دست تقدیر یا سرانگشت تدبیر
فربد فدائی، روانپزشک، در سایت اطلاعات آنلاین نوشت: «برخلاف عقیده بعضیها که دست تقدیر را برتر از سرانگشت تدبیر میدانند: باید کوشید و به مراد رسید و دانست که گنج شایگان را به رایگان نمیدهند.
«گفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود»
گفتم که نه وقت سحرت بود چو رفتی
گفتا که مگر مصلحت وقت در این بود»
شکسپیر در نمایشنامه هملت جمله معروفی دارد: «بودن یا نبودن؟ مسأله این است!»، که برهمین سیاق میتوان گفت:«تقدیر یا تدبیر؟ مسأله این است!»
به نظر میرسد در برخی فرهنگها و مردم تمایل بر این است که علت امور را تقدیر بدانند و در عدهای دیگر تمایل بر این است که با عقل و منطق به امور جهت دهند. گروهی مینشینند و انتظار میکشند که ببینند آینده برای آنان چه به ارمغان می آورد و برخی نیز میکوشند آینده را بسازند.
بر اندیشه کودکان اصل لذت حکمفرماست، آنان برآورده شدن فوری خواست های خویش را میطلبند و ممکن میدانند که داستانهای پریان و غول چراغ جادو مصداقی از این طرز تفکر ابتدایی است. با گذشت زمان و در برخورد با موانع، به تدریج اصل واقعیت بر اندیشه فرد مسلط میشود یعنی شخص پی میبرد که رابطهای منطقی بین علت و معلول دارد و برای رسیدن به هدف راه میانبری وجود ندارد.
اما تمایلی پنهان در انسان به سوی اصل لذت وجود دارد، تمایلی برای رسیدن به خواستها بدون کوشش و بیفایده دانستن تلاش، فروغی میسراید:
«یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند»
به نظر میرسد که پیشرفتهای تمدن و فرهنگ امروز، نه برپایه نفی اصل علیت، بلکه بر پایه پذیرش آنها و بر مبنای واقعیت باشد. دانش آن است که بر پایه تجربه دریابیم رویداد «الف» سبب واقعه «ب» میشود. به این ترتیب جهان برای انسان تبیینپذیر و پیشبینی پذیر میشود.برای نمونه، بررسیهای تجربی نشان میدهد رابطهای معنیداری میان کشیدن سیگار با سرطان ریه یا بین آلودگی هوا با بیماریهای تنفسی و مرگ زودرس وجود دارد. بنابراین ترک سیگار یا برطرف کردن آلودگی هوای کلانشهرها باعث کاهش چشمگیر مرگ و میرهای ناشی از بیماریهای تنفسی میشوند.
حال آنکه عده زیادی میگویند: «افراد زیادی را میشناسیم که سیگار میکشند، اما سرطان ریه نگرفتهاند»، و با این توجیه به سیگار کشیدن ادامه میدهند: یا کارگزار دولتی درباره آلودگی هوا میگوید:«انشاالله باد خواهد وزید و باران خواهد بارید و هوا سالم خواهد شد»، که البته گاهی میشود، ولی اکثراً نمیشود:
«گفت: انوری که در اثر بادهای سخت
ویران شود سرا چه و کاخ سکندری
در روز حکم او نوزیدست هیچ باد
یا مرسل الریاح تو دانی و انوری!»
کوتاه سخن، برخلاف عقیده بعضیها که دست تقدیر را برتر از سرانگشت تدبیر میدانند: باید کوشید و به مراد رسید و دانست که گنج شایگان را به رایگان نمیدهند.»
انتهای پیام
کوتاه،گویا و روان. با سپاس از نویسنده.