خرید تور تابستان ایران بوم گردی

هنرمند یا دانشمند | کشف تعارض‌هایی بنیادی در شناخت انسان

هادی صمدی، مدرس فلسفه، در کانال تلگرامی خود (تکامل و فلسفه) نوشت: «پژوهشی که نتایج آن در نشریه‌ی نیچر منتشر شده از پدیده‌ی مغزی بسیار جالبی پرده برمی‌دارد که نتایج اخلاقی و اجتماعی مهمی نیز می‌تواند به همراه داشته باشد.

اگر بگوییم فعالیت‌های مغز ما هماهنگی خاصی با هم دارند سخن شگفت‌آوری نگفته‌ایم؛ اما اگر بگوییم برخی فعالیت‌های مغزی ما در تعارض با هم هستند چطور؟ این‌بار توجه‌مان جلب می‌شود.

کشفِ پژوهشگران فرانسوی پیامدهای مهمی برای مغزپژوهی، علوم شناختی، و علوم تربیتی دارد: کسانی که در یادگیری الگوها و توالی‌ها مهارت دارند، در انجام وظایفی که نیاز به تفکر فعال و تصمیم‌گیری دارد مشکل دارند، و به عکس. به عبارتی بین یادگیری آماری (که به یادگیری الگوها و توالی‌ها ربط دارد) و عملکردهای اجرایی همبستگی منفی وجود دارد. نکته‌ی جالب اینجاست که عموماً وقتی یکی از این دو تقویت می‌شود دیگری تضعیف می‌شود.

“یادگیری آماریِ ضمنی” یک مهارت شناختی اساسی است که افراد را قادر می‌سازد به نحوی ناخودآگاه، الگوها و نظم‌های موجود در محیط را شناسایی کنند و این زیربنای “یادگیری زبان” و “تعاملات اجتماعی” را شکل می‌دهد.
از سوی دیگر، “کارکردهای اجرایی” فرآیندهای شناختی سطح بالایی هستند که در برنامه‌ریزی، تصمیم‌گیری، تصحیح خطا و سازگاری با موقعیت‌های جدید و پیچیده دخالت دارند.
این پژوهش نشان می‌دهد که اگر کسی در یکی از این دو دسته فعالیت خوب است به احتمال زیاد در دیگری ضعیف خواهد بود!

نتایج بسیار شگفت‌انگیز بودند. بنابراین برای اطمینان بیشتر مشابه این آزمایش، علاوه بر فرانسه، در مجارستان نیز انجام شد و همان نتایج گزارش شد.

تبیین تکاملی این پدیده: ما به هم محتاجیم

مغز ما یک اکوسیستم پیچیده است. فرآیندهای عصب‌شناختی مختلف به‌طور مداوم با یکدیگر در تعامل‌اند اما این تعاملات می‌توانند رقابتی نیز باشند.

واضح است که نیاکان ما، برای بقا در محیط، به هر دو فرایند نیازمند بوده‌اند. بنابراین “نقص در یک جنبه” انسان‌ها را به هم نیازمند می‌کرده است. در این تصویر ما یک شناخت توزیع‌شده بین اعضای گروه داریم. همین پدیده‌ی ساده باعث می‌شود که شناخت کل گروه از محیط، و کارآمدی آن در حل مسائلِ محیطی چیزی بیش از تک‌تک افراد گروه باشد. در این نگاه گروه انسان‌ها تفاوت فاحشی با گروه شامپانزه‌ها پیدا می‌کند و بیشتر به گروه مورچه‌ها یا زنبورها شبیه می‌شود که از زیرگروه‌هایی با شرح وظایف مشخص و متفاوت تشکیل شده‌اند.

به‌نظر می‌رسد تعارضاتی که در شناخت خود داریم یکسره بی‌فایده هم نیست. (اگر، البته با تسامح، از منظر هگل به این پدیده بنگریم گویا وفاق در گروهِ انسان‌ها، سنتزِ تعارضی میان بخش‌های متفاوت شناختیِ درون سر تک‌تک آنهاست!)

نویسنده‌ی مقاله می‌گوید بسیار شگفت‌انگیز است که این رقابت را در پس‌زمینه‌ی یادگیری مهارت‌ها در نظر بگیریم.

اهمیت پژوهش

این یافته‌ها نقدی‌ست به دیدگاه سنتی که توانایی‌های شناختی را به‌عنوان مهارت‌های مجزا در نظر می‌گیرد، و در مقابل ماهیت تعاملی و بالقوه‌ی رقابتی سیستم‌های شناختیِ مختلف در مغز را برجسته می‌کند. انسان‌ها فرآیندها و سیستم‌های یادگیری و حافظه‌ی متفاوتی دارند. بنابراین، چیزی به نام سیستم «یادگیری» یا سیستم «حافظه» وجود ندارد.

پیامد آموزشی و تربیتی این پژوهش

هرچند عجیب و غیر شهودی به‌نظر برسد اما اگر می‌خواهید مهارت جدیدی مانند نواختن یک آلت موسیقی جدید را یاد بگیرید، اگر عملکردهای مرتبط با شبکه‌های پیشانی شما ضعیف‌تر باشد (به عبارتی در برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری و سازگاری با محیط‌های پیچیده مشکل داشته باشید)، اتفاقاً بسیار هم خوب است و به یادگیری شما کمک می‌کند! در مقابل اگر می‌خواهید تاریخ، زیست‌شناسی، یا سایر فعالیت‌های نیازمند تحلیل را خوب انجام دهید باید عملکرد پیشانی قوی‌ای داشته باشید و این بدان معناست که این‌بار در تشخیص الگوها و توالی‌هایی که در یادگیری موسیقی مورد نیاز هستند با مشکل مواجه خواهید بود.

تذکر یک نکته‌ی مهم:
همبستگی منفی مشاهده‌شده در این پژوهش گرچه به لحاظ آماری معنادار، اما متوسط بود، و نه چندان قوی. به عبارتی افرادی هستند که در هر دو حوزه خوب عمل می‌کنند (احتمالاً آینشتاین را به خاطر می‌آورید)؛ یا افرادی در هیچ‌کدام خوب نیستند. این نشان می‌دهد که احتمالاً عوامل دیگری وجود دارند که در این مطالعه اندازه‌گیری نشده‌اند اما ممکن است نقش مهمی در عملکرد شناختی ایفا کنند.

آنچه تا اینجا مشخص شده این است که کارکردهای اجرایی و یادگیری آماری ساختارهای یکپارچه و مستقل نیستند. حالا پرسشی که پژوهش‌های بعدی باید پاسخ دهند این است که آیا این دو بخش همواره رقابت می‌کنند یا ممکن است در شرایطی خاص، یا در بعضی افراد، همکاری کنند؟ در پاسخ به این سؤال احتمالاً پای بخش‌های دیگر مغز نیز به میان خواهد آمد.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا