امنیت ملی پهنهی آزمون و خطا نیست
ناصر همرنگ در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
تنها اندکی پس از خوابیدن گرد و غبار مربوط به باژگونشدن بالگرد رئیس جمهور در جنگلهای ارسباران در شمال باختری کشور، اکنون میتوان گفت که پرسشهایی همچنان باقی ماندهاند. این پرسشها که بخش بزرگی از آنها با منافع ملی و امنیت ملی در پیوند تنگاتنگ هستند، میتوانند بر زمین بمانند یا نمانند. با اینحال نمیتوان از مطرح کردن یا دستهبندی کردن هرکدام از آنها چشم پوشید.
بخش بزرگی از این پرسشها البته در کمرنگ شدن شفاف سازی و اطلاعرسانی حرفهای و دقیق از سوی نهادهای ذیربط بناچار از دستگاه شایعهپراکنی پیروی میکنند. اما بخش دیگری از آنها که گوهرهای کاربردیتر دارند، ناگهان ما را با یک پرسش کلی اما تلخ روبرو میسازند. آیا کشور آمادگیهای بایسته برای انجام واکنشهای شتابمند در برابر بحرانهای پیشبینینشده و ضد امنیت ملی در گسترههای کلان را دارد یا نه؟ در چنین فضایی از طرح و بازگفت آنها گریزی نیست. اکنون میتوان بخشی از آن پرسشها را تیتروار برشمرد:
_ با توجه به رخدادهای بسیار خصمانهی اخیر میان ایران و اسرائیل که هر دو کشور را تا آستانهی یک رویارویی تمامعیار در سطح منطقه و جهان برده بود، با چه توجیه امنیتی اجازه داده شد رئیس جمهور برای گشایش به تعبیری دوباره و یا چندبارهی یک سد، (هرچند سدی دارای اهمیت) در منطقهی صفر مرزی با جمهوری باکو، جاییکه به احتمال بسیار بالا مقداری آنسوتر نیروهای مجرب اسرائیلی در کمین نشستهاند، حاضر گردد.
_ تحليل مقامات محلی شمال باختری کشور از جمله نهادهای ذیربط نسبت به این سفر با توجه به حضور بسیار پررنگ مهرههای جاسوسی اسرائیل در خاک همسایه و درست در چندمتری نقطهی صفر مرزی چه بوده است و آیا این نهادها هشدارهای لازم را در این باره طرح کرده بودهاند؟
_ پس از گم شدن بالگرد رییسجمهور، چه کسی و یا چه کسانی بیدرنگ پیشنهاد آوردهشدن پهپاد تجسسی از کشور ترکیه را داده و چه کسی و یا کسانی در اینباره تصمیم گرفتهاند؟ آیا آنها پیامدهای بسیار خطرناک این امر ضد ملی را نادیده گرفته بودهاند؟ با کدام توجیه و چرا؟ همچنین آیا این امر بهخودیخود توان پهپادی ما را در منطقه و جهان، پرسشبرانگیز نمیکند؟
_ چه کسی و یا کسانی سخاوتمندانه اجازه دادهاند که بخشی از آسمان کشور به مدت هشت ساعت در اختیار پهپاد تجسسی یک کشور بیگانه و در عین حال، مشکوک به همکاری با کشورهای متخاصم و یک قدرت رقیب و یک همسایه با سایهروشنهای فراوان تاریخی گذارده شود؟ چرا این رخداد با آن شتاب انجام پذیرفته است؟
_ چرا به فاصلهی اندکی پس از باژگونی بالگرد رییسجمهور، بخشی از رسانههای گرایشمند و مسالهدار ترکیه توانستهاند با شتاب و به گونهای برنامهریزیشده و با هماهنگیهای شگفتآور با ستادهای خبری خود در محل حاضر شوند و به گزارش رخداد بپردازند؟ آنها از کجا میدانستند که قرار است در منطقه چه پیشامدی رخ بدهد؟
_ خبر دروغین مربوط به ردیابی و پیداشدن پیکر رییسجمهور ایران بوسیلهی پهپاد ترکیه نخستبار از سوی کدام منبع داخلی تایید و اعلام شد تا بعدا با هفتآب نیز نتوان آن را شست؟ چه کسانی در آن مقطع توانستند افکار عمومی را بدانگونه به سود ترکیه بفریبند؟
_ سرانجام آیا از این پیشامد درسهای آموختنی گرفته خواهد شد و آیا تدبیرهای لازم برای جلوگیری از تکرار لغزشهای جبرانناپذیری از این نوع در آینده بکار بسته خواهد شد یانه؟
پاسخها هرچه باشند، شاید نتوانند دردی از دردهای ملی ما را در شرایط کنونی درمان کنند. آنچه که اتفاق افتاده است، سبویی است شکسته و آبی است رفته از جوی. از اینرو شاید مدتهای مدیدی نتوان بخش بزرگی از این پرسشها را پاسخ داد و یا با آنها کنار آمد. اما همزمان نمیتوان وجدان ملی ایرانیان را نسبت به امنیت ملی او و آسایش سرزمینیاش برای همیشه قانع کرد.
برای جلوگیری از هرگونه رخداد همسان، باید همهی احتمالها را در آیینهی پرسشهای مهمی از این دست درنگریست و همهی حفرههای احتمالی را درز گرفت. امنیت ملی ایران و هشتاد میلیون ایرانی نه شوخی است و نه پهنهی هر آزمون و خطاست و نه میتواند متاع فروختنی در این بازار مکاره باشد.
انتهای پیام