پنج ملاحظه به بهانه حکم زندان دکتر صادق زیباکلام
امر عاطفی به مثابه کنش اجتماعی
عباس نعیمی جورشری، جامعهشناس و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی به بهانهی اجرای حکم زندان صادق زیباکلام نوشت:
طی دو روز اخیر، خبر دستگیری دکتر صادق زیباکلام در مسیر نمایشگاه کتاب منتشر شد. خبری که سخنگوی قوه قضاییه آن را در راستای اجرای احکام قطعی پروندههای پیشین وی دانست. فارغ از جزییات پروندههای مذکور و چگونگی دادرسی و احکام صادره، مایل هستم چند محور را در باب اصل موضوع طرح کنم که به نظرم اهمیت زمینهای دارد.
۱. سال ۹۱-۹۲ زمانی که دانشجوی مقطع دکترا بودم آقای دکتر زیباکلام استاد ما بود. بنابراین تجربه زیستهای مستقیم و نزدیک از او دارم که به موازات درک نظریام قرار دارد. ایشان شخصیتی مهربان، دوست داشتنی، قوی و دارای مسلکی نیک در تدریس بود؛ بحث آزاد. همان زمان هم گزاره هایی طرح مینمود که مورد اعتراض برخی دانشجوها بود اما مدارا و انبساط رفتاری اش انکار نمی شد. هرگز ندیدم برسر اعتقادات با دانشجویی لج کند چنانکه تنی چند از اساتید دانشکده ما تمامیت گرا بودند. هرگز ندیدم در پی مرید پروری باشد، چنانکه تنی چند از اساتید دانشکده ما حلقه های ارادت ورزی می ساختند. هرگز ندیدم کلاس را در قالب های بسته جزوات محدود کند، چنانکه تنی چند از اساتید دانشکده ما دانش شان محبوس جزوات بود.
۲. کتب زیباکلام در تاریخ معاصر ایران متعدد است. کما آنکه نگارنده در چند محور با استاد ارجمندم اختلاف دیدگاه دارم و در آثارم نیز تصریح شده است. از طرفی نظرات او مستمرا درباره موضوعات روز ابراز گشته و محدودیت های سن نیز هرگز مانع از حضور فعال او در عرصه عمومی نشد. او حقیقتا روشنفکر عرصه عمومی بوده و هست. عرصه عمومی خود اهمیت موضوع را نشان می دهد. قیاس کنید با اساتیدی که هرگز صدایی از آنها درباب جامعه و مردم شنیده نشده و نمی شود. آنها نه استاد بلکه مدرسان دانشگاه هستند.
۳. در راستای بند پیشین، مدنظر قرار دهید حجم اهانتهایی که صادق زیباکلام شنیده است. او همان قدر که توسط حامیان حاکمیت به خروج از خطوط قرمز متهم بوده، توسط حامیان اپوزیسیون، سوپاپ اطمینان نظام نامیده شده است. او همواره مورد اتهام بوده که چرا دستگیر نمی شود. دقت بفرمایید که توان روحی و روانی بسیار بالایی لازم است تا فرد بدون اعتنا به حجم این توهین ها (نه نقد) به مسیر ادامه دهد. ارجاع به کامنت های اینستاگرامی!
نفس وجود چنین کنشگرانی در جامعه غنیمت است چون همواره ابتذال روزمرگی را به چالش اندیشه می کشند و ته نشستهای مسموم اجتماعی را بر سطح عیان می سازند. مطلقا اهمیت ندارد که آنها به کدام گفتمان تعلق دارند. لیبرالیسم یا سوسیالیسم. متشرع یا آتئیست. همه اینها را باید فهم و بعدتر نقد نمود. کنشگری مستمر این نفرات در عرصه عمومی سوژه هایی برای بازاندیشی در مفروضات جاری پدید می آورد که راهگشاست.
۴. به باور من حرمت معلمی از جمله آدابی است که باید پاس داشته شود. سنتهای دانایی در تمدنهای متعدد بر این امر صحه مینهند. آنچنان که مرید و مرادی توسط عقل نقاد مردود شمرده میشود، ادب و نزاکت شاگردی نسبت به استاد ضرورتی است زیبنده و سزاوار. براین اساس نمیتوان درباره رنج استاد بیتفاوت ماند. بیاعتنایی بر این سنت نیک، خود هشداری است که از مسألهای به نام دانش آموختگی خبر میدهد.
آیا سزاست شاگردان در قبال رنج استاد بیتفاوت باشند؟
این بیاعتنایی و مسکوت نهادن موقعیت، بیانگر چیست؟
به نظرم با تهدیدی فرهنگی مواجهیم که وجهی از ساختارهای اندیشه را عیان میسازد.
۵. تمرکز بر تعاریف کلیشهای از کنش اجتماعی مانع ایده پردازیهای افقگشاست. ایده مهمی که مایلم چندباره طرح کنم همانا ایدهی «امر عاطفی به مثابه کنش اجتماعی» است. زیباکلام راهی حبس شده است. در گزاره دقیق شویم!
او که یک انسان ۷۵ ساله است راهی حبس شده است.
ایضا او که یک استاد علوم سیاسی است راهی حبس شده است.
همچنین او که مولف و محقق ملی است راهی حبس شده است.
چنانکه یک فعال عرصه عمومی است و راهی حبس شده است.
این تدقیق بایستی ما را حداقل به دو مبنا رهنمون سازد. دغدغه دانایی و دغدغه عاطفی. خسران چنین حبسی هم گریبان دانایی را گرفته است و هم گریبانگیر عاطفه شده است. درباب دانایی که سخن رفت، اما عاطفه ما کجاست؟ چه بر سر عاطفه در این مرز و بوم آمده است؟ گویی در میانه بحران دانایی و عاطفه ایستاده ایم و بناست امر حقوقی با چهره جدی و زمخت خود، سکاندار فرهنگ باشد و حکم صادر کند. حال آنکه امرعاطفی اصالت دارد بر حرکت اجتماعی چنانکه دانایی.
جناب دکتر زیباکلام زمانی به من فرموده بود «من رنج شاگردانم را رنج خودم میدانم». امروز در آخرین سطر این یادداشت خطاب به ایشان عرض میکنم «استاد عزیزم! ما رنج شما را رنج خودمان میدانیم».
انتهای پیام
استاد زیبا کلام (مسؤلان امنیتی بگویند کاری انجام نده انجام نمیدهم)، از این مرد بزرگ واندیشمند بیشتر توقع میرفت که خود را در حصر نندازد امیدوارم با تمهیداتی آزاد شود
بسیار عالی و جامع. ممنون از آقای دکتر نعیمی.
وجود چنین اساتید و محققان و نویسندگان بزرگی در ایران و در این وانفسای افراط و تفریط و تخریب و توهم و سطحی نگری و هیاهوی بسیار برای هیچ واقعا غنیمت است دستگیری وزندان رفتن اساتید مبرز و متین و دارای پاکیزگی و وقار و سلامت نفسی چون زیبا کلام یک پیروزی و دستاورد بسیار بزرگ برای اپوزیسیون و پوزیسیون افراطی است ونشان میدهد سطح تساهل و استانه تحمل چقدرتنزل پیدا کرده که نظرات مشفقانه و دلسوزانه یک استاد دانشگاهی 75ساله و دارای کبرسن بالا هم دیگر تحمل نشده و سیستم سیاسی کشور در چه ورطه خطرناکی از خودتخریبی و بن بست عقلانی گرفتارامده است که حتی کنشگران میانه رو بی یال و کوپال که یک زمانی سوپاپ اطمینان و کارگزار وعمله محسوب میشده اما وجودشان بهرحال مغتنم ودر واقع در عرصه عمومی این کشور بلاخیز بالشتک اعندال گرایی و گفتمان سیاسی هستند را مشمول سکوت مطلق مینماید بقول شاملوی فقید: آه اگر آزادی سرودی میخواندکوچک کوچکتر حتا از گلوگاه یکی پرنده غیاب بزرگ چنین بود سرگذشت ویرانه چنین بود.!
ساسان عجب تحلیل خوبی این شرافت را با چسباندن به نام ایشان آلوده نکن
چطور ممكن است با چهرهاي شناخته شده مانند صادق زيباكلام چنين برخوردي شود و حال كه با وي اينگونه برخورد ميشود با مردم عادي و اشخاص كم نام و نشان چطور برخورد ميشود؟متاسفانه ظرفيت و آستانه تابآوري حكمرانيبه اندازهاي تنزل پيدا كرده كه حتي روسای جمهور و استادان دانشگاهي هم امكان نقد و ارزيابي وضع موجود در حوزههاي گوناگون را ندارند