خرید تور تابستان

آخرالزمان نزدیک است؟

آسیه توحیدنژاد، انصاف نیوز: سعید طاووسی مسرور، عضو هیئت علمی دانشکده الهیات و معارف دانشگاه طباطبايی، ضمن اینکه معتقد است نگرش آخرالزمانی هیچ اختصاصی به مذهب شیعه‌ی دوازده امامی ندارد و در سایر ادیان و مذاهب نیز وجود دارد می‌گوید یکی از مواردی که باعث می‌شود چنین رویکردهایی اوج بگیرند ظهور دولت‌های شیعی‌ست. در دوره‌ی صفویه هم گسترش روایات آخرالزمانی را داشته‌ایم و همین الآن هم داریم چون آن دولت فکر می‌کند قرار است مقدمه‌ی دولت امام زمان باشد.

به باور آقای طاووسی زمان تعیین کردن یا تطبیق‌های آخرالزمانی -نظیر آنچه در مستند «ظهور نزدیک است» نمایش داده می‌شود- بر ضد فلسفه‌ی باور به موعود و امیدبخشی آن عمل می‌کند.

سعید طاووسی مسرور

دولت‌های شیعی در آروزی اتصال به دولت آخرالزمان

انصاف نیوز: زمان آقای احمدی‌نژاد روایت‌ها و تطبیق‌های آخرالزمانی خیلی داغ شد. اعتراضات 88 را گفتند نشانه است چون در زمان نزدیک به آخرالزمان فتنه زیاد می‌شود و چنین و چنان مشخصاتی دارد. در مورد رفتارهای خود آقای احمدی‌نژاد نیز حرف‌هایی گفته شد. به نظرتان آن زمان چرا این دیدگاه‌ها اوج گرفت؟ و چرا تعدادی از عالمان دینی یا مراجع هم در خلوت یا جلوت حمایت کردند؟

اساسا روایات مربوط به آخرالزمان خیلی‌شان سند معتبری ندارند. روایاتی که وجود دارند اصلا معلوم نیست مربوط به چه دوره‌ای‌ و با چه مقدار قطعیتی‌ست. به تعبیر امام خمینی ظهور ممکن است ده هزار سال دیگر باشد.

در این میان بعضی‌ها، چه سیاسیون و چه علما، ممکن است گرایش آخرالزمانی پررنگ‌تری داشته باشند و بیشتر از این قبیل حرف‌ها بزنند. مثلا از آقای بهجت نقل کرده‌اند که ظهور اینقدر نزدیک است که پیرمردها هم آن را خواهند دید! خب ایشان خودش از دنیا رفت ولی ظهور هنوز اتفاق نیفتاده! یا انواع و اقسام این تعابیر که رهبری پرچم را به دست امام زمان خواهد سپرد.

یکی از مواردی که باعث می‌شود چنین رویکردهایی اوج بگیرند ظهور دولت‌های شیعی‌ست. در دوره‌ی صفویه هم گسترش روایات آخرالزمانی را داشته‌ایم و همین الآن هم داریم. آن دولت فکر می‌کند قرار است مقدمه‌ی دولت امام زمان باشد.

ازدواج خواهر شاه تهماسب صفوی با امام زمان

صفویان هم ظهور را نزدیک می‌دانستند. تا حدی که شاه تهماسب صفوی به یکی از خواهرانش اجازه‌ی ازدواج نداد برای اینکه زمان ظهور حضرت مهدی با او ازدواج کند! آثاری هم در همان دوران درباره‌ی اتصال صفویه به صاحب الزمان نوشته شد.

دولت‌ها وقت مصائب به باور انتظار متمسک می‌شوند | صفویه و جمهوری اسلامی

الان هم شاهد چنین فضایی هستیم. بیراه نیست که بگوییم وقتی دولتی شکل می‌گیرد، مراحل تاسیس و تثبیت را می‌گذراند و بعد سختی‌ای برای آن پیش می‌آید متمسک به باور انتظار می‌شود.

مثلا صفویه‌ی بعد شاه عباس هم یک دولت ضعیف است. در معاهده‌ی بین شاه صفی و عثمانی کل عراق عرب برای همیشه به عثمانی داده شد. از ترکمانچای هم بدتر بود. برای این دولت مصائبی پیش آمده و متمسک به باور انتظار و مهدویت شده است.

الآن هم همین است. ما مرحله‌ی تاسیس و تثبیت را در جمهوری اسلامی رد کرده‌ایم. البته نمی‌خواهم بگویم الآن یک نظام ضعیف داریم اما مشکلات و چالش‌هایی داریم که کم هم نیستند. رهبری هم به این موضوع اشاره داشته که جمهوری اسلامی نتوانسته برخی شعارهای انقلاب مثل عدالت را محقق کند. اینکه بشارت دهیم منجی در راه است و ما و مظلومان جهان را نجات خواهد داد و دشمنانمان یعنی آمریکا و اسرائیل را نابود خواهد کرد همه از تبعات شرایطی‌ست که گرفتار آن هستیم.

علامه مجلسی حتی تاریخ ظهور را هم تعیین کرد

در مورد اینکه چرا علما در این موضوعات و موقعیت‌ها ورود کرده‌اند یا می‌کنند خب آنها هم انسان هستند! بعضی علما موضوعاتی را می‌گویند که ما نمی‌دانیم و معلوم نیست کی باشد. بعضی هم از سر اشتیاق به اتفاق افتادن ظهور به این باور می‌رسند که ظهور نزدیک است. 

همانطور که عرض کردم این دیدگاه‌ها در گذشته هم بوده مثلا علامه مجلسی (ره) رساله‌ای به نام «رجعت» دارند که همان زمان مورد انتقاد بعضی علما قرار گرفت. ایشان در این رساله حتی زمان ظهور را هم تعیین کرده‌اند یعنی سال 1150. می‌دانیم که صفویه 1135 ساقط می‌شود و 1110 هم خود علامه از دنیا می‌رود. حالا این حرف را ایشان از کجا آورده؟! ایشان یک محاسبات خاصی با آیات قرآن و ضرب و تقسیم و چنین و چنان انجام داده و به این عدد رسیده.

تعیین وقت ظهور حرام است

«توقیت»، یعنی تعیین وقت ظهور، حرام است؛ پس علامه چطور این را مطرح کرده؟! قیدی مطرح می‌کنند که انشاالله اینطور باشد و امید داریم و…

مثال دیگر آثار مرحوم بهجت است. در کتاب «در محضر بهجت» این موضوعات وجود دارد. حالا اینکه بین علمای برجسته است بین خطبا و منبری‌ها که دیگر این مسئله امر شایعی‌ست! کلا مسئله‌ی مهدویت موضوعی‌ست که خیلی می‌شود روی آن مانور داد و عموم را با خود همراه کرد، لذا در مورد روایات آن باید بیشتر احتیاط کرد چون داعیه برای جعل آن‌ها بیشتر وجود دارد. شاهدش هم انواع و اقسام سواستفاده‌هایی که از مهدویت شده است.

من منظورم این نیست که علمای ما الزاماً سوءاستفاده می‌کرده‌اند. ممکن است تجلی یک ارادت شخصی و باور شخصی بوده باشد که در قالب این مسئله بیان شده. اما در دهه‌های اخیر دیدیم که از اندیشه مهدویت سوء استفاده‌هایی هم شد. مثلاً مستند «ظهور نزدیک است» و ربط دادن آقای احمدی نژاد به امام زمان که البته کیفیت این نقل قول‌ها هم محل بحث است.

نقاشی‌ای از شمایل سید بن طاووس

در مورد تاثیر پذیرفتن علما از ارادت قلبی‌شان یک نمونه‌اش سید بن طاووس است. ایشان هم با اینکه در قرن هفتم می‌زیسته گفته ظهور نزدیک است و محقق نشده. زمانه‌ی حیات ایشان هم شرایط مناسبی نبوده است. یعنی بعد از حمله مغول بوده. در چنین حالاتی که دشمن و مشکلات زیاد باشد توجه به مسئله ظهور زیاد می‌شود.

نفس این چیز بدی نیست. خیلی هم خوب است که انسان با منجی آخرالزمان که به باور ما حجت بن الحسن است پیوند قلبی پیدا کند اما این ممکن است تبعاتی داشته باشد که نه تنها مطلوب نباشند بلکه مفسده‌ هم داشته باشد.

مهدیان دروغین امید باور مهدویت را به یاس بدل می‌کنند

انصاف نیوز: ایده‌ها و وجه تشابه‌هایی که میان زمانه‌ی ما و آخرالزمان ذکر می‌کنند با آنچه در روایات وجود دارد همخوانی دارد؟ مثلا می‌گفتند سید حسن نصرالله سید یمانی‌ و احمدی‌نژاد شعیب‌بن‌صالح است. خودتان مثال خاصی در این مورد دارید که تحریف باشد یا بالعکس تشبیه درستی باشد.

همه‌ی این تشبیه‌ها مثل همین تطبیق آقای احمدی‌نژاد با شعیب بن صالح یا بدرالدین الحوثی یا سید حسن نصرالله به سید یمانی یا تشبیه رهبری به سید خراسانی بی‌سند و بی‌اعتبارند. اصلا در روایات ظهور و در مورد سید خراسانی کلا دو روایت داریم که آن‌ها هم ضعیف السندند.

عمده‌ی این تطبیق‌ها قابل پذیرش نیست و مفسده دارد. مفسده‌اش هم این است که مثلا فلانی را یمانی می‌گویند بعد او می‌میرد. خب یمانی کسی‌ست که قرار است مهدی را نصرت کند. یا مثلا می‌گویند فردی چنین و چنان است بعد آن فرد منحرف می‌شود و مشکلاتی ایجاد می‌کند. اینطوری اندیشه‌ی مهدویت بازیچه می‌شود. آن امیدبخشی‌ای که مهدویت دارد با مهدیان دروغین یا تطبیق‌های نادرست به ضد خودش تبدیل می شود و عامل یاس می‌گردد.

علامت ظهور باید برای همه واضح باشد

علامت باید واضح باشد و همگان به آن پی ببرند نه اینکه فردی به صورت خودخوانده بگوید من علامت هستم. مثلا فرض کنید همین ادعای احمدالحسن که «من یمانی هستم» خب چرا باید این را بپذیریم وقتی که انحراف این شخص مشخص است و سال‌ها هم هست که این شخص دیده نشده. چه موید و سندی در مورد او و دیگران وجود دارد؟!

احمدالحسن ، کسی که ادعای «سید یمانی» بودن دارد

در مورد اینکه وجه شباهت درستی میان واقعیت و روایات تا به حال وجود داشته یا خیر؟ مثلا قتل نفس زکیه به عنوان یکی از علائم ظهور گفته شده. خب یک نظر این است که این «نفس زکیه» همان «نفس زکیه‌»ی معروف در تاریخ بوده است. یعنی همان کسی که قیام می‌کند و در سال 145 منصور عباسی او را شکست می‌دهد و می‌کشد. پس چرا به عنوان علائم ظهور ذکر شده؟! 

او ادعای مهدویت داشته. در احادیث گفته شده از علائم ظهور مهدی، قتل «نفس زکیه‌»ست. پس مهدی «نفس زکیه» نیست. این دو را نباید اشتباه گرفت. شاهدش اینکه امامان بعد از قتل نفس زکیه از امام صادق تا امام یازدهم هیچکدام او را جزو علائم ظهور نگفته بودند.

یک سری علائم اینطورند و برای زمان نزدیک به ظهور نیستند. ممکن است فاصله‌ی بسیار طولانی با زمان ظهور داشته باشند. 

روایت آخرالزمانی که داعش هم به آن باور دارد

کتاب الفتن، نوشته‌ی نعیم بن حماد

اما نمونه‌ای که در سال‌های اخیر به نظر می رسید شباهت بین روایتش و واقعیت خیلی بالاست، روایاتی در کتاب الفتن از نعیم بن حماد، از منابع اهل سنت، بود.

در این کتاب از امیرالمونین, علی علیه‌السلام، روایت شده بود که نزدیک ظهور افرادی بسیار شبیه به داعش پیدا می‌شوند. مثلا یکی از نکات مهم روایت این بود که اسامی این گروه کنیه‌ست مثل همین ابوبکر البغدادی، ابومصعب الزرقاوی و …. خشونت آن‌ها نیز ذکر شده بود.

نکته‌ای که باید در نظر بگیریم این است که داعش هم این روایت را خوانده و خود را مبتنی بر آن ساخته است. در گروه داعش هم جنبه‌های آخرالزمانی بسیار قوی‌ست. الآن هم مدعی هستند که دوازدهمین خلیفه‌شان همان مهدی‌ است که بین رکن و مقام با او بیعت خواهد شد. این بیانیه‌ای‌ست که خود داعش منتشر کرده. آن‌ها هم دارند از این فضای آخرالزمانی استفاده می‌کنند.

مسیح بازمی‌گردد و قسطنطیه را آزاد می‌کند

انصاف نیوز: گروهی در داخل و خارج تحولات منطقه از جمله رویارویی اسرائیل و فلسطین را به نبرد آخرالزمان تشبیه می‌کنند. بعضی آن را به گروه خاصی از مسیحیان و یهودیان موثر در حکومت آمریکا نسبت می‌دهند. مبدا این نگاه در خارج از ایران کجاست؟

نگرش آخرالزمانی هیچ اختصاصی به مذهب شیعه‌ی دوازده امامی ندارد و در سایر ادیان و مذاهب نیز وجود دارد. میان یهودی‌ها، مسیحی‌ها و سایر ادیان هم هست.

میان شیعیان جریان تطبیق‌گرا وجود دارد یعنی کسانی که بین وقایع جاری و روایت‌های آخرالزمانی پیوند پیدا می‌کنند و دست به تطبیق می‌زنند. در سایر ادیان هم این دیده می‌شود. در رسانه‌ها هم اینطور منعکس می‌شود که رژیم صهیونیستی با اقداماتی مثل تاسیس دولت در اراضی اشغالی یا جنایاتی که انجام می‌دهد دارد مقدمات حضور ماشیح یا منجی مورد ادعای یهود را فراهم می‌کند.

منشا این نگاه‌ها در خارج از ایران به نگرش‌های آخرالزمانی ادیان برمی‌گردد. مثلا در مورد قسطنطنیه یا همان استانبول فعلی، میان مسلمین اندیشه‌های آخرالزمانی در مورد این شهر وجود داشته و دارد. مدام بشارت داده می‌شده که این شهر به وسیله‌ی مسلمین فتح خواهد شد یا مهدی قسطنطیه را فتح خواهد کرد و چنین و چنان. حتی بعد از فتح آن توسط عثمانیان و سلطان محمد فاتح اینطور نبود که این فضای آخرالزمانی کلا جمع شده باشد. الان در ترکیه جریان‌هایی می‌گویند مهدی کسی‌ست که مجددا قسطنطنیه را فتح خواهد کرد. حالا شاید تفسیرشان این باشد که اسلام واقعی را به قسطنطیه خواهد آورد.

همین فضا و نگاه بین مسیحیان ساکن استانبول یا سایر نقاط هم وجود دارد که مسیح برمی‌گردد و قسطنطنیه را آزاد می‌کند. استاد رسول جعفریان نقل می‌کردند کلیسایی در استانبول رفته بودند که یک در آن باز و دیگری بسته بود. کشیش توضیح داده این در را مسیح خواهد آمد و باز می‌کند. این مثالی بود برای اینکه بگویم اندیشه‌های آخرالزمانی مختص ما نیست، بین دیگران هم وجود دارد و محل بحث و گفت‌وگوست.

نحوه‌ی مواجهه ما با مسائل منطقه متاثر از روایات آخرالزمانی

انصاف نیوز: آیا این ایده‌های آخرالزمانی در زمانه‌ی ما با روایت ادیان ابراهیمی از نبرد آخرالزمان نسبتی دارد؟ مثلا اینکه حتی مکان خاصی در اسرائیل را به این جنگ نسبت می‌دهند. یا اینکه از رخ دادن جنگ در این منطقه استقبال می‌کنند چون بعد از آن جنگ بزرگ آخرالزمان رخ می‌دهد.

مگیدو، تلی در شمال اسرائیل که می‌گویند نبرد آخرالزمان(آرماگدون) در این مکان رخ خواهد داد

مثال شما و دیگر مثال‌های این چنینی حاصل آن نگاهی‌ست که می‌گوید اینطور نیست که ما منتظر بمانیم تا علائم ظهور محقق شوند؛ خیر، ما باید آن‌ها را محقق کنیم تا نتایج آخرالزمانی آن پدیدار شود.

مثلا روایتی آمده که پس از آمدن مهدی در فلان نقطه جنگ و کشتار وسیعی خواهد شد. در نگاه یهودیان یا اوانجلیست‌ها ممکن است چنین باشد.

بعد می‌آیند خودشان تلاش می‌کنند که چنان جنگی رقم بخورد و منتظر نتایج می‌مانند. این نگاه‌ها بین خودمان هم هست نمونه‌اش همین ربط دادن مسائل یمن یا عراق یا شام یا داعش به روایت‌های آخرالزمانی. نوع مواجهه‌ای که ما با این مسائل داریم تحت تاثیر آن روایات آخرالزمانی‌ست. این در نحوه‌ی مواجهه‌ی ما با منطقه تاثیرگذار است.

روایت آخرالزمانی از فلسطین مردم را همراه می‌کند

انصاف نیوز: مبدا داخلی این نوع از روایتگران آخرالزمان کجاست؟ چه بهره‌برداری‌های سیاسی می‌توانند از این نگاه خصوصا در مورد اسرائیل و فلسطین داشته باشند؟

از راهکارهایی که می‌شود مردم را با این فضا همراه کرد استناد به همین روایت‌هاست. با این استدلال‌ که این لاجرم آینده‌ی قطعی ماست و روایات چنین‌اند و چنان. این درگیری اجتناب ناپذیر است. لذا ما باید وارد میدان شویم و بجنگیم.

در حالیکه در مورد فلسطین ما نیازی به این قبیل حرف‌ها نداریم فلسطین و قدس از جهات گوناگونی برای ما اهمیت دارد؛ قبله‌ی اول، مسجدالاقصیِ مذکور در قرآن، ارض مقدس، معراجگاه پیامبر، مرکز انبیا و مقدسند.

این مکان مقدس اسلامی الآن در اشغال است. از سوی دیگر مردم فلسطین واقعا مظلوم واقع شده‌اند و حمایت از مظلوم هم برای ما مهم است. پس حمایت از فلسطین در گرو این نیست که بخواهیم آن را به آخرالزمان گره بزنیم. 

حمله به کنسولگری ایران در روز عید پوریم یهودیان نبود

انصاف نیوز: حمله‌ی اسرائیل به کنسولگری ایران روز سیزده به در بود، یعنی عید پوریم یهودیان. روزی که گروهی آن را به نسل‌کشی تاریخی ایرانی‌ها توسط یهودی‌ها ربط می‌دهند. این روایت افسانه است یا واقعیت تاریخی؟ در کتب مقدس رد قابل اعتمادی از این اتفاق وجود دارد؟ حمله‌ی اسرائیل در این روز معنای خاصی دارد؟

به نظر من ربط خاصی بین حمله در روز سیزدهم به کنسولگری و پوریم وجود ندارد. علتش هم این است که پوریم لزوماً بر سیزدهم فروردین منطبق نمی‌شود و بعضی سال‌ها ممکن است بر ۱۳ فروردین منطبق شود. تقویم یهودی انطباقی با تقویم هجری شمسی ما ندارد. مثلاً همین سال جاری شمسی و سال آینده‌ی میلادی روز پوریم در واقع ۲۴ اسفند است. پس اینکه هر سال سیزدهم فروردین روز پوریم باشد اصلاً درست نیست.

فارغ از واقعیت تاریخی پوریم یک جشن ضدایرانی‌ست

فارغ از اینکه پوریم واقعا رخ داده یا نداده این یک جشن واقعا ضد ایرانی‌ست و اسرائیلی‌ها این روز را جشن می‌گیرند. پوریم فقط یک جشن دینی نیست بلکه یک جشن نژادی و یک جشن ضد نژادی است؛ یعنی جشن نژاد بنی اسرائیل و یهودی علیه نژاد ایرانی!

ممکن است کسی بگوید بسیاری از ایرانیان یهودی هستند مثل اهل همدان، یزد یا کاشان. این موضوع منافاتی ندارد چون آن‌ها خود را از نسل اسرائیلی، یعنی بنی اسرائیل می‌دانند که اجدادشان به ایران مهاجرت و زندگی کرده‌اند. نه اینکه خود را ایرانی نژاد بدانند.

اما واقعیت تاریخی پوریم محل اختلاف است. اصالت و اعتبار کتاب استر به عنوان بخشی از عهد عتیق میان خود مسیحی‌ها، یهودی‌ها و حتی پژوهشگرانی که به این دین نیستند هم محل اختلاف است. معمولا کتاب استر را الحاقی به عهد عتیق می‌دانند.

اعتبار تاریخی این قضیه یا حد و حدود و وسعت آن محل اختلاف جدی است. ولی اختلاف تاریخی و سندی نمی‌تواند این را مخدوش کند که به هر حال بخشی از یهودیان در سراسر دنیا و به طور خاص در اراضی اشغالی پوریم را جشن می‌گیرند. آن‌ها در این روز تظاهر به خشونت، مستی و خونخواری می‌کنند مثلاً لب‌ها و دهانشان را با رنگ قرمز تزیین می‌کنند! 

اما اینکه حمله به کنسولگری در روز ۱۳ بدر ربط مستقیم به پوریم داشته به نظرم قابل تایید نیست.

از جهت دیگر هم من دیدم بعضی‌ها حمله‌ی اسرائیل در آن روز را به شهادت امیرالمومنین، علی(ع)، ربط می‌دهند. این هم بعید به نظر می‌رسد چون مطابق تقویم رایج در جهان اسلام و کشورهای عربی آن روز ۲۲ ماه رمضان بوده و فقط در ایران و شیعیان عراق بیست و یکم بوده است. فرضا هم اگر برای آنها هم بیست و یکم بوده حمله در آن روز خاص و این تعابیر حدس و گمانی بیش نیستند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا