دروغ گویان بی پروا از مسولیت ها کنار زده شوند | سیدضیاء مرتضوی
شفقنا- امروزه گفته می شود «دروغ» و رواج آن در سطوح جامعه پیامدها و اثرات ناگواری در همه عرصه ها بر جای خواهد گذاشت. چه آنکه دروغ در سطح خرد و فریب افکار عمومی در سطوح کلان می توان موید و تصدیق کننده هر یک بر دیگری باشد. اما در حال حاضر پژوهش هایی که در جامعه ایران انجام شده است حاکی از افت برخی ارزش های اخلاقی از نگاه خود مردم می باشد. به عنوان نمونه طی پژوهشی که از سوی شورای اجتماعی کشور تحت عنوان « پیمایش ملی سرمایه اجتماعی» انجام شده است پنداشت مردم در مواردی چون«صداقت»، «امانتداری» و «درستکاری» طی دو پیمایش سال های ۸۴ و ۹۳ را با افت و فرسایش زیادی مدعی است که طی این بازه ۱۰ ساله به شدت افت کرده است. لذا به نظر می رسد افت برخی اخلاقیات در جامعه ایرانی جدی است. بدین منظور شفقنا درصدد است به منظور ترسیمِ وضعیتِ فعلیِ جامعۀ ایران و ارائه تصویری دقیقتر از شرایط حاکم بر جامعه، مجموعه جستارهای پروندهمحوری، با عنوان «رصد اخلاق و دین» در حوزههای گوناگون فرهنگ و اجتماع تهیه کند. هدف از نگارش این جستارها رصد جامعۀ ایران و جهان پیرامون آن، از منظری دینی، اجتماعی و فرهنگی است.
با توجه به اهمیت مساله دروغ و گستردگی آن در جامعه ایران، نخستین پرونده در این باب که قبلا در قالب نشریه اینترنتی «انسان» منتشر شد را به موضوع «دروغ» اختصاص دادیم. جستار مربوط به چهارمین بخش به مطلب حجت الاسلام سیدضیاء مرتضوی، دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اختصاص دارد که در پی می آید:
در شناخت آلودگی اخلاقی دروغگویی که در برخی روایات ما زشتترین و بدترین پدیده اخلاقی به شمار رفته، به ابعاد چندی باید توجه کرد و یکی از آنها پیامدهای گسترش این رذیله است که زندگی فردی و اجتماعی را تحت تاثیر آثار منفی خود قرار میدهد. اهمیت توجه به پیامدهای دروغگویی چنان است که در برخی آموزههای حدیثی ما به عنوان کلید همه بدیها قلمداد شده است. در این جا به اختصار به برخی از مهمترین پیامدها به ویژه در حوزه اجتماعی اشاره میشود.
۱- کلیدواژه بدیها
همان گونه که خوبیها به هم پیوند میخورند و برخی زمینه برخی دیگر را فراهم میسازند، بدیها و زشتیهای رفتاری نیز چنین است. از این رو در روایات بارها شاهد هستیم که از برخی گناهان به دلیل اینکه زمینه گناهان و زشتیهای رفتاری و اخلاقی دیگر را فراهم میسازند پرهیز داده شده است و دروغگویی یکی از این موارد است که در روایات چندی به هدف تاکید بر پرهیز از آن، به پیوند میان آن و سایر گناهان توجه داده شده است؛ از جمله در سخنی از امام باقر(ع) که مشابه آن در گفتار امام صادق(ع) نیز آمده خاطرنشان شده است که خداوند برای بدیها قفلهایی قرار داده است و شراب را کلید آن قفلها را ساخته است؛ به این معنا که شرابخواری زمینه سایر بدیها و گناهان را فراهم میسازد و انسان شرابخوار از جمله هنگام مستی خود، چنان که پیداست، باکی از ارتکاب گناهان دیگر ندارد. اما به تعبیر این روایت، دروغ بدتر از شراب است.[۱] این واقعیت در سخنی از امام عسکری(ع) با این تعبیر بیان شده است که «همه بدیها و تبهکاریها در خانهای گذاشته شده و کلید آن خانه دروغ قرار داده شده است.»[۲]
برای کسانی که به درجهای از ایمان و باور درونی به خدای تعالی و نظارت و حسابرسی او دست یافتهاند که نیازی به ترس و حیا و شرمندگی بیرونی از همنوعان در ارتکاب گناه و جرم نیست و ایمان و ترس الهی آنان را از نزدیک شدن به جرم و گناه باز میدارد، طبعا این بحث موضوع ندارد اما در دیگران این واقعیت را میتوان در ذهن خود به تصویر کشید و به روشنی دید که گشایش باب دروغ چگونه میتواند راه را برای آدمی در ارتکاب سایر گناهان باز کند؛ چنان که به صورت تجربی نیز در برخی روایات ما گزارش شده و نشان داده شده که تصمیم بر ترک دروغ چگونه در سایر رفتارهای آدمی موثر است؛ از جمله اینکه کسی به پیامبر اکرم(ص) گفت من پنهانی مرتکب چهار گونه گناه میشوم: زنا، شرابخواری، دزدی و دروغگویی. به خاطر شما یکی از آنها را که بخواهی ترک میکنم! پیامبر(ص) فرمود: دروغ را کنار بگذار. آن شخص وقتی پی کار خود رفت خواست مرتکب زنا شود، پیش خود گفت پیامبر(ص) بعدا از من میپرسد؛ اگر انکار کنم عهد خود با ایشان را شکستهام و اگر اقرار کنم کیفر میبینم. سپس خواست دزدی کند و پس از آن خواست شراب نوشد و در آنها نیز همین فکر را کرد. پس از آن پیش پیامبر(ص) برگشت و گفت: راه را همه بر من بستی و من همه آنها را ترک کردم![۳]
این است که از دروغگویی میتوان به یکی از کلیدواژههای بدیها و بلکه کلیدیترین زمینهساز و عامل سایر گناهان نام برد و از این رو دروغ را باید «کلید جهنم» شمرد؛ چنان که در هشداری کلی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که دروغ به فجور هدایت میکند و فجور به آتش جهنم میکشاند.[۴]
پیوند میان گسترش دروغ و گسترش فساد و تباهی و پیوند میان گسترش راستی و گسترش نیکی و صلاح در جامعه امری قابل فهم و درک است و چنین است که حتی اگر این آموزهها و تاکیدات گران بهای دینی نیز در دست ما نبود. به عنوان مثال این واقعیت برای ما قابل درک و محل تجربه است که اگر در هر جامعهای از جمله در میان مسئولان و مدیران آن در سطوح مختلف و نیز در سطح رسانههای عمومی، تنها به همین گزاره اخلاقی بهای لازم داده شود که در رفتار فردی و اجتماعی و از جمله در ادای وظایف و مسئولیتهای اجتماعی و سیاسی خود همواره باب خلافگویی و ارتکاب دروغ را بر خود ببندند و دروغگویان از چشم جامعه بیافتند و بیپروا و شجاعانه از جایگاهها و مسئولیتها کنار زده شوند، بیشک زمینه بسیاری از جرمها و آلودگیها و گناهان از میان میرود. این است که در رهنمودی از امام صادق(ع) آمده است که «عاقل» دروغ نمیگوید، هرچند خواسته او در آن باشد.[۵] و این میتواند اشاره به زشتی دروغ و پیآمدهای قابل فهم آن برای انسان خردمند، صرف نظر از آموزشهای دینی باشد و به گمان ما بخش قابل توجهی از موفقیتهای پارهای جوامع دیگر در حوزههای مختلف فردی و اجتماعی برخاسته از پایبندی به همین امر است؛ امری که بیش از همه باید در جوامع اسلامی با چنین آموزههای دینی و شرعی شاهد آن باشیم که افزون بر دادهها و دستاوردهای خرد انسانی از سرمایههای وحیانی و آموزههای قرآن و سنت نیز برخوردارند.
۲- ناسازگاری دروغ و ایمان
یکی از پیامدهای دروغ زوال ایمان است، به این معنا که میزان ایمان دینی فرد را میتوان به نسبت دوری و نزدیکی آن به آلودگی دروغ محاسبه کرد. شاهد قرآنی این ملازمه از جمله این آیه شریفه است که «انّما یَفتری الکَذِبَ الذین لا یؤمنون بآیات الله؛ تنها کسانی دروغ میبندند که به آیات خداوند باور ندارند.»[۶] در روایات نیز به فراوانی به این واقعیت توجه داده شده است که دروغ با ایمان سازگار و قابل جمع نیست؛ از جمله این سخن از پیامبر اکرم(ص) که از دروغ پرهیز کنید که دروغ ایمان را کنار میزند.[۷] و همین مضمون در تاکید بر پرهیز از دروغگویی در سخن امیرالمومنین(ع) با این افزوده آمده است که راستگو بر لبه نجات و کرامت است و دروغگو بر لبه سقوط و پستی.[۸] چنان که امام باقر(ع) فرمود: «الکذب خراب الایمان؛ دروغ خرابی ایمان است.»[۹]
این حقیقت به صورت روشنتر و به گونه مقایسهای نیز مورد پرسش اصحاب پیامبر(ص) و امامان(ع) بوده است. این روایات نشان میدهد که اصحاب در صدد شناخت اموری بودهاند که با ایمان قابل جمع هست یا نیست و از این رو «مومن» را موضوع پرسش خود قرار دادهاند. چنان که از پیامبر(ص) سوال شد: آیا میشود مومن ترسو باشد؟ حضرت فرمود: آری. سوال شد: میشود مومن بخیل باشد؟ فرمود: آری. دوباره سوال شد: آیا میشود مومن دروغگو باشد؟ فرمود: نه.[۱۰] در منابع شیعی نیز آمده است که حسن بن محبوب از امام صادق(ع) پرسید: آیا مومن بخیل میشود؟ فرمود: آری. اما در پرسش از سازگاری ایمان و دروغگویی، حضرت آن را نفی کرد و نفی خیانت را نیز بر آن افزود. سپس در بیانی کلی فرمود: مومن بر هر طبیعتی سرشته میشود جز بر دروغ و خیانت: «یُجبَل المومنُ علی کل طبیعه الا الکذب و الخیانه».[۱۱]فراز اخیر در روایتی از پیامبر اکرم(ص) نیز آمده است.[۱۲]
این است که نزدیکی و همراهی فرشتگان با انسان نیز که نشانهای از ایمان وی است با ارتکاب یک دروغ نیز میتواند مخدوش گردد؛ چنان که در سخنی از پیامبر(ص) آمده است که وقتی بنده دروغی میگوید فرشته از گند بوی کار او یک میل از او فاصله میگیرد.[۱۳] حتی برخی مظاهر ایمانی و توفیقاتی که خداوند نصیب بندگان خود میکند نیز میتواند دستخوش آثار منفی ارتکاب دروغ شود؛ چنان که امام صادق(ع) خاطرنشان کرده است که شخص مرتکب یک دروغ میشود و به خاطر آن از نماز شب محروم میگردد.[۱۴]
اینکه ارتکاب گناهان بزرگی مانند سرقت و حتی زنا نیز با اصل ایمان به صورت نسبی قابل جمع باشد اما جمع دروغ و ایمان ناسازگار معرفی گردد، نشان از اوج زشتی و نقش منفی و مفسدهای است که این گناه در پی دارد و به دلیل سهولت آن زمینه گسترش آن نیز فراوان است و از این رو تاکید شده است که از آن پرهیز گردد. در برخی جوامع دیگر نیز شاهدیم که گاه دروغ گفتن یک فرد از برخی آلودگیهای دیگر او بزرگتر جلوه میکند و به عنوان مثال جرم یک مسئول عالیرتبه به دلیل خلافگویی در بازجویی و محاکمه از اصل جرمی که مرتکب شده و به دلیل آن محاکمه شده بیشتر و مهمتر شمرده میشود؛ چنان که در گذشته درباره یکی از روسای جمهور امریکا شاهد چنین وضعی بودیم.
ناسازگاری میان دروغ و ایمان در ارزیابی میزان باورهای دینی جامعه و حکومت نیز یک شاخص اساسی و فراگیر به شمار میرود و به همان اندازه که این آلودگی در این قلمرو گسترش یابد، میزان ایمان عمومی جامعه و حکومت به حقایق ایمانی و ارزشهای دینی کاهش مییابد. برخی مردمی که درست تربیت نشده و شناخت درستی از امیرالمومنین(ع) نداشتند و چه بسا ایشان را با برخی زمامداران دیگر میسنجیدند و یا برخی سودجویان و غرضورزان، جسارت خود را به جایی رساندند که حضرت را حتی به دروغگویی متهم ساختند اما پاسخ ایشان از جمله این بود که به خداوند سوگند خورد که یک دروغ نیز نگفته است[۱۵] و این افتخار را از دوران کودکی که در دامن پیامبر(ص) بزرگ میشده داشته است که پیامبر(ص) نه یک دروغ در گفتار وی و نه یک نابخردی در رفتار وی نیافت.[۱۶] این است که بیتردید یک میزان قطعی و آشکار در سنجش میزان دینی بودن جامعه و حکومت و نیز رسانهها که باید گوش و زبان صادق جامعه باشند، به ویژه رسانههایی که وابسته به نظام اسلامی هستند و از بودجه عمومی بهره میبند، میزان پایبندی به صداقت و راستی و تن دادن به لوازم آن است.
۳- گسترش دورویی و نفاق
نفاق و دورویی از خصلتهای نکوهیدهای است که تنها در قرآن و سنت اسلامی زشت به شمار نیامده و نکوهش نشده است بلکه زشتی آن را انسان خود درک میکند و نکوهش قرآن و سنت نسبت به آن نیز بر پایه همین درکی عمومی است که مردم از زشتی و نکوهیدگی آن دارند. رابطه مستقیم میان دروغ و نفاق نیز یکی دیگر از واقعیتهایی است که در بررسی پیامدهای گسترش دروغ در رفتار فرد و جامعه باید مورد توجه قرار گیرد. واقعیت آن است که جامعهای میتواند سالم از آفت دورویی و نفاق باشد که از آلودگی به دروغ به دور باشد و این رابطه و ملازمه چنان نزدیک است که میتوان نفاق را به یک معنا نه نتیجه و پیآمد دروغ بلکه از مصادیق آن شمرد. در روایات اسلامی نیز به پیوند میان این دو توجه داده شده است؛ از جمله در سخنی از رسول خدا(ص) دروغ یکی از درهای نفاق به شمار رفته است؛[۱۷] چنان که امیرالمومنین(ع) خاطرنشان کرده که دروغ به دورویی میانجامد.[۱۸] در حدیث دیگری از پیامبر(ص) نیز آمده است که چهار چیز است که اگر در کسی باشد او «منافق» است و اگر یکی از آنها در او باشد به همان اندازه دچار نفاق است تا آن را کنار بگذارد: کسی که وقتی سخن بگوید دروغ گوید و وقتی وعده دهد وفا نکند و وقتی پیمان بندد آن را بشکند و وقتی کشمکش کند گستاخی کند و از حد بگذراند.[۱۹]
بر این اساس در بررسی و تحلیل چرایی گسترش دورویی و نفاق در جامعه از جمله باید به عامل گسترش دروغ توجه کرد؛ به ویژه اگر این عامل با عواملی چون ترس و نگرانی از حاکمان و مسئولان بالادستی یا طمعورزی به آنان پیوند بخورد. این است که در جوامعی که آزادی بیان کافی نیست و نقد و ارزیابی واقعی عملکردها به ویژه در قلمرو حکومتها هزینه جانی و مالی دارد، دروغ و دورویی دو ویژگی جدایی ناپذیر است و آنچه در درون جامعه میگذرد با آنچه در بیرون آن نمایانده میشود یکسان نیست.
۴- سستی اعتماد عمومی
بیشک یکی از پایههای برپایی زندگی سالم اجتماعی پیوند استواری است که میان اعضاء و اجزای آن پدید میآید و در شمار مهمترین سرمایههای معنوی جامعه و زندگی جمعی قرار دارد. این پیوند و احساس آن بیش از هر چیز برخاسته از اعتماد متقابل و عمومی است که باید میان آحاد جامعه از جمله میان مردم و حاکمان و کارگزاران حکومت وجود داشته باشد. تردیدی نیست که گسترش دروغ بیش از هر چیز به اعتماد عمومی آسیب میرساند و به همین نسبت سلامت زندگی اجتماعی آسیب میبیند و هزینههای مادی و غیر مادی بسیاری را از جمله برای جایگزینی راههای دیگر بر منابع و سرمایههای اجتماعی بار میکند.
در روایات ما نیز در اشاره به پیآمدهای دروغ یا گسترش آن به این واقعیت توجه داده شده است. در این روایات گرچه نوعا خطاب به فرد سخن گفته شده اما پیداست عموم جامعه نیز حکم فرد را دارد و دروغ همان گونه که اعتماد به یک فرد و نفوذ کلمه و جایگاه شخصی او را خدشهدار میکند، در سطح عمومی نیز همین آسیب را به دنبال دارد. پارهای از این روایات چنین است: «دروغ نگو که شکوه تو از میان میرود»،[۲۰] «زیاد دروغ گفتن انسان، شکوه او را از میان میبرد»،[۲۱] «دستاورد دروغ پستی در دنیا و عذاب در آخرت است»،[۲۲] «کسی که به دروغگویی شناخته شود اعتماد به او کم میشود؛ کسی که از دروغ پرهیز کند گفتههای او راست شمرده میشود».[۲۳] حتی در سخنی دیگر از علی(ع) خاطرنشان شده که دروغگو و مرده یکسانند، زیرا فضیلت زنده بر مرده اعتماد به اوست و وقتی به سخن شخص اعتماد نشود در واقع حیات او از میان رفته است.[۲۴]
این واقعیت را با بیانی دیگر در روایاتی میتوان دید که دروغگویی را ناسازگار با مروت و جوانمردی شمرده است، از جمله این سخن پیامبر(ص) که در میان مردمان کمترین جوانمردی را کسی دارد که دروغگو است[۲۵] و یا این سخن علی(ع) که هر کسی دروغ بگوید جوانمردی خود را تباه ساخته است.[۲۶]
وقتی کسی این اندازه جوانمردی و مردانگی ندارد که خواست و منفعت مقطعی خود با راستگویی نادیده بگیرد، چگونه میتواند در جامعه نقطه اتکاء و اعتماد دیگران جلوه کند و مردم او را انسان از خودگذشتهای به شمار آرند که رنج خود را بر راحتی دیگران ترجیح میدهد؟ بنابراین در جامعهای که دچار گسترش دروغ است، توقع رشد و گسترش مروت و جوانمردی و خصال مانند آن امری بیجا و دور از انتظار است؛ چنان که به همان میزان که در یک جامعه یا بدنه یک حکومت یا رسانههای عمومی دروغ و عدم صداقت رشد کند، از شکوهمندی و نفوذ سخن و میزان اعتماد به آن و میزان اعتماد درونی آن کاسته میشود.
گسترش دروغ در سطح جامعه چنین پیامدی را دارد اما آنچه این پیامد را به عاملی کمرشکن در تضعیف اعتماد عمومی درمیآورد این است که به دلیل برخی رفتارها و گفتارهای غیر صادقانه از سوی مسئولان و مدیران جامعه، چنین باوری در جامعه نسبت به حکومت و کارگزاران آن پدید آید که گرفتار خلافگویی و رفتارهای عاری از صداقت هستند و حس بیاعتمادی به آنان در جامعه گسترش یابد و این چنان که پیداست بیشترین آسیب را به حیات طیبه جامعه وارد میکند. این است که همواره رهبران و مسئولان حکومتها بسته به جایگاه خود بیشترین صداقت و راستگویی را باید با مردم جامعه خود داشته باشند. آنان باید بتوانند به درستی میان بازگو نکردن اسرار نظام و جامعه برای جلوگیری از سوء استفاده دشمنان با خلاف گفتن و وارونه نشان دادن واقعیات موجود و دادن گزارشهای غلط و غیر واقعی درباره خود و دیگران و حتی درباره مخالفان و دشمنان کاملا فرق بگذارند تا اصل حیاتی اعتماد عمومی ضعیف نگردد و خشت بنای برپایی جامعه مطلوب و الگو از میان نرود و این مهم از جمله جز با طرد افراد ضعیف النفس و سودجو که صداقت و راستی را تحت الشعاع ناتوانی و منافع خود قرار میدهند و به فریبکاری جامعه رو میورند، برآورده نمیشود.
منابع:
[۱]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۹، ص۲۳۶ و ۲۶۲.
[۲]. همان، ص۲۶۳.
[۳]. ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۳۵۷؛ نزدیک به آن: محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۹، ص۲۶۲.
[۴]. متقی هندی، کنز العمال، روایت ۸۲۱۷.
[۵]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۵، ص۳۰۵.
[۶]. نحل، آیه ۱۰۵.
[۷]. متقی هندی، کنز العمال، روایت ۸۲۰۶.
[۸] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۸۶.
[۹]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۹، ص۲۴۶.
[۱۰] . همان، ص۲۶۲.
[۱۱]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۲، ص۱۷۲.
[۱۲]. یطبع المومن علی الخلال کلها الا الخیانه و الکذب؛ منذری، الترغیب و الترهیب، ج۳، ص۳۶۷ و ۳۶۸.
[۱۳]. ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۳۵۷.
[۱۴]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۹، ص۲۶۰.
[۱۵]. سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۶.
[۱۶]. همان، خطبه ۱۹۲.
[۱۷]. تنبیه الخواطر، ص۹۲.
[۱۸]. آمدی، غرر الحکم.
[۱۹]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۹، ص۲۶۱.
[۲۰]. همان، ص۱۹۲.
[۲۱]. آمدی، غرر الحکم.
[۲۲]. همان.
[۲۳]. همان.
[۲۴]. همان.
[۲۵]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۵۹.
[۲۶]. آمدی، غرر الحکم.
جناب اقای مرتضوی در دیاری که هتاکی مباح وبعضا ضروری وواجب شمرده وهتاکان وریاکاران مجد انقلاب واسلام معرفی گردند چه انتظاری دارید ؟