روایت نسل زد از انتخابات ۱۴۰۲
نگار فیض آبادی، انصاف نیوز: رای اولیها همان نسل زد هستند که طبق این گزارش بعضیهایشان در انتخابات ۱۴۰۲ به دلیل ناامیدی از تغییرات و نارضایتی از شرایط، شرکت نکرده بودند، تعدادیشان برای بالا بردن مشارکت و به گفتهی خود به نیت حمایت از کشور و رهبری رای داده بودند و بعضیهایشان هم برای آنکه از حق شهروندیشان دفاع کنند، رای سفید داده بودند.
۲۴ نفر از دهه هشتادیها که پوششهای متفاوتی نسبت به همدیگر داشتند، از محدودهی تئاتر شهر تا میدان انقلاب تهران، نظراتشان را دربارهی انتخابات به خبرنگار انصاف نیوز گفتند که در ادامه میخوانید.
زینب و مطهره دو دختر ۱۸ و ۲۰ سالهای بودند که خیابان انقلاب را برای پیادهروی در عصر اردیبهشت انتخاب کرده بودند. هردو چادر پوشیده بودند و یکیشان به خبرنگار انصاف نیوز گفت: به خاطر حق شهروندیام در انتخابات شرکت کردم اما چون کسی رو نمیشناختم و اونهایی رو هم که میشناختم، آدمهای قابلی نبودند، رای سفید دادم. زینب اما با تحقیق و براساس عملکرد کاندیداها را انتخاب کرده بود. مطهره دربارهی رضایتش از نتیجهی انتخابات گفت: آنهمه میگفتند مشارکت کنید اما تاثیری نداشت. راضی نیستم. دوستش معتقد بود هنوز چیزی مشخص نیست و گفت که نتایج را پیگیری نکرده است. زینب رسایی، ثابتی و قالیباف را میشناخت. آنها از مجلس یازدهم نیز راضی نبودند و گفتند: آنقدری که وعده دادند عمل نکردند. مثلا دربارهی شفافیت آرا اتفاقی نیفتاد و دربارهی کنکور هم تصمیمی گرفته شد که راضی نبودیم. زینب انگار که بخواهد حرفهای خودش و دوستش را جمعبندی کند میگوید: درکل این مجلس مردمی نیست!
چهار دختر دانشجو، درحالیکه از سینما بیرون آمدند، برای آیندهی شغلیشان رای سفید داده بودند و در توصیف خودشان میگفتند «ما سیاسی نیستیم. اینقدر ناامیدمون کردن که امیدی به تغییر نداریم.»
مژده، ۲۴ ساله، دختریست که چادر پوشیده و میگوید به دلیل «بدبینی» در انتخابات شرکت نکرده است.
- دقیقا بدبینی از چه چیزی؟
- به خاطر کارهایی که انجام نشد. رئیسی هم رئیس جمهور شد اما باز هم اتفاقی نیفتاد. قالیباف را هم در مجلس دیدیم ولی همهچی بدتر شد. رایام اثرساز نیست که بخواهم بازهم رای بدهم.
- از نتیجهی انتخابات راضی هستی؟
- نمیدونم. از مجلسیها خوشم نمیآید. پیگیری نکردم و نمیشناسمشان.
- مردم برای ایجاد تغییر از چه راهی بروند بهتر است؟
- انتخابات که برعکس چیزی که میگویند تاثیری ندارد. باز هم نمیگذارند چیزی تغییر کند. مافیا یا پشت پردهای هست که بر کار آدمهای خوب هم غلبه میکند.
امیرعباس، ۱۹ساله کنار امیرحسین، ۱۸ساله نشسته است و میگوید به زورِ پدرش رای داده و در برگه هم نام یکی از شاهان سابق را نوشته است. او در توضیح کارش میگوید «نوشتم چون دوستش دارم. میدونم راهآهن ساخته و…» امیرحسین به معلم عربیاش که کاندیدا شده بود رای داده بود.
هر دو دربارهی رضایتشان از انتخابات مجلس گفتند: تابهحال چیزی فرق نکرده است. در درسهایمان خواندهایم که اعتراض حق شهروندان است اما میزنند و… آقای رئیسی وقتی در آستان قدس یا قوهی قضاییه بود، خوب عمل میکرد ولی الآن اصلا خوب نیست. کسانی هستند که نمیگذارند کارِ خوبی انجام شود.» امیرحسین بعد از آنکه میگوید فکر میکردم رئیسی میتواند کاری انجام بدهد اما فقط شعار داد، آن کلیپ معروف را مثال زد و جملهی رئیسی را نقل کرد که میگفت «خداروشکر ما رئیس جمهور نشدیم که دلار بشود ۵ هزار تومان!» امیرحسین معتقد بود مجلس باید اعتراض منطقی مردم نسبت به سیاست موجود دربارهی حجاب را بشنود نه اینکه همان کارهای قبلی را انجام بدهد. آخرِ حرفهایشان را با این جمله تمام کردند که «ما با دیدن با فرق سر یک دختر اتفاقی برایمان نمیافتد!»
فاطمه پیراهن و مقنعه پوشیده است و کنار دوستش دلآرام که چادر سرش کرده، راه میرود. هردو متولد ۸۲ و دانشجوی رشتهی میکروبیولوژی هستند. هیچکدامشان در انتخابات ۱۴۰۲ شرکت نکردند چون میگفتند «از این فضاهای دروغین خوشم نمیآد، چیزی تغییر نمیکنه.» آنها از نتیجهی انتخابات هم بیاطلاع بودند و وقتی از آنها پرسیدم ممکن است نظرتان برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری تغییر کند، گفتند «شاید اصلا ایران نباشیم. برای استرالیا اقدام کردیم تا چندماه دیگه نتیجهش معلوم میشه. میخوایم برای زندگی بهتر مهاجرت کنیم. اونجا امکانات بیشتری هم برای رشتهمون هست.»
خورشید و پناه هردو متولد ۸۰ و دانشجو بودند. پیراهن و مقنعه پوشیده بودند و میخواستند باهم به کتابفروشی بروند. خورشید نه در انتخابات شرکت کرده بود و نه اعتقادی به تاثیرش داشت و میگفت «اصلا دنبال نمیکنم.» پناه اما برای اینکه میخواست بهعنوان عضوی از جامعه مشارکت کند، رای سفید داده بود اما از نتیجهی انتخابات رضایت نداشت. میگفت «میدونم حزب آقای قالیباف بالا اومدن. عدهای خاص برای مردم تصمیم میگیرن و به خاطر فکرهای سطحیشون عقب موندیم. سوادشون پایینه و فقط از نظر مذهبی بالا هستن!»
نفر دهم بهار، متولد ۸۳ دانشجویی بود که پوشش چادر داشت. با گفتن جملهی «پای کشورم هستم» تاکید کرد که مشارکت مهم است و به همین دلیل خودش در انتخابات شرکت کرده است. او از میزان مشارکت پایین مردم راضی نبود. افرادی مثل ثابتی، ایزدخواه و قالیباف را میشناخت و با مواضعشان آشنا بود. او انتخابات را موثر میدانست اما بهشرطیکه آدم درست سرِ کار بیاید.
مریم و لیلا متولد ۸۱، دانشجو، درحالیکه مقنعهشان روی دوششان بود، داشتند وسایل تزئینی مغازه را نگاه میکردند. میگفتند چون با اصل یکچیزهایی مشکل دارند، اصلا در انتخابات شرکت نکردهاند. آنها نتیجهی انتخابات را پیگیری نکرده بودند و هیچکدام از نمایندهها را هم نمیشناختند. دقیقا زمانی فکرشان مشغول شد و مکث کردند که با این سوال مواجه شدند:
- اگر مردم با قانونی مخالف باشند یا بخواهند چیزی را تغییر بدهند، باید چه کار کنند؟
- واقعا نمیدونیم. سوال خودمونم هست. ولی به نظرمون از بالا تصمیم میگیرن و نمایندهها و وزارت کشور فقط اجرا میکنن! مثل برگشتن گشت ارشاد و…
ماری متولد ۸۲، با پوشش شال و پیراهن گفت: به خاطر وضع بدی که هست شرکت نکردم. کلا مجلس تو زندگی مردم تاثیر منفی داره و به چیزایی که میگن عمل نمیکنن.
دختری با پوشش چادر، متولد ۸۳ و دانشجو گفت که به دلیل احساس وظیفه در انتخابات شرکت کرده است. او از بین نمایندهها امیرحسین ثابتی را میشناخت و در جواب این سوال که اگر مردم با موضوع مخالف باشند، چطور میتوانند آن را تغییر بدهند گفت «بستگی داره با چی مخالفن. عجله دارم باید برم.»
لیلا متولد ۸۳، با پوشش پیراهن و شال گفت: چرا باید شرکت میکردم؟ اینقدر درگیر مسائل شخصی هستم که به این چیزها فکر نمیکنم.
تیپ و چهرهی عباس و امیررضا مذهبی بود. هردو متولد ۸۰ بودند و برای «سرنوشت کشور» و «انتخاب فرد لایق» و «بالا بردن مشارکت» و «ناامید کردن رسانههای دشمن»، در انتخابات شرکت کرده بودند. هردو گفتند «ما به کسانی رای دادیم که در خط ولایت بودند. از نتیجه هم راضی هستیم و آقای قالیباف، نبویان و رسایی را میشناسیم، البته مشارکت مردم پایین بود.» آنها هر تغییری را از راه صندوق ممکن میدانستند و میگفتند مشکلات معیشتی هم وجود دارد. بعد از آن اسامی در واکنش به نام «صدیقی» گفتند: آقای صدیقی سادهس و سرش کلاه رفته است.
علی، متولد ۸۴، تسبیحی را در دستش گرفته بود. او به دلیل «احساس وظیفه» و برای آنکه «پشت رهبری باشد» رای داده بود. او از اینکه لیست قالیباف رای آورده بود، رضایت داشت و در جواب این سوال که اگر مردم بخواهند چیزی تغییر کند باید چه کار کنند، گفت «صبر، بههرحال نفر قبلی هشتسال گند زده و یک دورهی چهارساله در مجلس لازم است تا شرایط بهتر بشه.»
همان موقع آقای ۵۰سالهی دستفروشی که صحبتهای پسر را شنیده بود خبرنگار را صدا کرد و گفت: بیا از من بپرس. اصلا چرا کسی نمیتونه از این مجلس انقلابی و رئیسی انتقاد کنه؟ اون بسیجیهایی که از روحانی انتقاد میکردن، الآن کجان . چرا انتقاد نمیکنن؟ مجلس انقلابی برای مردم چه کار کرد؟»
باربد، متولد ۸۳، گفت «با شرکت در هر انتخاباتی مخالفم. برای تغییر باید افرادی که در حزبها هستن با هم کنار بیان. از طریق سامانههای دولتی هم شاید بشه انتقاد کرد. البته بازم گوش نمیکنن. از نتیجهی انتخابات هم خبر ندارم چون وقتی تاثیر همهشون تو زندگیمون منفیه، دیگه اسمها مهم نیستن.»
انتهای پیام
ناامیدمون کردند تعییر … همون سیاسی نیستیم کلمه درستتری است
نا امید شده اند چون روحانی و دارو دسته شان برا پر کردن جیبشان کل جیب ملت رو زدن داداش حسن روحانی دادش جهانگیری پسر غریق استخر فرح و……..