خرید تور تابستان

بیراهه سیاستگذاری حجاب | بشیر معتمدی

بشیر معتمدی، پژوهشگر مطالعات فرهنگی، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

در روزهای گذشته نیروی انتظامی طرحی را با عنوان طرح نور که به نوعی جایگزین طرح گشت ارشاد است، آغاز نموده است. در این طرح، مأموران نیروی انتظامی به زنانی که پوشش سر ندارند، تذکر رعایت حجاب می دهند و در صورت عدم تمکین، با این افراد برخورد صورت می گیرد. این طرح اِعمال نوعی سیاست فرهنگی در رابطه با حجاب است که توسط مجموعه حاکمیت برای جامعه تجویز شده است. اگر نخواهیم در مفروضات پیشینی این طرح همچون مجوز شرعی اِعمال اجبار در رابطه با حجاب اشکال و ایراد وارد نماییم، سؤال این است که آیا خود این سیاست که در قالب این طرح نمود یافته است، می تواند به موفقیت برسد؟ از مجموعه شواهد اینطور به نظر می رسد که این طرح در همین هدف خود یعنی ارتقای وضعیت حجاب با شکست مواجه می شود. بعضی از دلایل را در ذیل مطرح کنم تا شاید چشم اندازی از اجرای آن نمایان شود:

1- درباره هر سیاستگذاری فرهنگی حتما باید به پیشینه آن توجه شود تا راه های رفته و تجربه شده مورد ارزیابی قرار گیرد و آنگاه با توجه به تجارب پیشین، سیاستگذاری جدیدی تدوین گردد. دلیل اول برای اینکه این سیاست را می توان شکست خورده دانست، تجربه تاریخی است. این روش تاکنون که از انقلاب اسلامی بیش از 40 سال گذشته، بارها و بارها تجربه شده و همه ارزیابی ها نشان از آن دارد که در هر اجرای آن نسبت به دفعات پیش، وضعیت حجاب پسرفت داشته و هر حاضر و ناظری بر پسرفت در این مقوله در طی همه این سالهای پس از انقلاب صحه می گذارد و الا چرا نیاز است که هر بار که طرح های اینچنینی اجرا می شود، دوباره در مقطعی دیگر به اجرای این طرح روی می آورند؟ این نشان می دهد که اگر هم اثری داشته، موقتی و زودگذر است که بلافاصله با رفتن نیروی انتظامی، وضعیت نه تنها به حالت قبل، بلکه به وضعیت بدتر از قبل برمی گردد و حتی به دلیل لجبازی در اثر برخوردهای صورت گرفته، گوش شنوایی برای هرگونه منطقی وجود نخواهد داشت. بنابراین وقتی تجربه تاریخی، شکست این طرح را نشان می دهد، چه اصراری بر اجرای آن وجود دارد؟ آیا در حدیث نیامده که مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود؟ پس چگونه است که درِ سیاستگذاری فرهنگی در کشور همچنان بر همان پاشنه می چرخد؟

2- یکی از مواردی که در مورد سیاستگذاری فرهنگی باید لحاظ گردد، بستر اجرای سیاست است. طرفداران این طرح مهمترین دلیلی که برای اجرای طرح دارند الزام شرعی و قانونی برای رعایت حجاب است. در مورد الزام شرعی، شاید بتوان گفت تقریباً هیچکدام از فقها بر سر آن اختلافی ندارند. اما در مورد الزام قانونی آن می توان این سؤال را مطرح کرد که اساساً قانون چگونه شکل می گیرد؟ قانون بر اساس خواست اکثریت شکل می گیرد. یعنی اکثریت خواسته ای دارد که آن خواسته در قالب قانونی به منصه ظهور می رسد. اکنون سؤال این است که قانون حجاب در جامعه اکنونِ ایران با چه میزان اقبال و خواست عمومی مواجه است؟ به بیان دیگر آیا بستر مناسب برای اجرای این سیاست و قانون وجود دارد؟ چنانچه سیاستگذاران عرصه حجاب به آخرین وضعیت نگرشها و ارزشهای ایرانیان که اخیراً و توسط همین دولت انجام شد، توجه نمایند، آنگاه متوجه خواهند شد که این سیاستگذاری فرهنگی در بستری از عدم مقبولیت در جامعه مواجه است.
بر طبق این نظرسنجی 41 درصد پاسخگویان با گزاره «همه خانمها باید حجاب داشته باشند» موافقند و 45 درصد مخالف این موضوع هستند (بقیه نه موافق و نه مخالفند). بنابراین با جامعه کاملاً دوقطبی مواجه هستیم که با اختلاف کمی مخالفان حجاب حتی بیشتر هم هستند. آمار دیگر قابل توجه این است که 38 درصد جامعه در برابر این پرسش که «مواجهه آنها با بی حجابی خانمها چگونه است؟» آن را بدون اشکال دانسته اند و 46 درصد هم با آنکه مخالف بوده اند اما کاری با آن نخواهند داشت. یعنی در مجموع 84 درصد جامعه با این وضعیت کنار آمده اند که می تواند دلایل مختلفی همچون مدارا با جامعه بی حجابان یا اولویت دادن به مسائل دیگر همچون اقتصادی و یا عدم اعتقاد به اساس آن را مد نظر قرار داد. تنها 16 درصد در پی تذکر یا ارجاع چنین مساله ای به نهادهای مسئول بوده اند. آیا در چنین شرایطی و با این آمار واضح می توان بر اجرای طرحی دست گذاشت که جامعه با آن همراهی ندارد؟ آیا در چنین شرایطی می توان سیاست اصلی را استفاده از نیروی انتظامی که با اجبار با این مسأله مواجه می شود، قرار داد؟ حداقل کاری که باید صورت گیرد این است که تا زمانی که اکثریت جامعه خواهان این قانون نیستند، نمی توان و نباید به اجبار روی آورد و الا شکست آن حتمی است. اگر دغدغه مندانی در این زمینه وجود دارند، ابتدا باید در طی سالهای متمادی با انجام کارهای فرهنگی اکثریت را همراه با این قانون نمایند. لذا طرح نور یا همان گشت ارشاد در مسیر شکست قدم برمی دارد.

3- در سیاستگذاری فرهنگی باید جنبه های روانشناسی، جامعه شناسی، رسانه ای و …. مدنظر قرار گیرد. آیا برای چنین طرحی پیوست های اجتماعی و رسانه ای تدوین شده است؟ اگر شده چرا منتشر نمی شود تا توسط صاحب نظران نقد شود و یا حداقل عموم مردم در جریان آن قرار گیرند و اگر نشده به چه دلیل این طرح اجرا می گردد؟ چرا جنبه اجتماعی طرح همچون فشار اقتصادی و فقر گسترده حال حاضر در سطح جامعه مدنظر قرار نمی گیرد؟ آیا در چنین وضعیتی اساساً صلاح است که چنین طرحی اجرا شود؟ چرا ابتدا مفاسد اقتصادی کلان همچون بررسی نمی گردد تا مردم به اطمینان خاطر در مورد اجرای قانون برای همه و در تمام زمینه ها دست یابند؟ چرا به عنوان پیوست رسانه ای برای اجرای این طرح با مردم گفتگو نمی شود و از ظرفیت رسانه ملی برای گفتگو با آنان استفاده نمی شود؟ چرا مردم امکان طرح نگاه ها و دیدگاه های خود را آزادانه نمی توانند در رسانه ملی داشته باشند تا از دل این تضارب آراء بتوان جامعه را به اقناع رساند؟ و هزاران چرای دیگر…

اتفاقاً یکی از آمارهای جالب در همین نظرسنجی نشان می دهد که هر میزان که سطح سواد بالاتر رفته، میزان مخالفت با حجاب خانم ها افزایش داشته است. بر اساس آمار تنها 9 درصد افراد بی سواد با حجاب مخالفند، در حالیکه 65 درصد دارای تحصیلات دانشگاهی با آن مخالفت کرده اند. مفهوم این آمار این است که هر چه سطح دانش بالاتر رفته، مسأله حجاب کمتر مورد پذیرش است. اگر به این توجه کنیم که جامعه دانشگاهی در ایران در طول سالهای پس از انقلاب چندین برابر شده، متوجه خواهیم شد که چرا اکنون این امر مورد پذیرش طیف وسیعی در جامعه نیست. همچنین این امر نشان می دهد که برای مسأله حجاب متناسب با افزایش سطح دانش افراد، منطق و توجیه عقلانی ارائه نشده است و لذا دستگاه های فرهنگی پیش از هر سیاستی باید ابتدا به عقلانی شدن استدلال های خود تمرکز نمایند و سپس در جهت گسترش این استدلال ها از طریق رسانه هایی همچون صدا و سیما اقدام نمایند. پس از پیمودن همه این مقدمات، تازه می توان در مورد اقدامات بعدی تأمل نمود.

بنابراین سیاست فرهنگی که جنبه های مختلف اجتماعی، رسانه ای و… آن مدنظر قرار نگرفته و تنها با اجبار و زور در صدد پیاده شدن است، شکست آن قطعی است. از برآیند تمامی این استدلالها می توان گفت که این سیاست به بیراهه می رود و نتیجه ای برای طراحان آن نخواهد داشت.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. اگرچه سخت است قبولش ولی واقعیت همین است.شما بهتر میفهمید یا ان ملایی که ۸۰ سال درس اسلام خوانده. حقیقت تلخ است ولی هرچه زودتر قبول کنید زودتر نجات پیدا میکنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا