خرید تور نوروزی

جنبش چریکی در انقلاب ایران

«عباس نعیمی جورشری»، جامعه شناس در یادداشتی برای انصاف نیوز در تحلیل جنبش چریکی تا پیش از انقلاب نوشت:

«ما آخرین نسلی بودیم که با زبان قانون با شما سخن گفتیم. نسل بعد از ما با زبان اسلحه سخن خواهد گفت». این جملات نقل به مضمون از مهندس مهدی بازرگان است که در دادگاه سال 42 خطاب به قاضی دادگاه و نظام پهلوی گفت و تذکری به پدیداری جنبش چریکی در فرایند منتهی به انقلاب ایران است.

فهم جنبش چریکی در انقلاب ایران میسر نخواهد بود مگر اینکه بستر تاریخی مذکور مدنظر قرار گیرد. این بحث در چند راستا قابل تفکیک است:

سخن بازرگان ناظر بر شرایط تاریخی است که در آن نیروهای میانه رو و اصلاح طلب سرکوب می شوند. کسی که برانداز نیست به اتهام براندازی دادگاهی می شود. حلقه های مطالعاتی به حبس محکوم می شوند. در دست داشتن یک کتاب مارکس – که احتمالا خود فرد از درک مطالبش ناتوان بود – جرم سیاسی قلمداد می شود. حلقه قدرت تنگ و تنگتر می شود. در نظام سیاسی، تملق گویی ملاک رتبه بندی است.

ساختار اقتصادی – برخلاف آنچه امروز توسط نیروهای سلطنت طلب تبلیغ می شود – بیانگر فقر در کشور بود. چه از لحاظ آموزشی و چه راه سازی و بهداشت. بااینحال این فقدانها در دهه 50 رو به بهبود بود و سیر تصاعدی قیمت نفت، ایران را در جهت توسعه اقتصادی قرار داد. لکن این توسعه ناموزون بود. ساموئل هانتینگتون در نظریه انقلابش (کتاب سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی) بر همگونی توسعه در دو بخش اقتصادی و سیاسی تاکید دارد. لکن توسعه اقتصادی نظام سلطنت همراه با توسعه سیاسی رقم نخورد. نظام مذکور نظامی است که حتی دکتر علی امینی نیز در آن تحمل نمی شود. این است که بازرگان در دفاعیه دادگاهش به نکته فوق الذکر اشاره می کند.

جنبش چریکی انقلاب ایران در پنج دسته قابل رصد هستند:
1. سازمان چریکهای فدائی خلق
2. سازمان مجاهدین خلق
3. پیکار (مارکسیستهای انشعابی از مجاهدین)
4. تشکلهای کوچک اسلامی مانند گروه ابوذر نهاوند، گروه شیعیان راستین همدان، گروه الله اکبر اصفهان، گروه الفجر زاهدان.
5. تشکلهای کوچک مارکسیست مانند گروه توفان، سازمان انقلابی حزب توده، حزب دموکرات کردستان.

مشخص است که دو وجهه مارکسیستی و اسلامی وجه غالب جنبش چریکی بوده است. دو سازمان نخست نیز دو چهره اصلی جنبش مذکور بودند.

واژه چریک برگرفته از واژه اسپانیولی جنگ است و نخستین بار درباره مقاومت اسپانیایی ها در مقابل ناپلئون در 1808 به کار رفت. به استقرا می توان گفت که ظهور جنبش چریکی در کشورهایی رقم خورده که دو مولفه فقر اقتصادی و دیکتاتوری وابسته در آن وجود داشته است. مطالعات مربوط به جنبشهای چریکی آمریکای لاتین نیز موید این نکته است. وجود دیکتاتوری که وابستگی اش به قدرت بیگانه آشکار است در ایجاد پدیده چریک موثر است نظیر خونتای های آمریکای لاتین.

جنبش چریکی انقلاب ایران علاوه بر این نکات واجد نکات دیگری نیز بود.

اغلب اعضای موسس جنبش جزو نخبگان دانشگاهی کشور بودند.

سازمان فدائی از دو گروه جنبش شهری و روستایی تشکیل شده بود که اگرچه در سال 50 ممزوج شدند اما ریشه هایشان به اواسط دهه 40 باز می گشت.

آنچنان که در “ایران بین دو انقلاب” اشاره شده موسسان تیم روستایی اغلب دانشجویان دانشگاه تهران بودند شامل بیژن جزنی، عباس سورکی، علی اکبر صفایی فراهانی، محمد آشتیانی و حمید اشرف. البته در اسناد موجود، موسسین بیش از این هستند. موسسین تیم شهری نیز مسعود احمدزاده دانشجوی صنعتی شریف و امیرپرویزپویان دانشجوی دانشگاه ملی بودند.

موسسین مجاهدین همانا محمد حنیف نژاد، سعید محسن، علی اصغر بدیع زادگان، رسول مشکین فام و احمد رضایی بودند. آنها غالبا دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران بودند که از دل نهضت آزادی برآمده بودند.

بنابراین می توان مشاهده کرد که موسسان جنبش چریکی جزو ممتازان تحصیلی نسل خود بودند که بنا به اسناد موجود از شخصیتی شدیدا اخلاق گرا نیز برخوردار بوده اند.

همین امر آنها را در فضای فکری بالاتری قرار می داد آنچنان که خودانتقادی درونی داشتند. این خصیصه همانا تفاوت مشی و بعضا تئوری را در آنها موجب شد.

نگاه جزنی با نگاه احمدزاده متفاوت است و منتقد تالیف وی (مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک). حتی به نظر می رسد نفس مبارزه چریکی نیز نزد برخی آنها زیر سوال بوده است آنچنان که اسناد اخیر مربوط به حمید اشرف بیان می نماید. (برخی در صحت اسناد تردید کرده اند).

پس از اشرف نیز که دو سال 56 و 57 را در بر می گیرد هیچ حرکت چریکی از سازمان دیده نمی شود که این فرضیه را قوی تر می کند. نگاه قربانعلی عبدالکریم پور با نام سازمانی مجید، بازمانده از آن جمع نیز دلالت بر همین نکته دارد.

مواجهه مصطفی شعاعیان نیز در نقد آشکار و بی پروای مشی مسلحانه در همان زمان برجسته است.

تحولات سازمان مجاهدین نیز با انشعاب ایدئولوژیک سال 54 نقطه عطفی در جنبش چریکی انقلاب ایران بود. تقی شهرام در غیاب بنیانگداران که یا اعدام شده بودند و یا در زندان به سر می بردند تغییر ایدئولوژی سازمان از اسلامی به مارکسیسم را اعلان کرد. این حرکت حذف فیزیکی بخش اسلامی را رقم زد. قتل مهندس مجید شریف واقفی (دانشجوی ممتاز دانشگاه صنعتی شریف) و از چهره های اصلی جریان اسلامی سازمان از این جمله است.

نکته مهم اینکه در فایل صوتی منتشر شده از جلسه انشعابیون مجاهدین با رهبران فدائی جهت ائتلاف، حمید اشرف حرکت انشعابی تقی شهرام را مردود می شمارد.

باید دقت داشت که رهبران و تئوری پردازان جنبش چریکی در همان ابتدای دهه 50 دستگیر و اعدام شدند لذا جنبش چریکی در آن دهه هرگز نتوانست انسجام لازم را حفظ کند و بالنده شود.

نگاهی کلی به جنبش چریکی انقلاب ایران بیانگر 341 کشته است که بیشترین آمار به فدائیان با 172 کشته و مجاهدین با 103 کشته تعلق دارد.

بنابه چارچوبهای جامعه شناسی تاریخی نمی توان پدیده را درک کرد مگر آنکه در متن خودش خوانده شود. مواجهه نفی آمیز با جنبش چریکی که پس از گفتمان اصلاح طلبی دهه هفتاد بروز یافت و در سالهای اخیر توسط روشنفکران و ژورنالیسم نولیبرال تداوم داشته از این نقیصه رنج می برد. تا آنجا که به آنها لقب “تروریست” داد.

نگارنده بر این نظر است که نگاه راست لیبرال در جبهه اصلاح طلبی نسبت به جنبش چریکی همانا نگاه از بالا، غیرمتنی و پسارخدادی است. اساسا نمی توان در “حال” ایستاد و درباره “گذشته” حکم صادر کرد. نمی توان پدیده را خارج از متن قضاوت کرد. همانطور که نمی توان با گزاره های خویش مدارانه به تبیین امر تاریخی پرداخت.

در یک جمع بندی می توان اذعان داشت که جنبش چریکی در فرایند انقلاب ایران محصول شرایط ساختاری از جمله فقر اقتصادی، دیکتاتوری وابسته و فرهنگ آرمانخواهانه بوده که در نقطه انسداد سیاسی دهه چهل بالفعل شده است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا