیاز عمیقی به تعلق داشتن به چیزی بزرگتر از خودشان دارند. این نیاز را می توان در نحوه تشکیل اجتماعات مذهبی یا سیاسی مردم و همچنین در دلبستگی آنها به ملیت ها یا قومیت ها مشاهده کرد. حتی در سکولارترین جوامع، مردم هنوز احساس می کنند به چیزی بزرگتر از خودشان تعلق دارند. این نیاز به تعلق اغلب چیزی است که افراد را به سمت خشونت سوق می دهد، زیرا احساس می کنند از جامعه یا شیوه زندگی خود دفاع می کنند. با وجود سکولاریزه شدن جامعه، انسان ها هنوز نیاز عمیقی به تعلق داشتن به چیزی بزرگتر از خودشان دارند.
A Secular Age کتابی جذاب است که تاریخچه مفصلی از چگونگی انجام مدرنیته به سکولاریزه شدن جوامع غربی ارائه می دهد. با ردیابی تغییرات اجتماعی که از دهه ۱۵۰۰ رخ داده است، تیلور به خوانندگان درک عمیق تری از این موضوع ارائه می دهد که چرا دین دیگر چنین نقش اصلی را در زندگی امروز ما بازی نمی کند. در حالی که برخی ممکن است استدلال او را قانع کننده بدانند، برخی دیگر ممکن است آن را بیش از حد اروپایی محور یا بیش از حد بر مسیحیت متمرکز کنند. با این وجود، «عصر سکولار» اثر مهمی است که باید توسط هر کسی که علاقه مند به درک چگونگی رسیدن ما به جایگاه امروزی است، خوانده شود.
انتهای پیام