غیبت روشنفکران بلوچ از مناسبات حکمرانی | گزارش بخش دوم میزگرد
| سَلفیها از حس تبعیض یارگیری میکنند |
علی نیلی، انصاف نیوز: دلایل بدبینی اهالی بلوچستان به طرحهای توسعه، تلقی روشنفکران بلوچ از نگاه حکمرانی به خود، کارنامه ستاد توسعه سواحل مکران، نتایج عینی تاخر توسعه در رفتارهای جامعه محلی، موقعیت ممتاز مهاجران بلوچ در آفریقا، هویت قومی و حس تبعیض، زمینههای یارگیری گروههای سلفی و… از مباحث مطرح شده در بخش دوم میزگرد «نسبت جامعه محلی و طرح توسعه سواحل مکران» است.
علیاوسط هاشمی، استاندار اسبق سیستان و بلوچستان، عبدالوهاب شهلیبر، جامعهشناس بلوچ توسعه و کامبیز مشتاق گوهری، متخصص توسعه منطقهای و عضو هیات علمی دانشگاه زاهدان در میزگرد انصاف نیوز حضور داشتهاند. گزارش بخش دوم و پایانی آن را میخوانید.
هاشمی: کشور متضرر فقدان طرح توسعه بوده که به سمت توسعه دریامحور سوق پیدا نکرده. تقریبا تمام قابلیت توسعهای در شمال کشور را از دست دادهایم. سواحل شمال تبدیل شد به ویلاهای شخصی. یک زمان کرمانیها دنبال این بودند که استان کرمان تا ساحل خلیجفارس امتداد یابد و این استان 10 کیلومتر ساحل داشته باشد.
نیلی: از آن حلقه هوشمند اقتصادیهای کرمان چنین ابتکاری بعید نیست.
هاشمی: من میگویم چرا این هوشمندی در سطح ملی وجود ندارد؟ تازه چند سالی است که آن هم در زبان، توسعه دریامحور باب شده است.
نیلی: این شاید خیلی به حکمرانی هم وابسته نباشد. یعنی مردم ما در کنار دریا هم پشت به دریا زندگی کردهاند. شما در هیچ شهر ساحلی ایران سنت دریایی و ملوانی مانند شهرهای اروپایی نمیبینید.
هاشمی: اینجا هم نوع ارزشگذاریها و خطدهیها و جهتدهی، ایجاد الگو حکمرانی به نظرم تعیینکننده است. اگر با یک رفتار و برنامهریزی درست، رفتار مردم را تغییر میدادیم، بسیاری از منافع ملی را با هزینه کمتر تامین میکردیم.
ما باید نیازهای منطقهای را در یک نگاه ملی دنبال کنیم. اگر میبینید نوعی از مخالفت و بدبینی نسبت به برنامههای توسعه در بلوچستان وجود دارد، برمیگردد به سبک مردمداری ما که نتوانستهایم در مردم اعتمادزایی کنیم. اگر ایران را برای همه ایرانیان خواستید و بدون هیچ مرزبندی و تبعیضی این شعار را پیاده کردید، مردم همراه شما میشوند.
تنگنای فکری در نوع نگرش به مطالبات حقوقی شهروندی موجب نگاه سوء مردم به هر حرکتی حتی حرکت مثبت میشود. شما کاری میکنید که شاید منافع مردم در آن دیده شده باشد اما بدبینی، باعث عدم همکاری و همراهی مردم میشود. من در دوره استانداری سیستان و بلوچستان سعی کردم این الگو را تا حد ممکن ایجاد کنم. برای خیلیها سوال بود که هاشمی شیعه است یا سنی؟
نیلی: چرا این گسلهای شیعه سنتی دائم در استان فعال میشود؟
هاشمی: علتش به زیادهخواهی برمیگردد. مگر در سطح ملی، فرصتها به شکل برابر بین جریانها توزیع میشود؟ مگر همه این فرصت را دارند که قابلیتهای خود را در مسیر توسعه به کار بیاندازند؟ مگر همه نخبگان از یک حریت و آزادی برای پیشبرد برنامههای توسعه ملی برخوردارند؟ نه، و من فکر میکنم باید نگاه به ملت تغییر اساسی کند. تا ملت نسازیم، دچار مشکل و بحران هستیم. باید یک شلاقی نسبت به رفتارمان با اقوام این کشور داشته باشیم و رویههای تازه را جایگزین رویههای قبلی کنیم.
یک نکته را هم بگویم؛ وزارت دفاع در یک بخش طرح توسعه سواحل مکران فعال است اما این از مگاپروژههایی است که متولیاش دولت است. در اواخر دولت آقای روحانی هم مصوب شد که این ستاد از وزارت دفاع به وزارت راه منتقل شود.
مقایسه موقعیت بلوچها در عمان و آفریقا یا ایران!
هاشمی: تا دولت زمینه توسعه را فراهم نکند، آن ذهنیت منفیای که در اثر شراراتها و رفتارهای ضد امنیتی نسبت به استان ایجاد شده، راه را حتی بر صاحبان سرمایه و فکر بومی بسته است. من تا تانزانیا به دیدار بلوچها رفتم و متوجه شدم موقعیت اجتماعی رفیعی در عمان و در شاخ آفریقا دارند.
وقتی بلوچ در کشورهای دیگر توانسته موقعیت اجتماعی بالایی به دست بیاورد، به طریق اولی در کشور خود باید بتواند در بالاترین سطوح و مناصب فعالیت کند.
تا بر تبعیض هستیم، بر گسست هستیم.
نیلی: این زمینه و علاقه وجود دارد که بلوچهای مهاجر ثروتمند به بلوچستان ایران بیایند و سرمایهگذاری کنند؟
هاشمی: بله، کاملا. من به یکی از این آقایان که جایگاه قابل اعتنایی در ساخت سیاسی و اقتصادی تانزانیا داشت، گفتم بیا و بخشی از این ثروت خود را در زادگاه آبا و اجدادیت سرمایهگذاری کن. ایشان هم استقبال کرد و آمد اما چه شد؟ بماند.
شهلیبر: ما باید الان تلاش کنیم صاحبان سرمایههای بومی را نگه داریم، آوردن آدمهای جدید پیشکش.
نیلی: خب چه شد؟
هاشمی: با اینکه او حاضر به سرمایهگذاری شد و آمد و کلنگ احداث نیروگاه 500 مگاواتی زاهدان را با حضور ایشان زدیم، در نهایت اتفاقاتی رخ داد که او نتوانست بایستد و رفت.
الان باید به این نکته هم توجه کنیم این اتفاقاتی که اینگونه پشت هم در استان رخ میدهد، هم نخبگان علمی و هم صاحبان سرمایه و کارآفرینهای بومی را از استان فراری میدهد و فقر را هم به شکل تصاعدی افزایش میدهد. ما در نوع تعاملات و روابطی که زمان خود برقرار کردیم، نمیتوانم بگویم هیچ مشکل امنیتی نداشتیم اما 2 درصد مشکلات امروز را هم نداشتیم. من استانداری بودم که بدون تامین و تغییر خودرو، سفر میکردم در حالی که استاندار قبل از بنده، بنا بر گفته همان راننده استانداری در فاصله زاهدان تا قصرقند سه بار خودرو عوض می کرد. امنیت به معنای واقع برقرار بود.
بهانه تبعیض در بلوچستان روزی زبان فارسی، روزی مذهب رسمی
انصاف نیوز: آقای شهلیبر! آیا مردم جنوب ناحیه بلوچستان ایران طرح توسعه سواحل مکران را یک طرح خائنانه میدانند؟
شهلیبر: مساله پیچیدهتر از این حرفهاست و نمیتوان سادهسازیاش کرد. بخش مهمی از چالشهایی که در استان وجود دارد برمیگردد به تعریفی که از هویت ایرانی و نسبت آن با حکمرانی داریم. در دوره امپراتوری ایرانی، یک روابط گسست پیوست داریم؛ وقتی دولت مرکزی قوی است، مالیات میگیرد و پیرامون هم، مرز را نگهداری میکند یا در جنگها نیروی نظامی را برای دولت مرکزی تامین میکرده است. جامعه هرمی است و افرادی تحت عنوان سردار و خان قدرتی دارند و جامعه و مردم هم نفسی ندارد. لذا آن شدت نابرابری که در دوره معاصر بین مناطق مختلف کشور به وجود آمده، در آن زمان وجود ندارد.
در دولت ملتسازی دوره رضاخان، ملتسازی بر اساس حقوق دموکراتیک برابر نیست. یک نوع شوونیسم درون فرایند دولت ملت وجود دارد که هر چه از زبان فارسی فاصله بیشتری میگیری، در سلسلهمراتب قدرت حاشیهایتر میشوی. اینجا و پس از سرکوبهای اولیه، دوباره سیستم واسطهگری اینبار در قالب نمایندگان منطقه در مجلس شورا و سنا بازسازی میشود اما این واسطهگران هم آن منزلت و قدرت سابق را ندارند.
حتی در طرحهای توسعه، در دهه 1340 تقریبا هیچ صنعت مادری در بلوچستان، ترکمنصحرا و کردستان ایجاد نمیشود چون تز این است که ما نباید اقتصاد کشور را به مناطق پیرامونی وابسته کنیم. حتی در خاطرات رجال پهلوی منعکس است که این برنامهریزی مبتنی بر یک نگاه امنیتی است و نه نگاه توسعهای.
از انقلاب سال 57 به بعد، مذهب شیعه مبنای هویت ملی میشود. یعنی گویی هرچه از مذهب رسمی فاصله بیشتری داشته باشی، رابطه دورتری با مرکز قدرت و ثروت خواهی داشت.
اینکه طرح توسعه سواحل مکران از مشکل تمامی برنامههای توسعهای کشور رنج میبرد، مورد قبول من هم هست اما اضافه میکنم که یک خاصبودگی هم دارد. این خاصبودگی در فاصلهای است که مردم آنجا با ادغام سیاسی در کلیت جامعه ایرانی دارند. من معتقدم دولت ملت ایرانی هنوز به این بلوغ نرسیده است که حقوق مدنی برابر را به صرف ایرانی بودن برای همه فراهم کند. در حرفهای آقای هاشمی بود که در عمان، بلوچها به مناصب دولتی بالا میرسند. یک بلوچ ایرانی اینها را میبیند و میپرسد من کجا ایستادهام که حتی نمیتوانم استاندار شوم؟ برای مدتها بلوچها حتی نمیتوانستند فرماندار شوند که در دوره اصلاحات تعدیل شد.
بلوچهای پاکستان خود را ایرانی میدانند ولی در خود ایران، بلوچها از مناسبات حکمرانی غایبند.
نیلی: من از این سوال قصد توهین و تحقیر ندارم؛ همین فقر و محرومیت مادی باعث کاهش کیفیت نیروی انسانی در بلوچستان نشده است؟
شهلیبر: نه، اصلا اینطور نیست. ما مقولهای در جامعهشناسی داریم با عنوان خشونت سمبولیک؛ میگوییم اگر دانشآموزی در برابر خود افق وزیر شدن را ببیند، همین انگیزه بیشتری برای تلاش به او میدهد. در مقابل، آدمی که در بلوچستان درس میخواند، وقتی هیچ افق شغلی روشنی ندارد و میداند حداکثر شغلی که خواهد داشت مشاغل سطح پایین اداری است، انگیزهای برای تلاش ندارد. بچههایی که با تلاش خود به دانشگاههای تهران و شریف آمدند، الان کجا هستند؟
نیلی: میگویید بچههای بلوچستان هیچ افقی برای مشارکت در ساخت سیاسی ندارند؟
شهلیبر: ندارند. شما به من بگویید الان 45 سال از انقلاب میگذرد؛ چند وزیر و معاون وزیر بلوچ داشتهایم؟ نداشتهایم.
هاشمی: بوده، اما خیلی محدود.
شهلیبر: نبوده. چه کسی را میگویید؟
هاشمی: معاون آقای زنگنه در وزارت نفت از اهل سنت کردستان بود.
شهلیبر: بله دیگر، بلوچ نبوده است. بحث من بلوچها هستند.
هاشمی: من در تایید فرمایش شما یک نکته بگویم؛ ما وقتی در آن 4 سال فضا را باز کردیم، با وجود آنکه ابتدا مقاومتهایی در جامعه محلی وجود داشت، به رقم 65 زن رسیدیم که در مناصب معاون استاندار، مدیرکل، فرماندار و… خدمت میکردند. این اتفاق مبارک که افتاد، جامعه محلی هم با اینکه در ابتدا موافق و همراه نبود، همراه شد و مولویها و سرطوایف هم نقش زنان را باور کردند. مقاومتها شکست. بنابراین در انتخابات شوراهای سال 96، شهرستان خاش که عشیرهایترین ساختار قومی را دارد رکورددار مشارکت زنان در کل ایران شد، بالاتر از تهران و شیراز و حتی گیلان و مازندران. در نتیجه شورای بخش خاش کاملا زنانه شد. این یعنی وقتی فارغ از مرزبندیهای جنسیتی و قومی و مذهبی زمینه را فراهم کنید، این استعدادها شکوفا و چسبندگی ایجاد میشود. البته این کارها هزینه هم داشت. هزینهاش برای من این بود که گفتند نمیتوانیم با تو کار کنیم، خدانگهدار! اما من تلاش کردم این زمینه فراهم شود و فکر میکنم فراهم هم شد.
الان استاندار سیستان و بلوچستان با اینکه یک چهره نظامی است، تمایل به انتخاب فرماندار زن دارد. الان بخشدار زن در سطح استان داریم و یک مطالبه در بین مردم است. ما باید به مطالبهگری ملت دامن بزنیم و آن را به رسمیت بشناسیم. اگر به این نقطه برسیم، دیگر شاهد ناامنی در هیچ گوشهای از کشور نخواهیم بود.
بلوچها میگویند نمیخواهیم سیاهیلشکر باشیم!
نیلی: آقای شهلیبر! آیا هیچوقت از شما یا سایر نخبگان محلی و روشنفکران بلوچ برای مشارکت در تهیه طرحهای توسعه سواحل مکران درخواست شده است؟
شهلیبر: تا جایی که من اطلاع دارم درخواستهایی مطرح شده اما چنین پاسخ دادهاند که ما هنوز ساختار رسمی نداریم و نمیتوانیم استخدام کنیم. باز هم سوال این است که پس اینهمه نیرو چگونه آنجا جمع شدهاند.
نیلی: منظورم استخدام نبود. برای مشارکت در نوشتن طرح توسعه آیا از نخبگان جامعه محلی دعوتی به عمل آمده یا نه.
شهلیبر: درخواستهایی شده و جلساتی برگزار شده اما جامعه امروز بلوچستان هم جامعه 10 سال پیش نیست. میگوید من نمیخواهم سیاهیلشکر جلسات آقایان باشم. مشارکت تعریف و معنای مشخصی دارد دیگر. بچههای بلوچستان نمیخواهند نقش دکوری داشته باشند. شما میخواهید خیابانی را تعریض کنید؛ یک وقت میروید واقعا با ساکنان صحبت میکنید و از مزاحمتها تا ارزش افزوده الحاقی به ملکشان را بررسی میکنید، یک وقت یک عده را میآورید و عکس میگیرید و میروید! اصلیترین وجه مشارکت، دخالت در برنامهریزی است دیگر.
نیلی: خیلی خب، سازوکار مشارکت چیست؟ بالاخره نمیتوان با هزاران نفر طرف شد که.
شهلیبر: ما تجربهاش را داشتهایم. تلاش کردیم هر طرحی که به شورای عالی شهرسازی میآید پیوست مطالعات اجتماعی قوی داشته باشد. بله، این هم هنر میخواهد و هم تخصص که شما مطالبات مردم را وارد طرحهای توسعهای کنید. کار میبرد، انرژی مصرف میشود. الان برنامه را با رویکرد اقتدارگرایانه تهیه میکنند، بعد با نخبگان محلی جلسه میگذارند و میگویند اینها هم مشارکت داشتهاند.
بعد هم نوع صنایع مهم است؛ الان به هر نقطهای از سیستان و بلوچستان که بروید، تقریبا شهرکهای صنعتی به قبرستان شباهت دارند. به جز تابلو، صنعتی آنجا نرفته است. خب، جامعه محلی میپرسد توسعه اگر مهم است، که مهم است، فقط در چابهار و نوار ساحلی اهمیت دارد؟ در سراوان مهم نیست؟ در خاش مهم نیست؟ در ایرانشهر نباید صنعت برود؟ در نیکشهر نباید صنعت برود؟
جامعه محلی هیچ مشکلی ندارد که تناسبی بین منافع ملی و منافع محلی برقرار شود. اما هم تجربه ما و هم تقریبا همه مطالعات دانشگاهی نشان میدهد اگر در منطقهای شما طرح توسعه ملی بگذارید بدون اینکه برنامه حمایتی تهیه کرده باشید، جامعه محلی مطلقا بهرهمند نمیشود و از بین میرود.
منفیبافی نکنید، اداره بر تغییر بافت جمعیت مکران نیست
هاشمی: من مخالفم که اینهمه منفی همهچیز را ببینیم و نقد کنیم. طرحها حتما پیوست اجتماعی دارند.
شهلیبر: ندارند، اگر داشتند، منتشر میشد.
هاشمی: هنوز طرحی به بار نشسته است.
شهلیبر: تقسیمزمین انجام شده.
هاشمی: تقسیم زمین باید انجام بشود. شما وقتی میگویید شهرکهای صنعتی استان به قبرستان تبدیل شده، یک نگاهی هم باید به مردم خود استان داشته باشید که تا چه حد تمایل داشتهاند آثاری خلق کنند که همه از آن بهرهمند شوند. من منطقه اقتصادی ویژه میرجاوه را به کی دادم؟ به آقای عبدالحکیم ریگی، رئیس اتاق بازرگانی سیستان و بلوچستان که اعضایش عمدتا بازرگانهای بلوچ هستند.
شهلیبر: این اتفاقا تایید حرف من است. امتیازی هم اگر داده میشود به کسانی داده میشود که قدرت یا ثروتی دارند. تعاونی تشکیل نمیشود که همه از امتیاز بهرهمند شوند.
هاشمی: زود قضاوت نکنید؛ اتاق اصناف، منتخب همان صنوف جامعه محلی هستند.
شهلیبر: توسعه سرمایهداری است.
هاشمی: نه، توسعه سرمایهداری نیست. بالاخره ما در شرایط تحریم چگونه باید سرمایههای خرد و کوچک افراد در سطح استان را جمع کنیم تا زمینهساز کارهای بزرگ شوند. من امیدوارم روزی دودکش پتروشیمی و فولاد فعال شود. صنایع بزرگ در این سطح و قامت نیاز به سرمایههای بزرگ دارد که گویا شما موافق آن نیستید. وقتی صنعت بزرگ ایجاد شد، خوشههای کوچکتر ایجاد میشود که ممکن است در سطح تمکن نیروهای استان باشد. تا آن زمان باید از ورود صاحبان سرمایه به استان استقبال کنیم. ضمن اینکه من در پس طرح، این اراده را نمیبینم که بخواهند بافت جمعیتی آنجا را به هم بریزند. اراده این است که نیروهای محلی دارای نقش شوند.
نیلی: آقای هاشمی با یک گل بهار نمیشود؛ پرسش من این است که آیا نرمافزار توانمندسازی جامعه محلی و استفاده از توان و ظرفیت آن بر وزارت کشور سوار شده یا نه.
هاشمی: بالاخره تفاوتها را هم باید ببینیم. الان امکان و اراده و توان به اتمام رساندن پروژههای قبلی هم نوعا وجود ندارد.
توسعه فیزیکی و جایگزینی مولویها با سرداران بلوچ
مشتاق گوهری: من یک نکته درباره جمله شما که گفتید مردم ما پشت به دریا زندگی کردهاند، بگویم. این خیلی پیچیده نیست؛ دلیل اولش این است که کشور ما از نظر منابع چوب بسیار فقیر و بنابراین برای ساخت کشتی در مضیقه بوده است. از کرانههای خلیج فارس به داخل تا صدها کیلومتر، منابع چوبی وجود ندارد. نکته دوم و مهمتر این که ایران باستان به عنوان مفصل سه قاره، به تمام تمدنهای مطرح دسترسی زمینی داشته و بنابراین اصلا نیازی حس نمیکردهاند که از مسیرهای آبی استفاده کنند. آقای دکتر وکیلی معتقد است ایران یک تمدن راهی است و تمام شهرهای مهماش را بر کناره جادههای مواصلاتی ساخته است. پس عجیب نیست که ایران به یکی از جدیترین شرکای جاده ابریشم تبدیل میشود و برای 400 سال، زبان فارسی زبان رسمی جاده ابریشم است. پس ایران باستان نیازی به استفاده از دریا حس نمیکرده اما دنیای مدرن دنیای دیگری است.
ما 200 سال است که در تمنای عبور از سنت و پیوستن به دنیای مدرن به سر میبریم و ایرانیان در صد و چند سال اخیر با دو انقلاب بزرگ، بزرگترین موانع پیوستن به مدرنیسم یعنی نظام قاجار و نظام سلطنتی را برانداختهاند اما این تمنا هنوز ممکن نشده است. ما ملتی تاریخی هستیم و تعلق به گذشته در تکتکمان به شدت و ضعف دیده میشود و شما میتوانید ببینید که این تعلق به گذشته و احیای عظمت باستانی چگونه در ذهن برخی حاکمان کشور رسوخ کرده است. در دوره پهلوی به نوعی و در دوره بعد هم به نوعی دیگر. این نگاه باعث شده هم ما نتوانیم در دنیای مدرن ادغام شویم و هم اولویتهای حکمرانی تغییر کند و از توسعه به امور دیگر معطوف شود.
همانطور که گفتم بلوچستان در آغاز دوره پهلوی شناخته و در دوره پهلوی دوم فرایند مدرنسازیاش با احداث راه، پست و تلگراف، مدارس و بیمارستانها دنبال شد. در این دوره به ویژه تاسیس دانشگاه بلوچستان در زاهدان برای تربیت نیروی انسانی، گام مهمی برای ادغام منطقه در نظام ملی بود. اما به نظر من باید مهمترین توسعه را در دوره جمهوری اسلامی ببینیم که به شکل انفجاری همه نهادهای مدرن تقویت شد. الان شما در هر شهر بلوچستان 4 دانشگاه دارید اما مساله رویکردهای برخورد با مردم است.
در دوره پهلوی سرداران بلوچ به عنوان میانجی حکومت و جامعه محلی که عمدتا بیسواد بودند و آگاهی خاصی از منطقه پیرامون خود نداشتند، عمل میکردند. پس از استقرار جمهوری اسلامی و غلبه نگاه چپ در مخالفت با خانها و نظام سرداری، نظام مذهبی یعنی مولویهای بلوچ که عمدتا هم به دلیل جنگ افغانستان با شوروی در کشور همسایه آموزش دیده بودند، جایگزین میشوند و میانجی حاکمیت با جامعه میشوند. در بین این دو طبقه، چه سرداران و خانها و چه مولویها، نخبگان جامعه و روشنفکران بلوچ جایی ندارند. چیزی که امروز آقای دکتر شهلیبر و دیگران از آن صحبت میکنند این است که اتفاقا بخشی از جامعه که با مرکز ارتباط دارد و رشد و توسعه را طلب میکند، یعنی همین نخبهها و روشنفکران بلوچ اساسا طرف گفتوگوی حاکمیت قرار نمیگیرند.
در دورههایی که نظام اجرایی و دولت هم دست دوستان اصلاحطلب ما بوده، باز به بلوچستان که بالاترین مشارکتها را رقم زده به عنوان صندوق رای نگاه کردهاند؛ میرویم صحبت میکنیم، قانع میکنیم و کل رای بلوچستان را میگیریم. این نگاه حاکم نبوده که با استفاده از ظرفیت نخبگان جامعه محلی، روند توسعه در آن منطقه را تسریع کنیم.
این جامعه دارد رشد میکند اما به هر حال این نقد را هم قبول داریم که به دلیل همه آن تاخرها، نمیتوانید انتظار داشته باشید که سطح توسعهیافتگی افراد در بلوچستان همسطح ساکنان شهری مانند یزد یا اصفهان باشد. بنابراین به رغم وجود افراد ثروتمند در جامعه بلوچهای ایران، کمتر تمایل به سرمایهگذاری در منطقه را میتوان در آنان سراغ گرفت. یا الان خیرهای زیادی در سطح استان فعالیت میکنند. من تا کنون یک خیر بلوچ را هم ندیدهام که برای کمک به مردم منطقه خودش فعالیت کند. این فرهنگ نیکوکاری خیلی شکل نگرفته است.
مطالبات بلوچستان از جنس سهمخواهی از کیک قدرت نیست. ما میگوییم با تبعیض مثبت، فرصت بدهید که چهرههایی از بلوچستان از هر نظر رشد کنند که بعدا در همین منطقه منشا اثر بشوند.
مردم سیستان و بلوچستان در این 45 سال، نام دو نماینده دولت را زیاد تکرار میکنند؛ یکی سیدمحمود حسینی و دیگری علی اوسط هاشمی است. اینهمه مدیر عالی و استاندار به آنجا رفته، چرا نام آنان نمانده؟ چون فقط این دو نفر با خوشفکری و ابتکارات شخصی توانستند استان را چند قدم جلو ببرند. هر دو نفرشان هم دستمزد خودشان را گرفتند و خانهنشین شدند. بسیاری از استاندارانی که به منطقه آمدند، وقت استان را تلف کردند؛ ناآشناترین، بیتجربهترین و ناتوانترین افراد را گذاشتند استاندار. آقا! استان ما عقب است، نمیتوانیم وقت تلف کنیم.
یارگیری سلفیها از احساس تبعیض
انصاف نیوز: شما میگویید توسعه سیستان و بلوچستان حداقل از بعد فیزیکی در عصر جمهوری اسلامی، انفجاری بوده است. چرا این توسعه فیزیکی و زیرساختی، گسترش ادارات و راهها و دانشگاهها نتوانسته آنطور که باید، مردم آنجا را به نظام ملی پیوند دهد؟ چرا بعضا بدبینی نسبت به هر حرکتی را شاهدیم؟
مشتاق گوهری: اشاره کردم که دولت ایران اکنون خود را در یک گسترده ژئوپلتیک در خاورمیانه تعریف میکند که نگاهش به همه پدیدهها را به رقابت قدرت تبدیل کرده؛ همان انتظار قدرت امت اسلام که با نگاه شیعی هم ترکیب شده است. در این نگاه، به هر حال سلسله مراتبی از ارتباطات و نزدیکی به گفتمان حاکم گرامی داشته میشود. به این معنا که هر چه به قرائت دولت نزدیکتر باشید، سهم و توجه بیشتری خواهید داشت.
از سوی دیگر، فاصله استان سیستان و بلوچستان با بقیه مناطق ایران به لحاظ سطح توسعه توسط مردم حس میشود. در این شرایط، در استانی که ترکیبی از گفتمانهای نزدیک به حاکمیت، گفتمانهای میانه و گفتمانهای به شدت منتقد از رفتار حاکمیت با بلوچها یا اهل سنت وجود دارد، توسعهنیافتگی یا فقر یا عقبماندگی به دلیل هویت مذهبی یا هویت قومی سبب میشود نیروهای سلفی رقیب که آنان هم از منطق قدرت پیروی میکنند، امکان یارگیری پیدا کنند.
بنابراین شما توسعه میدهید اما بدون از بین بردن حس شهروند درجه دو بودن در مردم منطقه، نتیجه مطلوب نمیگیرید.
در هر دو دورهای که مسائل امنیتی در منطقه حاد شد، ما میبینیم که دولت در انجام وظایف خود و در انتخاب چهرههای توانمند و کارآمد اهمال کرده است.
بلوچها ضربالمثلی دارند که شما بلوچی را با تندی نمیتوانید به بهشت ببرید اما با مهربانی میتوانید به جهنم ببریدش. این مردم با این هویت، باید هوشمندانه اداره شوند. اداره کشوری با تنوع ایران، نیاز به هوشمندی دارد.
در پایان تکرار میکنم که از نظر من راه حل پیوند دادن مردم بلوچستان با طرحهای توسعه، در کنار تبعیض مثبت، اقناع آنان با استفاده از ظرفیتهای جامعه محلی، همراه کردن روشنفکران بلوچ و جلب مشارکت واقعی نخبگان منطقه است.
انتهای پیام
سلام. قوم مرکزی هیچ حقی برای فرهنگها و زبانهای دیگر در پهنه سپهر ایران قاءل نیست و در احساسات تمامیتخواه و خودخواهانه خود غرق است. این روند از اوخر قاجاریه شروع و از شروع دوره پهلوی رسمیت یافته و اینک نیز بر همان مدار پیش
میرود لذا گویومیدان در دست حاکمیت ایران است که آیا مثلا اصل ۱۵ قانوناساسی را اجرایی بکند یا نه. همچنین در زمینه اقتصادی تقسیم تمام بیتالمال و درآمدها و ثروتهای سالیانه بر مبنای جمعیت هر منطقه باید باشد تا توسعه متوازن شکل گیرد.
توسعه صنعتی خود به خود باعث تغییر بافت فرهنگی می شود و در همه جا مخالف دارد.