خرید تور تابستان

«دنیل دنت» فیلسوف طبیعت‌گرا در ۸۲ سالگی درگذشت

حسن طالبی در سایت دین آنلاین نوشت: «دنیل کلمنت دنت (1942-2024) فیلسوفی طبیعت‌گرا بود. همین چند روز نوزدهم آوریل ۲۰۲۴ در 82 سالگی درگذشت.

دنیل کلمنت دَنِت فردی آتئیست بود. به خدای ادیان باور نداشت. از چهره‌های برجسته الحادِ جدید محسوب می‌شد. امریکایی بود. اما مدتی را نیز در لبنان به سر برد. پدرش در ایام جنگ جهانی دوم، مأمور دفتر خدمات استراتژیک امریکا در لبنان شد. دنیل دنت هم بخشی از کودکی را در لبنان سپری کرد. دنیل دنت اما برای تحصیل در مقاطع ارشد و دکتری به دانشگاه آکسفورد رفت. دکترای فلسفه دریافت کرد. سپس برای تدریس به امریکا بازگشت. در هنگامهٔ تدریس، به علوم طبیعی علاقه مند شد. به همین جهت به مطالعه در زمینه‌های عصب شناختی و روان شناسی شناختی پرداخت. تخصص اصلی او به فلسفه ذهن مایل شد. همه چیز را از قالبِ ذهن و عصب مورد تحلیل قرار می‌داد. با همین رویکرد، به نظریهٔ داروین گرایش یافت. نظریه تکامل، به دغدغه اصلی او بدل شد.

دنیل دنت می‌گفت «تکامل» به تنهایی می‌تواند آگاهی انسان را تبیین کند. یعنی آگاهی یک امر تکاملی است. روز به روز پیشرفته‌تر شده است. دنت معتقد بود که باید درکی کاملاً تجربی از آگاهیِ انسانی داشته باشیم. او در مهم‌ترین آثار خود، به این موضوع پرداخت.

دنت به تکامل داروینی معتقد بود. در سال 1995 کتاب «ایده خطرناک داروین» را منتشر کرد. در آنجا برخی از بازتاب‌های نظریه داروین را مورد بررسی قرار داد. سپس گفته بود که چه نظریات داروین ابطال شود یا خیر، اما هیچ بازگشتی از این ایدهٔ خطرناک وجود ندارد. و آن ایده این است که: یک طراحی ممکن است به طراح نیاز نداشته باشد.

دنیل دنت مفهوم فرضی «اسید جهانی» را نیز در همین خصوص عنوان کرد. گفت که تصور کنید اگر اسیدی بسیار قدرتمند وجود می‌داشت که هر چیزی را در خود منحل می‌کرد، آنگاه چه اتفاقی می‌افتاد؟ دنت این اسیدِ جهانی را همان داروینیسم می‌دانست. این نظریه را به اندازه همان اسید فرضی نیرومند و خورنده می‌دانست. می‌گفت اگر داروینیسم به خوبی درک شود، هیچ مدعای دیگری توان برابری با آن را نخواهد داشت.

در همین راستا، دنت هم ایدهٔ اصلی خود را بازگو کرد. او به انتخابِ طبیعی معتقد بود. فرایند کورِ انتخابِ طبیعی را می‌پسندید. می‌گفت این فرآیند، خود برای تبیین تکامل مغز و آگاهیِ انسان کفایت می‌کند.

دنیل دنت به جهش ژنتیکی تصادفی اعتقاد داشت. می‌گفت برخی از این جهش‌ها به طریق توارث به موجودات زنده بعدی منتقل می‌شود. اما بخش دیگر آن، از طریق انتخاب طبیعی رقم می‌خورد. این انتخاب طبیعی هم تحت تأثیر مثلاً فشار جمعیت، کمبود منابع غذایی و …. شکل می‌گیرد.

از نظر دنت، این فرایند را هیچ موجودِ هوشمندِ دیگری هدایت و تدبیر نمی‌کند. بلکه بر اساسِ نوعی ماشین مولکولی فاقد شعور ایجاد می‌شود. این ماشینِ مولکولی، منشاء تمام آگاهی و معنا در جهان است.

مواجهه دنیل دنت با دین

دنت بر پایهٔ همین ایده، در خصوص دین هم به مطالعه پرداخت. کتاب «شکستن طلسم» را نوشت. دین را به عنوانِ پدیده‌ای طبیعی در نظر گرفت. گفت که دین پدیده‌ای طبیعی است و لذا مطالعه و بررسی آن در حیطهٔ علم است. لذا می‌توان فرایند شکل گیری و تکامل دین را همچون دیگر موجوداتِ زنده نشان داد.

دنت ارزش اصلی را برای علم تجربی قائل بود. علم را به مثابه تنها دانش معتبر می‌شناخت. می‌گفت هر چیزی در قالبِ علم تجربی قرار بگیرد، قابل تحلیل و بررسی است. اگر امری خارج از علم تجربی بیان شود، قابل پذیرش نیست. به همین جهت بود که دنت به تعارض علم و دین حکم می‌کرد. می‌گفت یا باید علم و نظریه‌های علمی را باور داشت و یا دین و باورهای دینی. معتقد بود که این دو با هم جمع نمی‌شوند.

دنت در مواجهه با دین می‌کوشید تا آن را امری طبیعی قلمداد کند. به این وسیله می‌کوشید تا به صلاحیت دانشمندان علمی برای بررسی دین حکم کند. در تحلیل دین می‌گفت، علم باید به تحلیل آن بپردازد. علم می‌تواند دین را به امور طبیعی متصل کند. در این صورت یا آن را می‌پذیرد و یا انکار می‌کند. یا در مواجهه با دین، آن را به خاستگاه و سرچشمهٔ اولیه‌اش باز می‌گرداند. اما چون آن خاستگاه و سرچشمه اولیه، دیگر مورد تأیید علم و یافته‌های علمی نیست، پس دین نیز به دنبال آن مطرود و منتفی است.

دنت می‌گفت باید نخستین چیزِ زنده وجود داشته باشد. اما چنین چیزی نمی‌تواند وجود داشته باشد. ساده‌ترین چیز، این قدر پیچیده است و چنان طراحی‌های پیچیده‌ای در آن انجام شده، که نمی‌توان گفت زندگی صرفاً با شانس به وجود آمده است. به تعبیر او، این دشواری نه به وسیله یک قلابِ آسمانی، که به وسیلهٔ مجموعه‌ای طولانی از فرآیندهای داروینی حل می‌شود. به تعبیرِ او، جهانی که ما می‌شناسیم، خودش خودش را از دلِ هیچ آفریده است.

آینده مذهب از نگاه دنیل دنت

دنیل دنت در خصوص دین و مذهب، به نتایجی نائل آمد. او معتقد بود که دین در جهان کنونی، روز به روز نحیف‌تر می‌شود. به همین جهت، دین از عرصهٔ عمومی خارج می‌گردد. اما رگه‌هایی از دین همچنان در انسانها وجود دارد. چرا که دین، کارکردهایی داشته است. دنت معتقد بود که دین از این رو تا به حال همچنان زنده مانده، چرا که توانسته است نظم اجتماعی را برای انسانها برقرار کند. در نظم و انضباطی که جوامع دارند، دین نقش عمده‌ای دارد.

دنت معتقد بود که دین از امور سازگار با اجتماع بوده است. به همین جهت توانسته است در یک انتخابِ طبیعی باقی بماند. به باور او، دین به این خاطر باقی مانده که قدرت نظم بخشیدن به اجتماع را داشته است؛ وگرنه طبیعت آن را از میان می‌برد. دنت ملاک ماندگاری و توجه به دین را در همین نظم بخشی دین به امور اجتماعی می‌دانست. او بر همین اساس می‌گفت، دین می‌تواند کارکرد مناسبی چون نظم بخشی داشته باشد. از این رو می‌توان در مدارس، دین را تدریس کرد تا کودکان با سنتهایی مانند هندوئیسم، بودیسم، کنفسیوس و اسلام آشنا شوند.

دنت از همینجا وارد نقد دین در جهان جدید هم می‌شد. می‌گفت که انسانها به هر میزان که با سختی و آلام دست به گریبان باشند، بیشتر به جانب دین گرایش پیدا می‌کنند. دنت اما معتقد بود که روز به روز از این دردها و ناملایمات کاسته می‌شود و بشر رفاه بیشتری را به دست می‌آورد. به همین علت، رغبت به دین هم کمتر شده است.

به اعتقاد او، دیگر، انسان‌ها برای نظم بخشیدن به امور خود، چندان دست به دامان دین نمی‌شوند. این کارکرد دین، بسیار کمرنگ و ضعیف شده است. تنها رگه‌هایی از دین اگر باقی مانده است هم به علت برخی ناملایمات بشر است. به عنوان مثال، وقتی که جنگ بر سر آب یا نفت یا از کار افتادن اینترنت یا یک فاجعه غیر قابل تصور دیگر که باعث رشد هراس و مصیبت می‌شود بوجود می‌آید، این‌ها می‌توانند گرایش به دین و مذهب را تقویت کنند.

به باور دنت، مذهب وقتی افول می‌کند که تندرستی و امنیت انسانها بهبود پیدا کرده است. وی با استناد به پژوهشی که در این خصوص انجام شده، عنوان می‌کرد که مردم شهر ژنو هر چه سعادتمندتر و مرفه‌تر می‌شوند، نیاز کمتری به کلیسا دارند.

یکی دیگر از عواملی که دنیل دنت به آن توجه کرد و آنرا عاملی در افول مذهب می‌دانست، رشد آگاهی مردم بود. وی معتقد بود که هر چه آگاهی و اطلاعات مردم از جهان اطرافشان افزایش می‌یابد، نقش دین نیز کمرنگ‌تر می‌شود. وی نقل می‌کرد که جان مک کارتی، – دانشمند کامپیوتر فقید- گفته بود من هر جا یک شیب لغزنده می‌بینم، غریزه‌ام به من می‌گوید یک تراس بسازم. این همان کاری است که اصحابِ مذهب قرنهاست انجام داده‌اند. هر زمان بارانِ آگاهی باریدن گرفته، با ساختن یک مانع تلاش کرده‌اند دیگر اصول دین را نجات بدهند اما ره به جایی نبرده‌اند. دنت با این تعبیر می‌گفت هر کجا آگاهی و دانش افزایش بیابد، تمایل به دین نیز فروکش می‌کند.

دنت همچنین عنوان می‌کرد که هر کسی نوعی مواد برای سرخوشی استفاده می‌کند که از آن لذت می‌برد. اما این سرخوشیها زندگی را الزاماً متعادل نمی‌کند. مانند تنباکو یا الکل. دین هم همچین چیزی است. ولی به جای خوردن یا نوشیدن یا کشیدن، از راه چشم و گوش جذب می‌شود.

دنیل دنت با استناد به برخی از پژوهشها عنوان می‌کرد که بهترین و کاملترین پژوهشی که درباره دعاها انجام شده در کسانی که دوران نقاهت جراحی قلب را سپری می‌کنند، دعا کردن هیچ تأثیری در بهبودشان ندارد. گاه می‌تواند باعث بدتر شدن حال بیمار بشود. این مطالعه در سال 2006 انجام شد. دنت می‌گفت با اینکه این آمار در رسانه‌های جمعی منتشر شد، اما به سرعت توسط رسانه‌ها فراموش شد. دلیلش سوگیری رسانه‌ها بود. تصور کنید اگر نتیجه مثبت می‌بود تا مدتها درباره‌اش می‌نوشتند. دنت ابراز خرسندی می‌کرد که البته این سوگیری در حالِ از میان رفتن است. البته وقتی از میان برود، خداشناسان مجبور می‌شوند مانعی دیگر بسازند تا اصول دینشان را حفظ کنند.(برای مطالعه درباره تأثیر دعا این مقاله را ببنید!)

دنت اعلام می‌کرد که ما نخواهیم توانست ادیان را حذف کنیم. شاید به شکل ضعیف شده این دین باقی بماند. ولی کماکان خطرناک خواهد بود. مانند سرماخوردگی و ویروس آن؛ با این همه پیشرفت علم هنوز هم کنترل نشده و ما را مدام بیمار و ضعیف می‌کند.

دنت نسبت به دین رویکردِ یکجانبه نگرانه ای داشت. از برخی دیگر از فوائدِ دین داری سخن نمی‌گفت. آن را به یک نظم اجتماعی تقلیل می‌داد. حال آنکه این از کمترین اثراتِ دین داری در نظر متدینان است. دین داران، گوهرهای بسیار دیگری در دین یافته و به آن ملتزمند.

این ایده‌های دنت البته قابل مطالعه و نقد است که همِّت دین‌پژوهان دانشگاهی و حوزوی را می‌طلبد.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. نوعا فیلسوفان غربی مثل مارکس و یا همین آقای دنت
    بسیار تخریبی و غیر مسئولانه در مورد مسائل اجتماعی
    اظهار نظر می کنند.
    منشا دین از شرق می باشد و کودک فیلسوفان غربی
    فاقد ژرف نگری لازم جهت ارائه راهکار در این زمینه
    می باشند.

    1
    2
  2. این شخص دیدگاه‌ها های خیلی خنده داری راجب موضوعات و مسائل داره و حتی من هم که هیچی راجب فلسفه و علم نمیدانم میتوانم انتقاد های جدی به استدلال هایش وارد کنم این یارو واقعاً فیلسوف بوده؟؟

  3. و در حال حاضر تنها چیزی که برایش می ماند کار های نیک است ، افسوس که حتی ذره ای از این طبیعت الان برایش سودی ندارد .
    اگر مردم می‌دانستند در قبرها چه می‌گذرد حتی یک گناه هم نمی‌کردند
    مرگ چیزی است که اگر از آن فرار کنید شمارا میابد واگر آن را فراموش کنید شمارا از یاد نبرد

    1
    2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا