خرید تور تابستان ایران بوم گردی

حقوق سیاسی صادق زیباکلام

کیومرث اشتریان، عضو هیات علمی دانشگاه تهران در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده، به تحلیل ماجرای اخیر محکومیت و حبس همکار خود، صادق زیباکلام پرداخته است که از نظر می‌گذرانید:

مبنای حقوق سیاسی برای آزادی بیانِ افراد، و از جمله دکتر صادق زیباکلام، را می‌توان با این گزاره‌ها پیگیری کرد:

1) آیا در پی تشکیلات سیاسی – نظامی براندازانه است؟

2) آیا در پی جریان‌سازی برای شورش سیاسی است؟

3) آیا در پی جمع کردن عِده و عُده برای کنش سیاسی براندازانه است؟

4) آیا به استناد حقوق شهروندی یا حرفه شغلی، تشخیص سیاسی خویش را بیان می کند؟ و … .

این پرسش‌ها، و امثال آن، به بیانی ساده می‌تواند مبنایی برای «سیاست آزادی بیان» باشد. این گزاره‌ها، حداقلی از حقوق سیاسی صادق زیباکلام را نه به‌عنوان استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، بلکه به‌عنوان یک شهروند تعیین می‌کند. در غیر این‌صورت استادان و دانشمندان و فعالان سیاسی، زندانیِ سلیقه‌های شخصی این و آن می‌شوند و در سرای حکومت «هر سبک مغزی بر سر می‌نهد دستار کج.»  

متاسفانه اما، سرانجام دکتر زیباکلام به راه زندان هدایت شد و پس از سال‌ها نقد و بحث و گفت‌وگو در فضای جامعه ایرانی، پاداش خود را دریافت کرد.

آن‌گاه که در موضع قضاوت درباره حقوق سیاسی افراد قرار می‌گیرید موافقت یا مخالفت با آراء او مسأله‌ای فرعی‌ست. اگرچه آن‌چه بیش از هر چیز در کلام او زیبا بود، آن بود که جنجال‌هایش مایه نشاط سیاسی، سرزندگی و پویایی در جامعه ما بود. هر چند حق‌جویی او ضرورتا حق‌گویی نیست. اما مسأله زیباکلام در سطحی فراتر از یک فرد قابل بحث و گفت‌وگوست و آن هم «مسأله آزادی بیان» در جمهوری اسلامی است. از پسِ سالیان، هنوز نظام جمهوری اسلامی، ثباتِ تصمیم‌گیری در حوزه آزادی بیان ندارد و بسیار آشفته و با معیارهای چندگانه‌ای با آزادی بیان برخورد می‌کند. این کجاوه کج به ناکجا می‌رود. از سویی انتقادهای تند و تیز برخی کسان تحمل می‌شود، از سوی دیگر انتقادی نه چندان مهم از سوی شخص دیگری را برنمی‌تابد. برخوردها بسیار سیال و سلیقه‌ای است. وضعیت احکام صادره نیز بسیار متنوع است؛ برای «جرم»های مشابه احکام بسیار متفاوت صادر می‌شود. برخی، به ظنی و به شبهه‌ای، مدتی طولانی در حبس می‌مانند و پس از مدت‌ها «مشمول رافت اسلامی» می‌شوند و بالاخره معلوم نمی‌شود که آیا اتهامات سنگین امنیتی، جاسوسی و… در موردشان صادق بود یا خیر؟ در حالی‌که اگر جرم جاسوسی‌شان واقعی بود، قطعا احکام سنگین‌تری باید می‌داشتند.

مهم‌تر از سیالیت تصمیم‌گیری، این است که در درون نظام تصمیم‌گیری اساسا تامل و تعامل فکری درباره آزادی درنمی‌گیرد تا به درک هیأت حاکمه از آزادی و نقش‌یابی آن در سیاست‌های عمومی کمک کند. گویی هنوز به بلوغ اجتماعی کافی در دولت‌داری نرسیده‌ایم. مسئولیت اداره یک دولت بزرگ با تصمیم‌گیری در حد و حدود یک قبیله متفاوت است. برای اداره یک دولت بزرگ باید بزرگ‌مرد بود. یعنی این‌که دامنه ذهن خود را توسعه دهیم، یعنی آداب معاشرت اجتماعی- حکومتی در باب آزادی را با اندیشمندان درک کنیم، یعنی به  فهم نظری و درک اجتماعی از زندگی مردمان و گونه‌گونی آنان نائل آییم، یعنی شرح صدر لازم را بیابیم، یعنی وسعت جهان‌بینی و مردم‌داری با اندیشمندان را دریابیم، یعنی بدانیم که اندیشمند مستخدم دولت نیست و بدانیم که گران‌سنگی سخن اندیشمندان در گرو آزادی آنان است. شرح صدر اجتماعی در گرو صدرنشینی عقل است، اندیشمند واقعی دل‌سپرده مملکت است و نه سرسپرده قدرت؛ و «دل‌سپرده را نیست سودای سرسپردگی.» بنابراین برماست که در درون نظام تکلیف خود را با مقوله آزادی روشن کنیم.

آن‌گاه که در درون نظام، اندیشه‌ورزی در باب آزادی در نگیرد، به طریق اولی گفت‌وگو با مخالفان و منتقدان و متفکران هم درنمی‌گیرد. همچنان‌که پیش از این در یادداشت‌هایی با عنوان «سیاست آزادی» گفته‌ام این گفت‌وگو در درون و برون است که فهم ما از آزادی را به‌صورت تدریجی شکل می‌دهد و آداب معاشرت اجتماعی یاد می‌دهد. حکومت کردن و کسب مقام سیاسی یک پیش‌مقدمه مهم دارد و آن این است که مدیران و قاضیان و قدرتمندان، آداب معاشرت اجتماعی با گروه‌های گوناگون اجتماعی را آموخته باشند. کلاه رفعت و تاج سلیمان را به خام‌خواران و ناپختگان کوی عوام مسپارید. صدرنشینی انجمن سیاستمداران را به معاشران دنیادیده و روزگار آموخته بسپارید. دقت کنید که درک آزادی، توافق بر آن و «قرارداد عرفی آزادی» با گفت‌وگوی درازمدت به‌دست می‌آید. اگر از این گفت‌وگو فرار کنید و به آن تن ندهید، همیشه درگیر طوفان‌های ناشناخته خواهید بود یا مجبور می‌شوید تا به قدرت سلاح، یا به اقبال عوام، یا به خواص منفعت‌طلب متوسل شوید. همه این‌ها به فساد و بی‌ثباتی خودِ شما منجر می‌شود. این‌ها هیچ‌کدام پایدار نیستند. سیاست آزادی مستلزم تمرین عملی و تدریجی آن است تا از درون آن «قرارداد آزادی» شکل گیرد و نظریه‌ای بومی از درون آن برآید در غیر این‌صورت همواره در تناقض و تعارض زندگی خواهیم کرد.

ما حتی ایده‌ای مبهم در خصوص مسأله آزادی و چند و چون آن در بوم ایرانی نداریم. از همین روست که در مواجهه سیاسی سرگشته‌ایم و شیدا. نظریه‌پردازی بومیِ آزادی و تحلیل سیاست آزادی از آن رو مهم است که می‌تواند مبنایی مشترک برای احکام سیاسی و قضایی و برای زندگی روزمره شهروندان فراهم نماید. در فقدان چنین تحلیل بومی از آزادی در ایران، تکلیفِ تصمیم به تشخیص سیال و سلیقه‌ای قاضی دادگاه انقلاب یا مامور امنیتی یا مقامات سیاسی می‌افتد. تصمیمات نابه‌هنجار، بی‌فایده، بی‌قاعده و نامتوازن برای کشور بحران می‌آفریند و برای زندگی شخصی افرادی همچون زیباکلام و تاجزاده خسران می‌آورد. برخی از تصمیم‌گیران اساسا هیچ درکی از اهمیت آزادی و مفهوم آن ندارند. سوگ‌مندانه باید گفت که چرخ سیاست در دستان بی‌مهارت آنان می‌چرخد. حقوق سیاسی مبنایی برای آزادی زیباکلام است. او حق سخن گفتن دارد. ما پس از سال‌ها همکاری با او می‌دانیم که جنجال‌های رسانه‌ای او مشمول «جرم امنیتی – سیاسی» نیست. معیارهای این قضاوت روشن است و شامل: براندازی و کار تشکیلاتی برای براندازی، جریان‌سازی توده‌ای، عمل به تشخیص کارشناسی و… می‌شود. چنین معیارهایی می‌تواند مبنایی برای نظریه‌پردازی در باره آزادی بیان باشد.

تفاوت رشته علوم سیاسی با دیگر رشته‌های دانشگاهی این است که موضوع این رشته قدرت است و اساسا هر سخنی که در کلاس درس یا در جامعه گفته می‌شود، خارج از موضوع قدرت نیست. شاید برای دیگر رشته‌ها بتوان گفت که استاد بایستی در حوزه تخصصی خود سخن بگوید و کاری با سیاست نداشته باشد. اما رشته علوم سیاسی چنین نیست و این طبیعت کار است که با نقد و بحث از قدرت سروکار داشته باشد. بنابراین هر گونه حکم قضایی باید با توجه به این مهم صادر شود. یک فیزیک‌دان یا شیمی‌دان ضرورتا با قدرت سروکار ندارد اما یک کارشناس علوم سیاسی، موضوع کارش همین است. نمی‌توان گفت که فقط درس خود را بدهد و در سیاست دخالت نکند. تدریس او دخالت در امور سیاسی است. صادق زیباکلام یک استاد علوم سیاسی است که سال‌ها در این حوزه کار کرده و سخن‌ها گفته و نوشته‌ها برساخته. ممکن است بر این باور باشیم که گاه سخنش اتقان علمی لازم را ندارد و بر توسن کور جدل سوار می‌شود اما حکم این رفتار، زندان نیست. این حق سیاسی اوست که هم به‌عنوان یک کارشناس علوم سیاسی و هم به‌عنوان یک شهروند ایرانی، از دغدغه‌هایش سخن بگوید هرچند که لحنی گزنده و بی‌محابا و جدلی داشته باشد. سخن گفتن یا سکوت برای یک استاد علوم سیاسی آسان نیست. اگر سکوت کند، می‌گویند سازش‌کار است. اگر سخن بگوید یا او را شهرت‌طلب معرفی می‌کنند یا ضدانقلاب، یا سوپاپ اطمینان یا عامل رژیم. زیباکلام آن‌قدر در این سال‌ها مباحثه و مجادله کرده است که شمار گسترده‌ای از مردم او را می‌شناسند و به دغدغه‌مندی‌اش برای ایران آگاهند؛ چه با او مخالف باشند و چه موافق. او به اشتیاق مناظره و سودای سخن شهره شهر است. یک‌بار به او گفتم که جاذبه توریستی دانشکده حقوق شده‌ای. سیگارفروش‌های میدان انقلاب هم گاهی به کلاس‌هایت سر می‌زنند. چنین شخصیت‌های پر جنب و جوشی پویایی و سرزندگی و نشاط سیاسی برای جامعه به ارمغان می‌آورند. نشاط را به زندان غم نبرید.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. ایشان برانداز نبودند بلکه بل سخن گفتن برانداز پرور بودند
    این واقعیتی است که نمی توان آنرا منکر شوید
    زیرا گواه آن همه سخنان ایشان است

    3
    2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا