روزنامه اصولگرا: زنگ خطر مدتهاست دارد سروصدا میکند
مسعود پیرهادی در روزنامه اصولگرای رسالت نوشت: دور دوم انتخابات، همواره کمفروغتر و ضعیفتر از دور اول برگزار میشود؛ حالا در شرایطی که دور اول، مشارکت ۲۵ درصدی داشتیم، فاجعهای در مشارکت مثل روز جمعه دور از ذهن و پیشبینیها نبود.
اصرار دارم در این نوشته از «فاجعه» و «بحران» و قدری «تحقیر» استفاده کنم بلکه ککمان بگزد؛ شاید تکانی بخوریم و دست از این تغافلها که غافلمان کرده برداریم؛ چهبسا تغییراتی ایجاد کردیم و مسائل را زیر فرش پنهان نکردیم.
بخوانید:
یک. «همه آمده بودند» این عبارت را معمولا خبرنگاران صداوسیما بعد از انتخاباتها، راهپیماییها و تشییع پیکر چهرههای شاخص میگویند. اصلا چرا خجالت بکشیم؟ الآن هم بگوییم همه آمده بودند؛ همه رأیهای تکلیفی؛ این درحالیاستکه از بقیه صنفهای رأیدهنده، چشمپوشی میکنم. بیایید فرض کنیم همه کسانیکه در تهران رأی دادند از باب عمل به واجب و تکلیف بوده است؛ این گزاره، خیلی وضع را بحرانیتر جلوه میدهد! بیش از ۹۰ درصد تهرانیها کاری به واجب و تکلیف و تبلیغات در رسانهها و توصیه بزرگان ندارند و این بیش از زنگ خطر است؛ این یعنی زنگ خطر مدتهاست دارد سروصدا میکند، اما انگارنهانگار.
بهترین راه که از فرط استفاده، نخنما شده این است که رسانه را بهعنوان مرغ عزا و عروسی سر ببریم و بعدازاین قربانی، امیدوار باشیم مسئله «جمع» شود؛ لو فرض که جمع شد، اما باید یقین داشته باشید که مسئله «حل» نخواهد شد. وقتی مینوشتیم «مردم» یعنی «همه مردم» عائله حکومتاند و عدهای ما و نگاهمان را تخریب میکردند باید پاسخگوی این فاجعه باشند. حالا باید ثابت کنید «همه» شما خوشبینانه کمتر از یکدهم و واقعبینانه، یکبیستم نیستید!
این را هم مرور و قبول کنیم سنجههای راهپیمایی اربعین و غدیر و قرآن، مربوط به تتمه ایمان مردم به اسلام است نه ما!
دو. وقتی میگفتیم یکپارچهسازی حاکمیت، یعنی دفع و دفن بخش معتنابه از جامعه، اینجا را دیده بودیم. وقتی میگفتیم شما جبهه را «خالصسازی» نمیکنید بلکه «خالیسازی» میکنید، کسی توجه نکرد.
خدا رحمت کند استاد بزرگوار شهید مرتضی مطهری را؛ تعبیری داشتند گیرا و کارا؛ «شک مقدس» لازمه این روزها و چهبسا هرروز ماست. باید نسبت به راه طی شده، شیوهها، راهبردها، عملکردها و امثالهم به دیده تردید بنگریم و آن را با راه و رسم خدا و اهلبیت و بزرگان، مجددا تطبیق دهیم و انحراف معیار بگیریم.
سه. در این انتخابات، خیلیها شکست خوردند. از کسانی که شورای ائتلاف و امثال آن را شورای افتراق کردند و فارغ از اینکه بزرگی نکردند و جبهه انقلاب را دچار اختلاف کردند، حتی نتوانستند گزینههای اختصاصی خودشان را وارد مجلس کنند، بگیرید تا کسی که بهدنبال نماینده صالح برای مردم نبود بلکه در پی سربازانی مطیع برای خودش بود و داشته و نداشتهاش را چوب حراج زد. اینها هم دنیا را از دست دادند هم بهخاطر چشمپوشی از شایستهگزینی و بهتبع طراحیها و بداخلاقیها و ارتکاب این حقالناس بزرگ، بعید است آخرت خوبی هم داشته باشند.
توقع داشتیم که این بزرگان از جبهه انقلاب به ایران انقلابی ما و به همه ملت ایران برسند و وحدت و یکپارچگی درست کنند نه اینکه ۹۲ درصد واجد شرایط رأیدهنده، مشارکت نکنند و «نه» بگویند.
جمع کردن این افتضاحات، لجبازیها و کینهها، «بزرگ» میطلبد؛ کسیکه بزرگی به او بیاید نه اینکه ادای بزرگان را دربیاورد. کسانیکه بهواسطه قرار گرفتن در مناصب گوناگون در این چهل و چندسال بعد از انقلاب، ظرفیت و وجاهتی به امانت دارند انگار دیگر امانتداران خوبی نیستند و اگر فکر عاجلی نشود این جبهه ضعیفتر خواهد شد. فرد یا افرادی که بیتعارف خلاء حضورشان محسوس است. پیشتر مطلبی درباره «فقدان بزرگ» نوشتم و امروز ضرورتش مضاعف است.