چهرۀ تازۀ بیضایی؛ یادآور خاطرۀ تلخ شجریان در نوروز 95
مشاهدۀ چهرۀ تازۀ بهرام بیضایی خاطرۀ تلخ نوروز 95 و چهرۀ دور از انتظار محمد رضا شجریان را تازه کرده خاصه این که کنار خنیاگر دیگر موسیقی – شهرام ناظری – نشسته
عصر ایران؛ رضا صائمی- برخی عکسها نه ثبت یادگاری که تثبیت ماندگاری افراد است. همچون عکس تازه استاد بهرام بیضایی در کنار شهرام ناظری که گرچه رد و نشانی از کسالت و بیماری در او را نشان میدهد اما واکنشهای کاربران فضای مجازی و به ویژه علاقهمندان او، گواهی بر وزن و میزان منزلت اوست که با وجود دوری از وطن اما همچنان در حافظه هموطنان خود محکم و محترم است.
عکسی که تداعیگر خاطره تلخ انتشار تصویر استاد شجریان در نوروز سال ۹۵ بود. با سری تراشیده که چهره تازهاش خیلی ها را دچار شوک و حیرت کرد. به ویژه اینکه از میهمان ۱۵ ساله سرطان در وجود خود گفته بود و این که با آن رفیق شده است.
حالا شمایل تازه بهرام بیضایی در این عکس، حدس و گمانها درباره ابتلای او به سرطان را تقویت کرده است. گرچه هنوز هیچ واکنش تاییدی از سوی خود بیضایی و نزدیکان درباره این گمان منتشر نشده اما همین عکس و واکنش ها به آن کافی است تا میزان محبوبیت و اهمیت بیضایی روشن شود که گرانقدری آدمها را می توان با میزان نگرانی درباره آنها سنجید.
چهره تازه بیضایی گرچه برافروخته از تحمل رنج است اما به اندازه قلم چیره اش نافذ است. سلامتش را هم از دست بدهد، صلابتش پابرجاست که او با آنچه ساخته بیضایی شده است نه آنچه از دست می دهد و این تعریفی است که او خود از هویت ایرانی و بایسته هایش گفته بود. آنجا که می گوید:
« ما همه ایرانی هستیم اما این؛ پایان کار نیست و تمام نمیشود بلکه این حرف آغاز کار ما است. ما با آنچه میسازیم ایرانی هستیم نه با آنچه که فقط از دست میدهیم یعنی زبان، خاطره، فرهنگ و هویت.»
او همواره تلاش کرد تا زبان، خاطره، فرهنگ و هویت ایرانی را زنده نگه دارد نه با یاد کردن از آن که با افزودن بر آن. از طریق بازتولید هر آن چیزی که ایرانی بودن را برمی سازد و غنی تر می کند.
او نه فقط خردورزی که رویاپردازی و ضرورتش را هم بر ما آشکار کرد و آموخت و قطعا آنکه رویا دارد در هر حالی می تواند زندگی را معنا کند. بیضایی در این باره می گوید:«جز رویاهایمان چیزی در این جهان نیست که به کوشش بیارزد».
بهرام بیضایی / قبل از ترک ایران
یا زمانی دیگر پس از مهاجرت به آمریکا گفته بود:
«فرصتی که در وطن از من دریغ شد این جا به من رو نشان داد؛ امکان آزمون خیالات نمایشی ام.» روایت هایی که نشان می دهد بیضایی که همواره او را به نمادی از خردمندی فرهنگی می شناسیم چنین از خیال و خیال ورزی می گوید و خرد را به تخیل گره می زند تا بگوید تفکر حاصل تخیل است، تخیلی خلاق.
از این روست که می توان گفت بیضایی بیمار هم باشد، پربار است و از خلق کردن و آفرینش دست برنمی دارد و این نشان می دهد آنکه بر مدار آفریدن میزید همواره زنده است حتی اگر از مدار آفرینش خارج شود.
عکس او نگرانمان می کند و این از گرانقدر بودن اوست که گوهری در فرهنگ و هنر این سرزمین است. تنش سلامت و از ناز طبیبان بی ناز باد.