خرید تور نوروزی

گفت‌وگو با نهال نفیسی درباره فرهنگ عامیانه و صادق هدایت

سبا دادخواه در روزنامه هم‌میهن نوشت: «پیشینه نگاه به این نوع ادبی یا ذخیره فرهنگی، به‌مثابه یک سوژه تحقیق، به اوایل سده ۱۴ شمسی و میانه دوران رضاخان باز می‌گردد و در ادامه، در هر برهه و دوره تاریخی، بسته به نوع نگاهی که به این منبع زبانی، ادبی و فرهنگی شده، تغییر مصداق داده است. با این توجه، مسئله‌ای که ممکن است ایجاد شود این است که امروزه ادبیات عامیانه را کجا باید جست‌وجو کرد؟ کدام قشر از اقشار جامعه را عامّه مردم می‌خوانیم؟ آیا هنوز هم پژوهش و پرداختن به فرهنگ عامّیانه می‌تواند فایده‌مند باشد؟

شاید نخستین کسی که در ایران، اهمیت فولکلورپژوهی و گردآوری فرهنگ عامیانه را به‌عنوان نمادی برای تقویت جلوه فرهنگ یک ملت به نمایش گذاشت، صادق هدایت بود. حضور هدایت در عرصه فولکلور حضوری دووجهی بود. از طرفی هدایتی با عینک گرد پژوهشگران و ازطرفی‌دیگر هدایتی با قلم روان داستان‌نویسان که در هر دو وجه نگاه خاصی به منبع غنی فرهنگ عامه مردم ایران داشته است. در آن برهه تاریخی، این‌گونه برخورد او با فرهنگ عامه کمک بسزایی به بازشناسی هویت ملی ایرانی کرده است. طبیعتاً با تغییر شرایط در ادوار مختلف، ملت‌ها نیاز به خودشناسی مجدد در ساحات مختلف، ازجمله فرهنگ، به‌عنوان شناسنامه یک ملت، خواهند داشت.

جدا از ارزش‌داوری‌های مرسوم درباره صادق هدایت منصفانه باید گفت نگاه و همت او، در باب جمع‌آوری فرهنگ و ادبیات عامیانه فارسی، الگوی کاربردی و تجربه موفقی از پژوهش را پیش روی ما قرار داده است. نوزدهم فروردین‌ماه روز درگذشت این نویسنده و پژوهشگر دوران‌ساز است. درباره صادق هدایت و قیاس آن با دوران جدید با نهال نفیسی، استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه مطالعات فرهنگی، گفت‌وگو کردیم. او بر این باور بود که هیچ‌گاه نمی‌توان گفت نوعی از نگاه به ادبیات عامیانه قدیمی شده یا تاریخ انقضای آن گذشته؛ بسته به شرایط اجتماعی ـ سیاسی، باز هم ممکن است همان طرز نگاه و استفاده از ادبیات عامیانه رونق پذیرد.

هم‌چنین تأکید داشت که نگاه مطالعات فرهنگی به همه انواع ادبیات شکل‌گرفته در جامعه، نگاهی عاری از ارزش‌داوری است؛ بلکه هرکدام از آن انواع در بستری درون همین جامعه شکل گرفته‌اند و دارای اهمیت پژوهشی هستند و فارغ از اینکه ادبیات عامیانه امروزه، به کدام نوع از زبان، در کدام قسمت جامعه تعلق می‌گیرد، باید باور داشت که پرداختن به آن دارای آورده‌های بسیاری برای پژهشگران، سیاستگذاران و… خواهد بود.

*در ابتدا خوب است به این نکته اشاره کنیم که امروزه پژوهش در معنای خاص آکادمیک، به لحاظ روش‌شناختی، متفاوت از چیزی است که مثلاً سال‌ها پیش صادق هدایت درباره فرهنگ و ادبیات عامیانه انجام می‌داد. در جامعه کنونی چگونه و با چه رویکردی باید سراغ پژوهش دراین حوزه رفت؟ جای این پژوهش‌ها کجاست؟

اولاً باید گفت که حتی همان فولکلورپژوهی، به سبک و سیاق صادق هدایت، در سال‌های اخیر، در کشورهای مختلف، به دلایل سیاسی اجتماعی دوباره پا گرفته است. یعنی شرایط به‌گونه‌ای رقم خورده که همان مدل پژوهش باز هم موضوعیت پیدا کرده است. به‌عنوان نمونه می‌توان اوکراین را مثال زد. کمی پیش از این جنگی که الان وارد آن شده، یعنی حدود ۱۵سال پیش، خود من همکلاسی در دوره دکتری داشتم که اهل اوکراین بود.

او می‌گفت در اوکراین جریان فولکلورپژوهی بسیار قوی‌ای به‌مثابه یک جنبش ناسیونالیستی اوکراینی، در مقابل روسیه شکل گرفته و با همان سبک و سیاقی که سال‌ها پیش تلاش می‌شد، برای جمع‌آوری داده‌های فولکلور افرادی به روستاها می‌روند و درحالی‌که فقط ابزارشان پیشرفته‌تر شده، مشغول به همان فعالیت‌هایی می‌شوند که فولکلورپژوهان کلاسیک به آن می‌پرداختند. این مثال را از آن جهت زدم که بگویم به‌رغم اینکه شاید اشکال جدیدی از فرهنگ عامّه، امروزه در دنیای جدید، قابل مشاهده و بررسی است؛ امّا همچنان فولکلورپژوهی به معنای پژوهش در ادبیات، فرهنگ و باورهای عامیانه مردم عامه کوچه و بازار یا حتی روستاها، موضوعی قابل توجه است که درباره آن جای کار هم وجود دارد.

هنوز هم می‌توان اقوام عشایری مختلفی را پیدا کرد که خاطره‌ای از لالایی‌هایی که برایشان خوانده می‌شد، داشته باشند. این نوع پژوهش در حال حاضر ممکن است خیلی حاشیه‌ای به نظر برسد؛ اما شاید شرایط به گونه‌ای رقم بخورد که نیاز به جمع‌آوری و کاوش به این سبک و سیاق، باز هم احساس شود. کمااینکه اخیراً در بازار کتاب، پژوهش‌هایی در مورد جمع‌آوری ادبیات عامّیانه اقوام مختلف ایرانی، به چشم می‌خورد که به منظور تبیین هویت قومی یا ملی خود صورت گرفته‌اند. بنابراین دور نیست اگر بگوییم دوباره بسته به شرایط، در بسترهای مختلفی، رجعت به جمع‌آوری فرهنگ عامه و فولکلورپژوهی امکان صورت گرفتن دارد.

*با توجه به این نکته، باید به مسئله نخست باز گردیم؛ یعنی سوال اصلی اینجاست که ادبیات عامیانه به چه چیز اطلاق می‌شود؟ کجا باید دنبال آن گشت؟

به نظر من امروزه، زبان جوانان در نوع خود، شکلی از ادبیات عامیانه است؛ تا جایی که حتی اسطوره‌ها، متل‌ها و فرم نوشتار منحصر به خودش را هم دارد. مواردی که افراد در جریان ارجاعات آن هستند؛ مثل چیزی که امروزه در فضای مجازی تحت عنوان «میم» یاد می‌شود؛ تصویری از یک اتفاق یا یک شخص است که داستان خاصی دارد ولی روی آن محتوای دلخواه دیگری نوشته می‌شود و به انواع گوناگونی در حوزه‌های مختلفی، کاربردی عموماً طنز پیدا می‌کند. ارجاعاتی که در این دست از فرم ارائه محتوا نهفته است، ارجاع به گذشته چندان دوری نیست؛ امّا اگر در جریان اتفاق اولیه نباشیم، متوجّه مقصود آن نخواهیم شد. البته باید گفت، هستند افرادی که ادبیات عامیانه را به دو قسم اصیل و مبتذل تقسیم‌بندی کنند؛ اما لااقل می‌توان گفت نگاه مطالعات فرهنگی اصولاً این نیست که برای اقسام فرهنگی، اصیل و مبتذل قائل شود؛ بلکه همه آن‌ها را اقسام فرهنگی‌ای می‌داند که از بسترهای مختلفی برآمده‌اند.

دراین‌زمینه کارهایی نیز صورت گرفته است؛ مثلاً فرهنگ ادبیات جوانان تهرانی یا از این دست پژوهش‌ها؛ اما ممکن این سوال پیش بیاید که در برابر فایده‌هایی که جمع‌آوری فرهنگ عامیانه، به معنای نخست آن، نصیب ما می‌کند، پژوهش‌هایی ازقبیل جمع‌آوری فرهنگ جوانان امروزی چه عوائدی می‌تواند برای ما داشته باشد؟ آیا همچنان در دل این ادبیات، گذشته ما نهفته است؟ آیا مانند پژوهش در امثال و حکم و فولکلور سنّتی، این قبیل جمع‌آوری ادبیات عامه روزمره نیز رابطه‌ای با سنّت‌ها و یا پیشینه قومی ـ ملیّتی ما خواهد داشت؟ پیش از این جمع‌آوری و پرداختن به ادبیات عامیّانه این توجیه را به دنبال داشت که طبعاً به ما کمک زیادی خواهد کرد تا بتوانیم گذشته خود را به یاد بیاوریم و چه‌بسا آن را بازشناسی کنیم؛ امروز نیز آیا همین‌گونه به ما کمک خواهد کرد؟ گذشته از آنکه سوالی پیش از این مطرح است و آن اینکه اگر پرداختن به فرهنگ و ادبیات عامه ما را به‌طور مستقیم، به گذشته خود پیوند ندهد، علی‌الاطلاق فاقد هرگونه فایده‌ای خواهد شد؟ این پرسشی است که در جای خود حائز اهمیت است و ارزش پرداختن دارد.

در اولین نگاه می‌توان گفت پرداختن به فرهنگ عامیانه امروز در کمترین حد خود، می‌تواند به ما کمک کند زبان نسل‌های جدید را بشناسیم، می‌تواند کمک کند تا با فرهنگ سیاسی ـ اجتماعی معاصر، آشنایی بیشتری پیدا کنیم. مسئله کلیدی دیگری که جالب توجه است، عنایت به این نکته است که اصولاً پرداختن به مفهومی تحت عنوان «جوانان»، به این گونه که امروزه، قشر اجتماعی معینی را شامل می‌شود، مفهومی نو و زاییده سال‌های اخیر است. قدیم‌تر از حالا افراد بعضاً در زیر ۲۰ سالگی ازدواج می‌کردند و بلافاصله وارد بازار کار و زندگی می‌شدند، درنتیجه برهه‌ای به نام جوانی و تجربه‌های یک جوان امروزی را به‌هیچ‌وجه لمس نمی‌کردند. در غرب نیز به‌طور تقریبی سرآغاز پرداخت و پژوهش روی جوانان به‌عنوان یک قشر اجتماعی را دهه ۱۹۶۰ می‌دانند، مطابق با دهه ۴۰ شمسی در ایران. جزو نخستین رخدادهای اجتماعی در ایران، که جوانان، دانشجویان و دانش‌آموزان در آن تأثیر مسقیم دارند، انقلاب سال ۵۷ است.

به‌همین‌جهت ادبیات عامیانه‌ای که امثال صادق هدایت به دنبال آن بودند، فرهنگ جوانان به‌طور خاص و مستقل منظور نظر نیست؛ گرچه به‌طور مثال، داش‌آکل یا پهلوانان کوچه و بازار احتمالاً به‌لحاظ سنی، افرادی جوان محسوب می‌شده‌اند؛ اما به‌طور کلی در آن زمان، چیزی به نام فرهنگ جوانان مطرح نبوده است. اگر بخواهیم میزان موضوعیت پیدا کردن و اهمیت دادن به قشر جوان را در جامعه امروز ایران، حتی از طرف نهاد حاکمیت نیز بررسی کنیم، می‌توانیم به نمونه‌هایی استناد کنیم؛ به طور مثال روحانی‌ای که بتواند به زبان جوانان امروز، مسائل دینی و ارزش‌های مختلف را بیان کند، بسیار مورد توجه خواهد بود. یا در مثالی دیگر، زبان فیلم‌ها و سریال‌هایی که در سینما و تلویزیون با آن‌ها مواجهیم؛ هرچند به‌زعم بسیاری از صاحب‌نظران، آغشته به ابتذال است؛ اما درنهایت سوال این است که خواه‌ناخواه، همین زبان آیا ادبیات عامیانه امروز ما نیست؟ این‌ها همه سوالاتی است که شاید در برخورد اول پاسخی جامع و مانع نداشته باشند؛ اما برخی سوال‌ها ایجاد می‌شوند چون به خودی خود، موضوعیت دارند و صرفاً طریقی برای رسیدن به پاسخ نیستند؛ به‌نظر می‌آید تمام این پرسش‌ها به نوعی از این دسته‌اند.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا