فلسفهی درگیر چیست؟
هادی صمدی، مدرس فلسفه در کانال تلگرامی خود نوشت: «بهخلاف فلسفهی محض یا نظری که به مفاهیم انتزاعی پیرامون ساختارهای بنیادین، اصول کلی حاکم بر جهان، انسان، و اجتماع، و معرفت به خاطر خود معرفت میپردازد، فلسفهی کاربردی (applied philosophy) و فلسفهی درگیر (engaged philosophy) تلاش میکنند فلسفه را از دانشگاه بیرون آورده و به مسائل و مشکلات واقعی جامعه پیوند زنند. هر دو رویکرد معتقدند که فلسفه صرفاً نباید به مباحث انتزاعی محدود شود، بلکه باید در زندگی روزمرهی مردم و تصمیمگیریهای مهم اجتماعی نقش ایفا کند. با این حال، تفاوتهایی بین این دو رویکرد وجود دارد.
فلسفهی کاربردی
فلسفهی کاربردی بر بهکارگیری نظریهها، مفاهیم و روشهای فلسفی شناختهشده در حوزههای مختلف زندگی تأکید دارد. هدف این رویکرد، حل مسائل و معضلات خاص در زمینههایی مانند پزشکی، حقوق، کسبوکار، مهندسی و غیره است. فیلسوفان کاربردی معمولاً با استفاده از چارچوبهای فلسفی که در فلسفهی محض در پذیرش و رد آن بحثهای مفصلی شده (مانند پیامدگرایی، وظیفهگرایی، فضیلتگرایی در فلسفهی اخلاق) به تحلیل یک مسئلهی عملی میپردازند و استدلالهایی در جهت تصمیمگیری بهتر عرضه میکنند. این رویکرد غالباً «بالا به پایین» است؛ یعنی از نظریههای از پیش تعیینشدهی فلسفی برای حل مسائل عملی استفاده میکند.
هدف اصلی فلسفهی کاربردی، روشن کردن ابعاد اخلاقی و مفهومی یک مسئله، ارائهی استدلالهای مستدل برای تصمیمگیری، و بهبود رویهها و دستورالعملها در آن حوزهی خاص است.
وقتی متخصص اخلاق زیستی با استفاده از اصول پیامدگرایی به ارزیابی میزانِ عادلانه بودن یک سیاست در خدمات بهداشتی میپردازد فعالیتی در حوزهی فلسفهی کاربردی انجام میدهد.
فلسفهی درگیر: مشارکت فعال در حل مسائل جزئیتر
فلسفهی درگیر، بر مشارکت فعال با جوامع، ذینفعان و واقعیتهای عملیِ مسئلهی مورد بررسی تأکید دارد. این رویکرد کمتر به دنبال بهکارگیری نظریههای از پیش تعیینشده است و بیشتر به دنبال حل مسائل رایج در جامعه از طریق همکاری و مشارکت فعال با غیرفیلسوفان درگیر در آن مسئله است. فیلسوفان درگیر معمولاً با یک رویکرد «پایین به بالا» کار خود را آغاز میکنند؛ یعنی با تجربیات و دیدگاههای افرادی که تحت تأثیر مسئلهای در جامعه قرار دارند، شروع و سپس از ابزارهای فلسفی برای عرضهی راهحلهایی استفاده میکنند.
فیلسوف درگیر، که مثلاً با شورای شهر یا مجلس قانونگذاری همکاری میکند، تلاش دارد که دستورالعملهای اخلاقی برای توسعهی شهری وضع شوند، یا پایداری محیطزیست و برابری اجتماعی ترویج شود. همچنین فیلسوفی که با یک فیلمنامهنویس همکاری میکند تا مثلاً عدالت اجتماعی گسترش یابد یا حقوق اقلیتها ضمن نگارش فیلمنامه آسیبی نبیند نیز فیلسوف درگیر است.
چرا “فلسفهی درگیر” رو به گسترش خواهد بود؟
به دو دلیل.
یک. از منظر تکاملی در برخی فعالیتهای زیستی به تخصصِ بدون انعطاف نیاز داریم و در برخی فعالیتهای دیگر نیازمند انعطاف بیشتر هستیم. در سطح اجتماعی نیز گاه نیازمند فیلسوفانی متخصص با رویکردهایی ثابتتر و کلاننگرتر هستیم و در برخی موارد نیازمند نگرشهای فلسفی منعطفتر.
مثلاً وقتی قرار است قانونی وضع شود در بررسی وضعیت اخلاقی آن قانون نیازمند نگرشهای تخصصیتر هستیم. اما وقتی قانون وضع شده و در اجرا مشکلاتی ایجاد کرده در تحلیل مسائل مرتبط با کاربست آن در جامعه نیازمند نوعی فلسفهورزی منعطفتر و عملگرایانهتر هستیم. به این ترتیب فلسفهی درگیر، در محیطهای متغیر، و فلسفه کاربردی، در محیطهای نسبتاً پایدار، مؤثرتراند. به این ترتیب با توجه به اینکه وارد جهانی متغییرتر میشویم فلسفههای درگیر روز به روز بیشتر گسترش خواهند یافت.
دو. اما دلیل مهم دیگری نیز وجود دارد که در آیندهی نزدیک سهم فلسفهی درگیر در فلسفه فزونی خواهد گرفت. در حال حاضر هوش مصنوعی بیشتر بر مبنای الگوریتمها، دادهها و استدلال منطقی عمل میکند. این قابلیتها برای فلسفهی کاربردی بسیار مفید هستند و بنابراین بخش مهمی از وظایف فلسفهی کاربردی را هوش مصنوعی بر عهده خواهد گرفت. اما چنین قابلیتهایی هرچند برای فلسفهی درگیر لازماند، اما کافی نیستند. فلسفهی درگیر، نیازمند ترکیبی از عقلانیت، احساسات، تجربه، و تحلیل نوع تعاملات انسان با زمینهی اجتماعی، و همچنین برخورداری از فرونسیس ارسطویی (خرد و فرزانگی عملی) است که هوش مصنوعی در حال حاضر فاقد آن است. در آینده چطور؟
در آینده، با پیشرفت هوش مصنوعی در زمینههایی مانند پردازش زبان طبیعی، یادگیری عمیق، و هوش هیجانی، ممکن است شاهد بهبود عملکرد هوش مصنوعی در فلسفهی درگیر نیز باشیم. فلسفهی درگیر، نیازمند خلاقیت، ابتکار، و قضاوت اخلاقی است که به نظر میرسد فعلا عموما ویژگیهایی انسانیاند.»
انتهای پیام