فراسوی انقلاب و اصلاحطلبی
«رضا صادقیان»، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب نوشت:
انقلاب را تغییرات پایهای در ساختار نظام تعریف کردند. حرکتی که ساختار ستیز و ضد نظم موجود است، چالشساز و بنیان نهادهای حاضر را به هیچ میانگارد. به عبارتی دیگر، انقلاب را سلبی میدانند و به طبع آن انقلابی بودن و انقلابیگری را نفی کننده تعریف میکنند. نیرویی که با نه گفتن به نظم پیشین در پی برهم زدن چارچوبهاست. ستیزهگر است. نه تنها ساختارها و نهادهای دولتی را قبول نمیکند بلکه در مسیری خلاف جریان نظم حرکت میکند و در کوششی پیوسته موجودیت و کلیت نظم استقرار یافته را به مبارزه دعوت میکند.
تعریف ما از انقلاب براساس رفتار، گفتار و عملکرد نیروهای انقلابی است. نمیتوان تعریفی از انقلاب، اصلاح و اندیشههای سیاسی به دست داد و نقش افراد را حذف کرد. خلق مفهوم انقلاب به یکباره و در فضای خالی صورت نمیگیرد. به عبارتی دیگر انقلابیون واژهای را با رفتارهای خویش میسازند. مفهومی که وجود نداشته است و حال با بازشناسی رفتار انقلابیون معنا پیدا میکند. در تمام تاریخ مکتوب، اندیشه انقلاب بامحوریت رفتارهای انقلابیون تعریف شده است. انقلاب فرانسه، آمریکا و سایر انقلابهای بهوقوع پیوسته در جهان با کانون قرار دادن انقلابیون شناخته میشود.
فهم ما از مفاهیم به صورت عام و انقلاب به شکل خاص، زاویه نگرش ما به مفهوم انقلاب را نشان میدهد. نگرش غالب در میان اندیشمندان علوم سیاسی، جامعهشناسی و تاریخ، انقلاب و انقلابیگری را منفی میشمارد. دیدگاهی که با سلبی دانستن انقلاب و نیروهای انقلابی نگرش نفی کننده را به تمام دورهها تسری داده و راه به سوی ساخته شدن و نظم بخشیدن به امور نمیبیند. امیدی به ساختن شرایط جدید توسط نیروهای انقلابی به دست نمیدهد. نیروی انقلابی در این نگاه همیشه و در هر حالتی انکار کننده بوده و خواهد بود. نظم را برنمیتابد، صلح و سازش را خوش نمیدارد و با برداشتن هر گام به سوی تخریب و برهمزدن سامان امور پیش میرود. برداشت این دیدگاه از انقلاب و جریانهای طرفدار اندیشههای انقلابی منفی است، در واقع جایی برای ساختن و آبادانی در فکر و رفتار نیروهای انقلابی نبوده و نیست. نیروی بروز یافته از کُنه اندیشههای انقلابی را همیشه سلبی میداند و ذرهای به فردای بعد از فروریختن نظم پیشین و دست یافتن نیروهای انقلابی به قدرت دقت نمیکند، تمرکز اصلی به دورهای است که نیروهای انقلابی در ستیز با حاکمان به سر میبرند. در باور این اندیشه، نیروی انقلابی همیشه انقلابی خواهد ماند، گویی جریان طرفدار انقلاب با اولین کنش معطوف به پریشان ساختن نظم وارد دالان انقلاب میشود، دالانی که پایان ندارد و با طی کردن طول مسیر همچنان یک انقلابی، انقلابی خواهد ماند.
معرفی کردن نیروهای وامدار انقلاب به نیروهای همیشه انقلابی و ستیزهجو، مساله «جایگاه» آن کنشگران را نادیده میانگارد. شرایطی بسیار خاص که درک آن جایگاه پیوسته در گرو لمس آن وضعیت است. فضایی که به نیروی انقلابی امکان میدهد پایی در آرمانها و تصورات انقلابی خود داشته باشد و از سویی دیگر گامهایی پرشتاب به سوی ساختن و رها شدن از شرایط گذشته بردارد. گامهایی که خبر از آباد کردن و برپا کردن نظم جدید میدهد. زیست سیاسی نیروهای انقلابی با ساختن نهادها و نظم جدید به پایان نمیرسد، هویت برگرفته از اندیشه انقلابی در تمام تغییرات و سیاستگذاریهای تازه حاضر است، چرا که جایگاه اکتساب شدن توسط نیروی انقلابی در هر حالتی همراه وی است. نیروی انقلابی در اولین لحظههایی که نظم قدیم با چالش اساسی و فروپاشی روبرو میشود، در حال ساختن میشود. انقلابیون همیشه انقلابی باقی نمیمانند، آنچه آنان از آن دفاع میکنند، به دفاع از جایگاه و نقش خود در انقلاب بازمیگردد و نه دنبالدار بودن رفتار انقلابی در نظم جدید.
جریان طرفدار انقلاب بعد از فروپاشیدن نظم قدیم، در چشم برهم زدنی قدمهایی استوار به سوی ساختن برمیدارد. مهم نیست این گام برداشتن با چه میزان از خطاها و صرف هزینهها همراه است. نکنه قابل تأمل تلاش جریان طرفدار انقلاب به سوی نظمی دیگر است، نظمی که در گذشته به عنوان یک طرح، تصور و یا آرمانشهر تعریف میشد و حال فرصتی به دست آمده تا آن نظم بنیان نهاده و ایدهها به اجرا گذاشته شوند. جریانی که تا روزهای گذشته صرفاً به عنوان نیروی انقلاب شناخته میشد، با پیروز شدن انقلاب به نیروی انقلابی-اصلاحطلب مبدل میشود.
بسیاری از شخصیتها و نیروهایی که اندیشه اصلاح و اصلاحطلبی را دوری جستن از انقلاب و آرمانهای آن میدانند، به باورشان با اعلام فکر اصلاح، عمر انقلاب و اندیشههای انقلابی به پایان میرسد. به تعبیر دیگر، شروع اصلاحطلبی برای این اشخاص پایان انقلاب است، در صورتی که بخش زیادی از گفتارها، اندیشهها و مهمتر از همه عملکرد انقلابیون طرفدار فکر اصلاحطلبی را در چنین ارزیابیهایی حذف میکنند و در نهایت از فکر اصلاحطلبی تصویری به دست میدهند که در پی استحاله و بیهویت ساختن اندیشههای برآمده از انقلاب است. از دیدگاه اصلاحگرایان، تلاشهای جدید و ارائه فهم متفاوت از نیازهای شهروندان و سیاستگذاری حفظ آرمانهای انقلاب معنا میدهد و نه گذر کردن از آن. به عبارتی دیگر؛ حفظ کلیت نظم موجود با اصلاحات و تغییراتی صورت میپذیرد، سخن از تحول و نفی بنیانها نیست، آنچه در اندیشه اصلاح مهم مینماید دوری جستن از اندیشه نفی و گام برداشتن به سوی بازخوانی و بازاندیشی در رفتارها و سیاستهای عمومی است.
اندیشه انقلابی در ابتدای راه و در دورهای که نظم موجود را نمیپذیرد، سلبی است ولی با برآمدن نظم جدید به سرعت اصلاحطلب میشود و با حفظ جایگاه انقلابی اقدام به اصلاح و رفع کمبودها میکند. نمیتوان با حاکم شدن نظم جدید همچنان رویه مخالفخوانی و ستیز را حفظ کرد. فرد انقلابی در هر حالتی از مرتبه انقلابی خود به نیکی یاد میکند، صرف بازگو کردن ایرادها و بیان نقدها در عرصه عمومی خللی در آن جایگاه وارد نمیکند، بلکه آن وضعیت را با استحکامتر از هر زمانی خواهد کرد. برای نیروی انقلابی جایگاهش از آن رو مهم است که در استقرار نظم فعلی مشارکت داشته است. شخصیتهای برآمده از انقلاب اگر به رویههای گذشته نقدی داشته باشند این نقد در جهت هموار کردن مسیر ساختن و آبادانی بعد از بنیان نهادن نظم جدید است و هیچگاه به نفطه نفی نخواهد رسید.
انتصاب مرحوم مهندس بازرگان به ریاست دولت موقت توسط امام خمینی (ره)، برگزاری رفراندم، برگزاری انتخابات خبرگان قانون اساسی، برگزاری نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و تاکیدهای مکرر امام (ره) به مسوولان وقت درباره قرار گرفتن امور کشور در چارچوب قانون و پرهیز از نادیده گرفتن قانون نشانهای روشنی از همنشین شدن جایگاه رهبر انقلاب اسلامی و فکر اصلاحطلبی است.
گام نهادن به سوی آمیختن جایگاه نیروهای انقلابی و اصلاحطلبی و راهبری هر دو وابسته به دوری جستن از تعریفهای کلیشهای و مدرسی است. میتوان ساعتها در میان کتابها و آموزهای برجای مانده از اندیشمندان علوم انسانی به جستجو پرداخت و مرزهای بسیار روشن و غیر قابل تردیدی را در راستای برجستهسازی رفتار نیروی انقلابی و اصلاحطلب نشان داد، ولی این عمل راهگشایی نیروهایی سیاسی و کارگزاران سیاست نخواهد بود. تعریف جریان طرفدار انقلاب به عنوان نیرویی که همیشه انقلابی خواهد بود در صورتی که بخشی از قدرت و نظم استقرار یافته است، در دراز مدت باعث خواهد شدن برخی از نیروها به بهانه انقلاب و انقلابیگری بخشهایی از نظم حاکم را با چالش روبرو سازند چالشی که محدود به دولتها و کارگزاران اجرایی نخواهد ماند.
نیروهای انقلابی، انقلاب را بیواسطه تجربه کردند. نیروهایی که این واژهها را زندگی و خود در دورهای بخشی جداناشدنی از این مفاهیم بودهاند، نمیتوانند در چارچوبهای کاملاً خطکشی شده کلمهها و جملات باقی بمانند. جایگاه انقلابی آنان تا زمان مرگ همراه آنهاست. راه آنها فراسوی اندیشه انقلاب و اصلاحطلبی است، راهی که با همنشین کردن این دو اندیشه و پذیریش هر کدام از مفاهیم در دوره زمانی خاص تجربهای دیگر، اندیشهای دیگر و مسیری متفاوت را برای انقلابیون سابق و اصلاحگرایان امروز رقم میزند.
انتهای پیام