چرا جیشالعدل مخالف توسعهی مکران است؟ | گزارش یک میزگرد
نسبت جامعه محلی و طرح توسعه سواحل مکران (۱)
علی نیلی، انصاف نیوز: ناکام گذاشتن طرح توسعه سواحل مکران از بهانههای جیشالعدل در آخرین عملیاتهای تروریستیاش در چابهار بود. همین بهانهای شد برای بررسی این موضوع که مساله توسعه در بلوچستان چیست و یک گروه تروریستی چرا باید مخالفت با توسعه منطقه را عنوانی مشروعیتبخش برای حرکت تروریستی خود تلقی کند.
علیاوسط هاشمی، یکی از موفقترین استانداران سیستان و بلوچستان، عبدالوهاب شهلیبر، جامعهشناس بلوچ توسعه و کامبیز مشتاق گوهری، متخصص توسعه منطقهای و عضو هیات علمی دانشگاه زاهدان در میزگردی به میزبانی انصاف نیوز به بررسی این موضوع پرداختهاند.
نیلی: گروه جیشالعدل یکی از اهداف خود از عملیات تروریستی در چابهار را مقابله با طرح توسعه سواحل مکران عنوان کرده بود. این بیانیه دستمایه برخی سایتهای تندرو قرار گرفت که از خوانشهای ضدتوسعه در استان حرف بزنند و به شکل مشخص مولوی عبدالحمید را به ضدیت با توسعه و به ویژه طرح توسعه سواحل مکران متهم کنند. اگر نقطه شروع بحث را اینجا قرار دهیم، سوالم این است که جامعه محلی بلوچستان چه نگاهی به توسعه دارد؟
علیاوسط هاشمی: من از حساسیت شما به این موضوع تشکر میکنم و امیدوارم بتوانیم صدای متفاوتی از مردم را به گوش مخاطبان شما برسانیم. واقعیت این است که مردم بلوچستان ایران در جستوجوی رفتارهای توسعهگرا هستند. چون در درون توسعه، انسان به موقعیت با کرامت و با عزت خودش نائل میشود. با دستیابی به فرصتهای برابر است که آن احساس زیبای ایرانی بودن را در خود میتواند برویاند. پس هیچ ایرانیای در این جغرافیای بزرگ نمیتواند مخالف توسعه باشد، آن هم با این ادبیات. این ادبیات به هیچوجه با خواست و مطالبه قاطبه مردم بلوچستان نیست.
نقد مردم؛ مکران، عسلویه نشود
هاشمی: من 4 سال افتخار خادمی این مردم را داشتهام. افتخار میکنم کنار مردمی بودم که زیست متفاوتی داشتند اما با یک بلوغ و تربیت و وسعت دید، آن کثرت و تنوع اقوام و مذاهب در سیستان و بلوچستان را به یک همزیستی زیبا و مسالمتآمیز تبدیل کردهاند. ما هم سیاستهایمان را بر این اساس تنظیم کردیم که هیچ رفتاری نباید در مخالفت با این زیست مسالمتآمیز باشد و هر رفتاری بر خلاف این زیست را ضدامنیتی و ضد توسعهای ارزیابی میکردیم.
این حرف من به معنای این است که بر خلاف تصور بسیاری که از دور به این استان نگاه میکنند، شکافهای عمیق و بزرگ بین اقوام و تیرهها وجود ندارد تا هرکس بتواند در این شکافها یک بذر ناسالم را بکارد. اتفاقا عمده نگرانی مردمان استان هم این است که نکند تلاشهایی با هدف ایجاد اختلاف و تنش بین ما شکل بگیرد. البته یک عده همیشه در اختلافافکنی و ایجاد نزاع بین طوایف منافع خود را دنبال میکنند کما اینکه یک عده هم در اعمال محدودیت و حذف جریانهای سیاسی رقیب دنبال منافع خود هستند و عرصه قدرت را منحصر به جریان خود میبینند.
ما باید به این معرفت برسیم که ملتساختن امر دشواری است؛ لازمهاش داشتن ظرفیت است. باید این ظرفیت را در خود ایجاد کنیم که تفاوت گویش یا تفاوت مذهب یا هر تفاوت دیگری، میتواند منشا پیشرفت باشد نه مبدا اختلاف و پسرفت.
بنابراین آنچه در بیانیه جیش آمده، به هیچوجه صحت ندارد البته انتقاداتی نسبت به برخی توسعهها در استان سیستان و بلوچستان وجود داشته است، از این منظر که نکند اتفاقاتی که در عسلویه اتفاق افتاد و موجب آسیب محیط زیست و به مخاطره انداختن سلامت شهروندان شد، آن حوادث در اینجا هم اتفاق بیفتد. این نگرانیها زمان ما هم وجود داشت اما من تلاش کردم با تعامل و بحث، از نگرانیها بکاهم. با نخبگان محلی و گروههای مرجع جلسه گذاشتیم و به یک جمعبندی معقول رسیدیم. بنابراین زمانی که سرکار خانم ابتکار رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست بودند، بجای 18 پلنت پتروشیمی که قرار بود در منطقه چابهار تاسیس شود، گفتیم تجمیع 18 طرح را قبول نداریم و در نهایت، 6 پلنت پتروشیمی در کنار چند پلنت فولاد در منطقه آزاد چابهار مصوب شد.
اتفاقا در افتتاح یوتیلیتی یکی از این واحدها که مرحوم ترکان و عدهای از دولتمردان سابق مانند آقایان دکتر دهقان و محلوجی و کرباسیان و… حضور داشتند، این نگرانی وجود داشت که نکند این افتتاحیه با تجمع و حاشیه همراه شود. جناب عبدالحمید هم به مراسم دعوت شده بودند. ایشان از من پرسید بیایم به مراسم؟ گفتم با هم میرویم. ایشان وقتی پشت تریبون قرار گرفت و صحبت کرد، موجب تعجب حضار شد. ایشان از این طرحها به شکل کامل حمایت کرد و البته ملاحظاتی هم داشت مانند دخالت و مشارکت مردمان منطقه در این طرحها یا توجه به مسئولیتهای اجتماعی و محلی یا استفاده از صنایع سبز که آلایندگی کمتری دارند.
به هر حال اینکه بگویند مردم بلوچستان مخالف توسعه هستند یک اتهام ناجوانمردانه است. افزایش ظرفیت بندر شهید بهشتی چابهار، احیای بافت بلوچ، راهاندازی سیمان خاش، کلنگزنی خطآهن چابهار زاهدان و خاش زاهدان، ایجاد کارخانه فولاد مکران و پتروشیمی مکران و… همه در یک دوره کوتاه و با همراهی جامعه محلی انجام شد. اگر مردم بلوچستان مخالف توسعه بودند یا این طرحها را خائنانه میدانستند، امکان نداشت بتوان چنین کارهایی را پیش برد.
به نظر من فقر برنامه و نوع بیعدالتیها باعث شده نتوانیم این استان برخوردار از تقریبا همه منابع لازم برای ثروتآفرینی را در مسیر تولید ثروت و برخورداری مردم قرار دهیم.
توسعه سواحل مکران بدون سرمایه اجتماعی
نیلی: یک گروه تروریستی هم باید به پایگاه اجتماعی خود فکر کند. وقتی جیشالعدل با توسعه مخالفت میکند یا واقعا زمینهای برای مخالفت با توسعه وجود دارد یا آن گروه پایگاه اجتماعیاش را نمیخواهد. واقعا مسالهای با توسعه در بلوچستان ایران وجود دارد؟
عبدالوهاب شهلیبر: مردم بلوچ هم مثل تمام مردم ایران دنبال بهداشت خوب، جاده استاندارد، آموزش و پرورش خوب، دنبال سطح معاش آبرومند هستند و همیشه مطالبهای که مردم آنجا داشتهاند از بین رفتن این تفاوت خیلی معنادار است که بین شاخصهای توسعه منطقه با مناطق مرکزی ایران وجود دارد. این تفاوت هم به مسائل تاریخی برمیگردد و هم به رویکردهای تبعیضآمیزی که به لحاظ ساختاری هم در پیش و هم پس از انقلاب ۵۷ وجود داشته است.
تلاش مردم این بوده که خودشان را بالا بکشند و در این مسیر، دولتها هم انصافا خدماتی کردهاند اما واقعیت این است که حس نابرابری در مردم بلوچ به شدت قوی است.
با توجه به شرایط ویژهای که منطقه دارد، باید کمی شفافتر حرف بزنیم. حوزه کاری من جامعهشناسی و پژوهش اجتماعی است و بنابراین سعی میکنم روایتگر آنچه زیر پوست جامعه میگذرد باشم، نه لزوما آنچه که دوست داریم بشنویم.
توسعه را به دو مقوله تقسیم میکنند؛ یکی همین راهسازی و آموزش و پرورش است. اتفاقاتی که به صورت معمول رخ میدهد و قطعا مطالبه مردم هم هست. مردم میپرسند چرا ما در سطح استانی با بالاترین میزان مرگ و میر جادهای، یک آزادراه نداریم که جنوب را به شمال استان وصل کند یا میپرسند چرا هنوز هم که هنوز است بیشترین بازمانده از تحصیل متعلق به استان سیستان و بلوچستان است. مردم میپرسند چرا بالاترین سوءتغذیه در گزارش رسمی رفاه ایرانیان که توسط دولت منتشر شده متعلق به این استان است. مطالبه دارند.
اما درباره طرح توسعه سواحل مکران به دلیل بلاتکلیف بودن، عدم شفافیت و ابهامهای مختلفی که وجود دارد و این روایت رسمی مقامات که باید جمعیت قابل توجهی آنجا اسکان پیدا کنند، نگرانی و نقدهای زیادی وجود دارد. راحتتر بگویم طرح توسعه سواحل مکران از سرمایه اجتماعی بالایی در منطقه برخوردار نیست و مردم چندان همراهش نیستند.
مهمترین شاهدم برای این ادعا این است که وقتی لایحه تشکیل سازمان توسعه سواحل مکران به صورت دو فوریتی به مجلس یازدهم ارائه شد، دیدیم تمام نمایندگان بلوچستان جلویش ایستاندند و تمام تلاششان را کردند که این طرح حداقل به صورت دوفوریتی تصویب نشود. خب اگر طرحی که نام توسعه را هم یدک میکشد از زمینه اجتماعی قابل قبولی برخوردار باشد، حتما نمایندگان مردم در مجلس تلاش خواهند کرد آن را به تصویب برسانند.
مردم نگران و متولیان ساکت
ما اینجا دو قرائت داریم؛ یک قرائت رسمی و بروکراتیک است که میگوید ما برای توسعه اقتصاد ملی و توسعه اقتصاد منطقهای یک طرحی را آماده کردهایم و در حال اجرایش هستیم. میگویند تاخر توسعه استان را میخواهیم جبران کنیم اما قرائت دیگر، قرائت رو به گسترشی که در جامعه محلی وجود دارد این است که طرح بیشتر با هدف هویتزدایی و تغییر بافت جمعیتی آن منطقه است.
علتش این است که در طرحهای توسعه بعد از انقلاب و بهطور خاص عسلویه، تجربه این بوده که جامعه محلی دیده نشد. درست است که آن طرح، کارکردهای مهمی برای اقتصاد ملی داشت اما زیستبوم منطقه عسلویه را تقریبا بهطور کامل تخریب کرد. دو شهر عسلویه و نخل تقی، با انبوه لولهای که از زیرش رد شده، فقیر است. هوایش آلوده شده اما مشارکت نیروی بومی در حد دربان و رفتگر بوده است. نه در مدیریت نقش داشته و نه در برنامهریزی و طرحریزی توسعه عسلویه.
در انجمن جامعهشناسی نشستی در سال 95 برگزار کردیم درباره طرح توسعه سواحل مکران. در آن جلسه مشاور طرح، یعنی کسی که از اجرا ذینفع است، گفت اگر از تجارب منفی توسعه استفاده نکنیم، طرح توسعه سواحل مکران میشود عسلویه به توان 6.
مردم میپرسند اگر طرح توسعه برای مردم است، چرا باید یک دستگاه امنیتی مانند وزارت دفاع متولیاش باشد. بالاخره ما طرحهای توسعه در این کشور اجرا کردهایم؛ یا سازمان برنامه و بودجه متولیاش بوده یا وزارت راه و شهرسازی که به نوعی اجتماعیتر هستند. اینکه مدیریت طرح رفته در یک سازمان امنیتی، این پرسش را به وجود آورده که قرار است چه اتفاقی بیفتد؟
بعد هم متولیان امر کوچکترین اطلاعاتی به مردم نمیدهند. در جامعهشناسی توسعه وقتی حرف از برنامهریزی مشارکتی میشود یعنی شما ذینفعان را بیاورید نقد کنند، بررسی کنند. یعنی تمهیدات حقوقی اندیشیده شود که برنده توسعه فقط سرمایهداران یا دستگاههای قدرتمند دولتی برای تصاحب زمین نباشند. برندگان توسعه عامه مردم باشند.
نیلی: من همان پاسخ معروف را به شما میدهم؛ کیک اقتصاد که بزرگ شود، سهم تک تک افراد هم افزایش مییابد.
شهلیبر: این تز بسیار نقد شده و در واقعیت هم، حتی لیبرالترین اقتصادها هم اجازه نمیدهند طبقات فرودست له شوند. انواع و اقسام سیاستهای حقوقی و اجتماعی تمهید میشود تا از مردم فرودست محافظت شود. شما میدانید که بسیاری از مردم در چابهار، مالکیت عرفی دارند؛ وقتی یک طرح کلان توسعه روی زمین میآورید، با توجه به نظام حقوقی در کشور، مالکیت عرفی غالبا له میشود. کیک اقتصاد برای اینکه بزرگ شود، پساب پتروشیمی را به دریا میریزد و ماهیگیری بومی از بین میرود.
در فقدان یک طرح روشن حمایتی مردم نگران هستند و حق هم دارند. مخالفت با طرح توسعه سواحل مکران یک زمینه اجتماعی در منطقه دارد و گروههایی که دنبال یارگیری هستند از این فضا استفاده میکنند.
متاسفانه سطح مشارکت نخبگان و مردم بلوچ در طرحهای توسعه و خصوصا این طرح نزدیک به صفر بوده است. دبیرخانه توسعه سواحل مکران را تشکیل میدهند اما یک نفر متخصص بومی منطقه در آن نیست. مردم میپرسند چه اتفاقی دارد میافتد که ما نیستیم؟ یا مثلا مطالعاتی که گروههای حرفهای انجام دادهاند، چرا به اشتراک گذاشته نمیشود؟ خب اینها را به معرض دید و قضاوت عموم بگذارید.
سیاست اجتماعی مانع له شدن مردم عادی زیر چرخ توسعه
نیلی: آن دو روایتی که گفتید از توسعه سواحل مکران در منطقه وجود دارد را شفافتر کنید.
شهلیبر: ما یک روایت رسمی بروکراتیک داریم که همهچیز در طرح دیده شده و تحفهای است که به مردم تقدیم شده است اما روایت اجتماعی که از پایین آمده، جور دیگری میبیند. میگوید حداقل الان یک محیط زیست سالم دارم و نمیگذارم در قبال هیچی، آن را از من بگیرند.
الان آنجا منطقه آزاد تاسیس شده؛ در همهجای دنیا وقتی شما یک منطقه آزاد تجاری ایجاد میکنید، یک سیاست زمین و مسکن هم کنارش میآورید چون فعالیت جدید تجاری بزرگ مقیاس، منجر به مهاجرت میشود و شما باید برای تقاضاهای جدید مستغلات، فکر کرده باشید و نگذارید قیمتها وارد یک مارپیچ بیانتها شود. منطقه آزاد چابهار در سال 1371 ایجاد میشود بدون یک خط سیاست اجتماعی پشتیبان.
نیلی: منطقه آزاد چابهار که استثنای جهانی است؛ تنها منطقه آزاد دنیاست که مرز دریایی و هوایی و حتی مرز زمینی ندارد!
شهلیبر: خب اینها اشکالات برنامهریزیهای توسعه ما است که همهجانبه نمیبینیم. وقتی شما منطقه آزاد ایجاد میکنی یا این طرح جدید توسعه سواحل مکران را میخواهی پیاده کنی، آن شهروند معمولی چابهاری در فقدان سیاست اجتماعی، مجبور میشود خانه را بسیار گرانتر از قبل تهیه کند و گرچه ممکن است فرصتهای شغلی هم بیشتر شده باشد اما در مجموع هزینه زندگی او به شدت بالا رفته و سختتر از قبل زندگی میکند.
تازه شما وقتی باب مشارکت را باز میکنید ما مساله مهمتری در منطقه بلوچستان هم داریم؛ اینکه از میان جامعه محلی چه کسانی امکان مشارکت پیدا میکنند؟ در تجارب قبلی، همواره آن طبقه صاحبان سرمایه دیده میشود یا آن واسطهها و دلالهایی که از قدیمالایام، حتی پیش از قاجار در منطقه وجود داشتهاند و رابط میان قدرت مرکزی و قدرتهای منطقهای بودهاند.
به هر حال اگر این طرح یک بازاندیشی جدی در سیاستهای اجتماعی خود و روند جلب مشارکت جامعه محلی نداشته باشد، قرائت مردم منطقه بلوچستان این است که برنده طرح در نهایت نهادهای حاکمیتی که منابع مالی قوی دارند، دستگاههای دولتی قدرتمند و حداکثر صاحبان سرمایه و ثروت در منطقه خواهند بود و فقط آلودگی زیست محیطی و ترافیک و گران شدن سطح زندگی و… نصیب آحاد مردم آنجا میشود.
آغاز حیات سیاسی بلوچها از دوم خرداد
نیلی: از چند سال پیش گرایش به سمت اقتدارگرایی به طور محسوس در حال افزایش بوده؛ مثلا اینکه کسانی میگویند کشور یک رضاخان میخواهد تا توسعه را پیش ببرد. آیا تشکیل ستاد توسعه سواحل مکران در وزارت دفاع، راهحلی برای مشکل همیشگی ناهماهنگی بین سازمان منطقه آزاد و استانداری، فرمانداری، سازمان بنادر، شهرداری و… نبوده؟ یک سازمان مقتدر که توسعه را پیش میبرد…
کامبیز مشتاقگوهری: نه، اصلا چنین چیزی نیست. منطق خیلی سادهای دارد که توضیح میدهم بلوچهای ما، بین قرنهای دوم تا دهم میلادی از منطقهای میان گیلان و تالش کوچانده شدند به این منطقه در قالب سیاست حفظ سرزمین. معمولا اقوام بسیار ایرانی و بسیار جنگاور و علاقهمند به زمین را به مناطق سرحدی که مرز بین دو فرهنگ بود میکوچاندند. این منطقه یک دژ طبیعی و بین سه بیابان لوت، لوتک و میرجاوه محصور است. از قرن دوم که بلوچها در این منطقه اسکان داده میشوند در تاریخ ما ناپدید میشوند تا اوایل حکومت پهلوی و شکلگیری ایران مدرن که نخستین دسترسیهای جاده و ارتباطات اداری فراهم میشود.
یعنی در طول چندین قرن، کوچکترین سرمایهگذاری دولتی، کوچکترین مبادلات فرهنگی، کوچکترین رابطه اقتصادی بین بلوچستان و سرزمین اصلی وجود ندارد. این گسست نزدیک به هزار ساله توسعهای شگفت که تقریبا با هیچکجای دیگر قابل قیاس نیست، وضعیت خاصی را بر منطقه حاکم کرده است.
نیلی: بین قرن دوم تا دهم، این جامعه چگونه نیازهای خود را برطرف میکند؟ اقتصادش یا ارتباطات فرهنگیاش چگونه تامین میشود؟
مشتاقگوهری: تقریبا بهطور کامل خودبسنده بوده است و با همه سختیهایش، فقط با درون خودش ارتباط داشته. بلوچ حتی در مواقعی مثل قطحیهای ناشی از خشکسالیها و… که در تنگنا قرار میگیرد باز هم به سرزمین اصلی رجوع نمیکند و به سمت شبهجزیره عربستان، شمال آفریقا یا هندوستان کوچ میکند. این جمعیتهای بلوچی که در آفریقا و در آسیا تا سند پراکندهاند، ناشی از تنگی معیشت در این سرزمین و بیسرپرستی تام بلوچها بوده است.
پس اگر حیات اقتصادی اجتماعی را به ابتدای دوره پهلوی اول میشناسیم، حیات سیاسی بلوچها تنها از دوم خرداد 76 آغاز میشود؛ وقتی نخستین نماینده حکومت از «ایران برای تمام ایرانیان» سخن گفت، بلوچستان با کمال میل این را پذیرفت و با مشارکت حداکثری در تمام انتخاباتی که از آن دوره برگزار شد حضور یافت با دل و جان. پس این موضوع که بلوچها موافق یا مخالف توسعه هستند اصلا موضوعیت ندارد. تجربه این سالها نشان میدهد چیزی جز توسعه را نمیطلبند. هم جامعه بلوچستان، هم بخش سکولار جامعه بلوچ هم بخش روشنفکری و هم بخش مذهبی این جامعه در مشارکت با قدرت مرکزی برای توسعه بلوچستان حداکثر انعطاف را نشان داده اما چه اتفاقی افتاده که به اینجا رسیدهایم؟
30 کیلومتر و 170 پروژه صنعتی، هزار و 100 کیلومتر و صفر پروژه صنعتی!
مشتاقگوهری: در تمام الگوهای برنامهریزی توسعه، رفتار دموکراتیک و نحوه توزیع منابع، دو چالش اصلی است. به دلایل مختلف از جمله مزاحمتهای گوناگون، میل به تکروی در ما افزایش یافته است. نظام دموکراتیک به هر حال دردسرهایی دارد؛ شما در این نظام باید پاسخ بدهید، هر کسی ممکن است حرف بزند، ممکن است حرفهای باربط و بیربط زده شود و برنامهها به تاخیر بیفتد و… اما تجربه انسانی نشان داده اگر برنامهای حتی در آغاز هم با تاخیر روبهرو شود، در درازمدت همراهی همگانی را خواهد داشت و پیش میرود. چون میدانیم میانگین جامعه بشری در هر نقطه جهان و در هر سطحی از فرهنگ، معمولا بر اساس منافع خودش در مجموع عاقلانه تصمیم میگیرد.
اما طبق الگوی سنتی حکومت در ایران، دموکراسی به دردسرهایش نمیارزد. بهانه معمولا سرعت توسعه است، حذف مزاحمتها و یکشبه ره صد ساله رفتن.
در فقدان تفکر دموکراتیک در برنامهریزی، توسعه تبدیل میشود به نظام توزیع رانت. یعنی تمام آنچیزی که پشت درهای بسته بین بهترین مشاور ممکن و بهترین مدیر اجرایی مورد توافق قرار میگیرد، چیزی نیست جز از صندوق جادو درآوردن آنچه کارفرما خواسته است.
در حقیقت برنامهریزیهای ما در تمام این 70 ساله این بوده که مشاوران خواستهاند اوامر ملوکانه را به اجرا دربیاورند. در نظام اداری بروکراتیک که مدلی از نظام پادشاهی ایرانی است و هر مدیر اجرایی خزانهای دارد و حواریون و اعوان و انصاری ترتیب میدهد، تامین نظر کارفرما اولویت دارد.
نیلی: میگویید مساله از دل جامعه محلی درنمیآید که برای آن برنامهریزی شود…
مشتاقگوهری: بله؛ ما بارها در جلسات مختلف از مشاوران شنیدهایم که آقا! ما مشکلات این شهر را میدانیم و الان آمدهایم که این مشکلات را حل کنیم. ما وقتی مدل جدیدی از برنامهریزی برای شهر اصفهان را به اجرا درآوردیم و از دل تعامل با جامعه محلی، متوجه شدیم مساله اصفهان صنعت نیست، آب است. این یافته سال 1395 ما بوده.
در غیاب این نوع نگاه و برنامهریزی بر مبنای ساختار دموکراتیک، فقط توزیع رانت خواهید داشت. چنین میشود که در دشت اردکان در یک عرصه 30 کیلومتری، 170 پروژه صنعتی اعم از فولاد و پتروشیمی و کاشی تعریف میشود در حالیکه یزد آب ندارد. حاکمیت برای اینکه مشکل را حل کند مجبور میشود آب دریا را با هزینه گزاف از خلیج فارس به وسط ایران بکشد و چون نیروی کار کافی وجود ندارد، باید از مناطق دیگر، از همان بلوچستان عدهای کوچ کنند به اردکان و ساختار اجتماعی فرهنگی این شهر متلاشی میشود.
این اتفاق رخ میدهد چون در توزیع رانت، صاحبان سرمایه در یزد دوست دارند کارخانهشان نزدیک خانهشان باشد و نه مثلا در دشت میرجاوه.
شما در فاصله هزار و صد کیلومتری زابل تا چابهار، هیچ کارگاه صنعتی بزرگی نمیبینید. برای همین هم مردم به قاچاق سوخت یا قاچاق تریاک رومیآورند. من بارها با رانندگان مسافرکشی روبهرو شدهام که یا از قاچاق مواد مخدر به تنگ آمده بودند و یا با دیدن آتش گرفتن دوستان و همکارانشان از سوختبری ترسیده بودند و به مسافرکشی روی آوردهاند.
در این ساختار برنامهریزی، فرقی بین عسلویه و زابل و چابهار نیست. در عسلویه به گفته شهردارش، فرزندانی با اختلالات ژنیتیکی به دنیا میآیند. وقتی هم گفته میشود که خب، مردم را از آنجا به شهر جدید سیراف که ساخته شده منتقل کنید، نماینده شهر میگوید خیر، مردم پدافند غیرعامل تاسیسات نفتی این شهر هستند!
در این ساختار برنامهریزی، شفافیت و منافع ملی در حاشیه است. طبیعی است برای مردمی که چنین چیزهایی را میشنوند، نگرانی به وجود بیاید که نکند همین الگو در منطقه آنان هم اجرا شود.
شما ببینید، در همین تنگناهای بودجهای، از صندوق ذخیره ملی 850 میلیون دلار پول تخصیص داده میشود برای آبیاری با لولهی اراضی 48هزار هکتاری زابل. خب، لولهها کشیده میشود اما آبی در آن جریان ندارد. یعنی 850 میلیون دلار پول این ملت بیاستفاده و بیفایده میشود اما به اصطلاح کک سیستم برنامهریزی هم نمیگزد. این نوع برنامهریزی ما در سراسر کشور است.
ایران برای همه ایرانیان آری یا نه!
درباره تاسیس ستاد توسعه مکران در وزارت دفاع هم نکتهای را بگویم؛ ما میدانیم در میان اولویتهای رانتی که در کشور وجود دارد، اولویتی به سیستان و بلوچستان نمیرسید. یعنی هر که صدای بلندتری دارد و جمعیت و عده بیشتری دارد، سهم بیشتری میبرد و مردم بیصدای سیستان و بلوچستان به جایی نمیرسند. همانچیزی که درباره اصفهان و یزد اتفاق افتاده…
نیلی: یعنی همین که سیستان و بلوچستان در ساخت قدرت فاقد نمایندههای قدرتمند است در گرفتن رانت منابع موثر بوده؟
مشتاقگوهری: بله کاملا. و در این شرایط، توسعه سواحل مکران از دل رقابتهای ژئوپلیتیکی فزاینده و در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس و بر اساس تز مکیندر که گفته بود هر کس نیروی دریایی قویتری داشته باشد توان حکمرانی بر جهان را خواهد داشت احتمالا توسط دوستان نیروی دریایی مطرح و از آن استقبال شده است.
بنابراین آنچه از توسعه نصیب بلوچستان شد، نه با برنامهریزی مشخص که از صدقهسر همین رویکرد نظامی امنیتی جدید به بندر اقیانوسی چابهار است. چابهار الان یک اولویت نظامی امنیتی است تا رویکرد توسعهای.
پایان قسمت اول
انتهای پیام
سنگ اهن افغانستان از مکران میره هند؟
سنگ اهن افغانستان از چابهار میره چین؟
باسلام انصاف نیوز ماکه زورمان به شماها نمی رسی لااقل به احترام کودک ۳ ماهه این شهدا عزیز به این تروریستها از جمله تروریست استفاده بکنید نه العدل که یک ماه نیست نزدیک به ۲۰ نفر از بهترین جوانان این کشور همین تروریست ها به شهادت رساندن بخاطر امنیت این کشور به شهادت رسیدن برای ماه عسل به مرزها نرفته بودند اگر اون عزیزان امنیت را برقرار نمی کردند شما هم با خیال راحت در تهران برای تروریستها میزگرد نمی توانستید برگزار کنید شما اگر می خواهید حقیقت را کشف کنید میزگرد برای پیدا کردن حامیان و حمایت کنندگان این تروریستها برگزار کنید نه افکار عمومی را از جنایت های اصلی اینها که سرچشمه آن هم در مسجد مکی هستش دور و منحرف بکنید،