تحلیلی بر تأسیس مدرسه به مثابهی کنشی اتوپیایی
منظور از اتوپیا به مثابهی کنش، هرگونه فعالیت ارادی و اجتماعی انسان است که برای گذار از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب صورتمیگیرد که در اصطلاح میتوان آن را «کنش اتوپیایی» نام نهاد.
هانیه دارایی، در سایت فکرت نوشت: «در خلال تحولات رنسانس، تلقی تام و ایستایی که از واژهی «اتوپیا » در جهان سنت وجود داشت، دچار دگرگونی شد. تامس مور کسی است که برای نخستینبار نگاهی جدید را در معنای اتوپیا ابداع کرد و کتاب «آرمانشهر» وی این نوواژه را در ادبیات اندیشهی متفکران قرن شانزدهم بهبعد به تثبیت رساند. از همین روی میتوان گفت ایدهی تامس مور از اتوپیا در واقع محصول عصر رنسانس است (claeys, 2010, p.3). از آن زمان تاکنون مطالعات بسیاری روی اتوپیا و هویت فرابینرشتهای آن صورت گرفته است. امروزه اتوپیا بهعنوان یک استراتژی تلقی میشود که در یک اکنون مجازی یا در آیندهای فرضی، واقعیتی دیگر را میجوید. بنابراین، اتوپیا بهعنوان راهبردی برای پرسش از واقعیت و اکنون تنظیم میشود و عمدتاً شکل یک فرآیند را به خود میگیرد. بهبیاندیگر، اتوپیا برنامهای برای تغییر و بهبود تدریجی زمان حال است. از این منظر، اتوپیا در سطوح مختلف بهعنوان وسیلهای برای جهت گیری مجدد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی و آموزشی عمل میکند.
لایمن تاور سار جنت، یکی از اتوپیا پژوهان معاصر، تقسیمبندی مهمی پیرامون اتوپیا دارد. او اتوپیا را به سه دستهی 1) اتوپیا به مثابهی ژانر ادبی-هنری، 2) اتوپیا به مثابهی روش تحلیل پدیدهها و 3) اتوپیا به مثابهی کنش تقسیم میکند.
در نوشتار حاضر، دو قسم اخیر از تقسیم بندی سار جنت مورد توجه است. قسم دوم در حقیقت، فعلی است که نگارندهی نوشتار کنونی در پی گرفته است و میکوشد تا از دریچهی اتوپیا به مسئلهی «پیدایش مدلهای بدیل آموزش مدرسهای» نگاهی بیاندازد و اتوپیا را روشی برای تحلیل پدیدهی مذکور در نظر بگیرد. منظور از اتوپیا به مثابهی کنش نیز هرگونه فعالیت ارادی و اجتماعی انسان است که برای گذار از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب صورتمیگیرد که در اصطلاح میتوان آن را «کنش اتوپیایی » نام نهاد. بنابراین، از طرف دیگر، این عنوان ویژگی کسانی است که با تأسیس یک مدرسه در طول تاریخ یا با ایجاد گونههایی بدیل برای مدرسه در چند دههی اخیر سعی دارند با نگاهی به آینده، حال را دگرگون کنند.
اکنون با توجه به عنوانی که این نوشتار در پی گرفته است، میبایست تحلیل شود «چرا، چگونه و به چه معنا پیدایش مدلهای بدیل آموزش مدرسهای، کنشی اتوپیایی است؟»
نهاد مدرسه در نظام بروکراتیک آموزش و پرورش تنظیم کننده و سامان دهندهی گفتمان قدرت است. یکی از عناصر مهم در گذاردن صحیح خط مشی آموزشی مولفهها، روابط و قدرت برخواسته از بطن آن است. در این نگاه مدرسه بهعنوان یک نهاد علم در خدمت گفتمان حاکم قرار گرفته است. بهبیاندیگر، چیزی که در فرآیند آموزش و پرورش در حال رخ دادن است تثبیتکننده، تولیدکننده، و بازتولیدکنندهی همین وضعیت موجود است. اما در دیگر سوی، کارل مانهایم اتوپیا را در برابر ایدئولوژی قرار میدهد. یعنی اتوپیا در قالب فرایندی خود، پیوسته ایدئولوژیها را به چالش میکشد.
بنابراین، مدرسه و نه البته بهمعنای آنچه اکنون در ساختار بروکراتیک نظام آموزش و پرورش مشاهده میشود، بلکه درست همان نهاد اثرگذاری که در تاریخ معاصر ایران قابل رهگیری است، دو چهرهی کاملاً متضاد و قابل تحلیل دارد. به دیگر بیان، مدرسه هم میتواند در نقش مقوِّم نظام قدرت و استمراردهندهی وضع موجود بوده، تثبیتکننده و مشروعیت بخش باشد و اصطلاحاً در ادبیات گفتمانی، ایدئولوژی حاکم بر هر زمانه را تدوین و مفصلبندی کند (محمد نصرآوی، ارتباط شخصی، اردیبهشت 5، 1403). در دیگر سوی، مدرسه میتواند چهرهای اتوپیایی داشتهباشد. به این معنا که ایدئولوژی، ساختار و وضعیت موجود را بهنحو پویا و دائمی تغییر داده و راهی بهسوی وضعیت مطلوب بگشاید. بنابراین، پیوندی ناگسستنی، عمیق و قابل تأمل میان مدرسه و اتوپیا وجود دارد که به نظر میرسد قابلانکار نیز نباشد. اگر با نگاهی ژرف نگریسته شود آنگاه این امر نمایان است که فرد، افراد یا گروههای خاص مؤثر بسیاری در تاریخ معاصر ایران، تصمیم به تأسیس مدرسه یا مدارسی گرفتهاند که هر کدام از ایشان به مثابهی کنشگر تعلیم و تربیت آگاهانه یا غیرآگاهانه در برابر وضعیت موجود زمانهی خویش، ساختار حاکم و ایدئولوژی مستقر ایستادهاند، یا آشکارا آن را به چالش کشیدهاند یا در فرایند طولانی اصلاح و تغییر سعی بر بر هم زدن رویهی ثابت را داشتهاند. در همین رابطه کارل مانهایم معتقد است میتوان از ابزارهای غیر انقلابی نظیر آموزش و پرورش برای تحقق جامعهای بهتر یاری گرفت.
تأسیس مدرسهی دارالفنون، تأسیس مدارس حجتیه در عصر پهلوی، تأسیس مدرسهی علوی تهران و نمونههای مشابه بسیاری که میتوان بهعنوان مصداق مطالب بالا دانست.اما الگوهای جدیدی که برای تأسیس مدرسهها در دهههای اخیر با پیشرفت تکنولوژی و امکانات دیجیتال رخ داده، بیش از هر چیزی قابل بررسی است. مدرسههای خصوصی، مدرسههای مجازی، مدرسههای شناختی، مدرسههای آزاد، مدرسههای مطالعاتی تخصصی، مدرسههای فصلی و موارد بیشمار دیگر را میتوان در زمرهی کنشهای اتوپیایی اخیر بهشمار آورد که میکوشند با تأسیس مدرسه، یا حتی بهمعنای دقیق کلمه و در معنای نفی وضعیت موجود، با تأسیس «نامدرسه» رویای اجتماعی مشترکی که در آینهی مدرسههای موجود محقق نشد را بازتصویرسازی کنند و راه برونرفت از مولفههای نامطلوب فعلی را بیابند و آرمان آسیبدیدهی خود را ترمیم و بازسازی کنند.
بهبیاندیگر، انسان ایرانی معاصر میکوشد با تأسیس مدلهای بدیل آموزش مدرسهای در قالب یک فرایند پویا قرار گرفته و با صورتبندی چنین کنشهای اتوپیاییای تخیل خویش از جامعهای بهتر را طرح ریزی کرده و به عمل برساند. تخیلی که «امکان» وقوع آیندهای نیکوتر را به تصویر میکشد و نیز بسترسازی میکند. در این شکل از مدرسهها که عموماً متشکل از بدنهی جوان جامعه هستند با صرف کمترین انرژی برای مانعزدایی و بیشترین خلاقیت، بهروزترین متدهای آموزشی را آزمون و خطا میکنند و مفاد منابع مطالعاتی دست اول را در اولویت آموزش قرار میدهند، بدون اصرار بر یکسانسازیِ فرایندِ تحصیل برای کثرات برنامه میریزند و متناسب با نیازهای ملموس و در لحظه ارتباط صحیح علم و اشتغال یا علم و سیاستگذاری را مییابند. متولیان مدارس چه در سطوح اجرایی و چه در لایهی یاددهی اختیار کافی برای تغییرات آموزشی را دارند و همگی این موارد به علاوهی وجوه دیگر، در نگاه نخست از چنین مدرسههایی یک «اتوپیا» میسازد. بنابراین، در مخالفت با امر حاضر، آیا هیچچیزی کوبندهتر از فانتزی و تصور جامعهای بدیل و به اجرا در آمدن آن وجود دارد.
آخرین نکتهی حائز اهمیت این نوشتار اینکه اگرچه کنشگران تعلیم و تربیت با نیل به رویای مشترک مدرسهای را تأسیس میکنند اما کنش اتوپیایی همان طور که کارل مانهایم در کتاب ایدئولوژی و اتوپیا خود تصریح میکند، خصیصهای مخرب نیز دارد که نگارنده آن را «از اکنون بریدگی» مینامد؛ یعنی برخی از گروهها از نظر فکری چنان علاقهمند به تخریب و تحول وضعیت کنونی جامعه هستند که ناخواسته فقط عناصر متمایل به نفی وضع موجود را در وقوع آن شرایط میبینند. تفکر آنها در تشخیص صحیح شرایط موجود جامعه ناتوان است. آنها اصلاً به آنچه واقعاً وجود دارد توجه ندارند؛ بلکه از قبل در پی تغییر وضع موجود هستند (Mannheim, 1929, p.98). بنا بر چنین انفکاک از واقع، کنش اتوپیایی نهتنها لزوماً به اتوپیا منتج نمیشود؛ بلکه ممکن است حاصلش ضد اتوپیا یا دیستوپیا باشد.»
انتهای پیام