خرید تور نوروزی

مبارزه‌جویی یا اصلاح‌طلبی؟ | عباس عبدی

«عباس عبدی»، تحلیلگر اصلاح طلب در یادداشتی با عنوان «مبارزه‌جويي يا اصلاح‌طلبي؟ / تناقضي كه بايد حل شود» در هفته نامه ی «صدا» نوشت:

فوت ناگهاني آقاي هاشمي در ميان بخش بزرگي از اصلاح‌طلبان اين حس را ايجاد كرد كه دچار خلايي در روابط با حكومت و كليت نظام شده‌اند و به همين دليل نگران اين وضعيت جدید سیاسی گرديده‌اند. نگرانی نه لزوماً به دليل اينكه وجود چنين ارتباطي را امتياز ويژه‌اي بدانند، كه در حيات آقاي هاشمي داشته‌اند و اكنون ندارند، بلكه به اين دليل روشن كه اصلاح‌طلبي بدون چنين ابزار و ارتباطي مثل راه رفتن روي يك پا است كه نه سرعت كافي دارد، نه زمان و فاصله زيادي مي‌توان با آن راه رفت و چنين شخصي به سرعت نيز خسته و وامانده مي‌شود. اصلاح‌طلبي مبتني بر راه رفتن روي دو پاي جامعه و حكومت است. دو پايي كه حتي‌المقدور بايد هم‌اندازه هم باشند، و الا مثل شل‌ها راه خواهند رفت. اشتباه اصلاح‌طلبان اين بود كه گمان مي‌كردند كه اين نقش را براي آنان آقاي هاشمي بازي مي‌كند، و اكنون كه نيست دچار نقص شده‌اند. آنان به دو دليل در چنين برداشتي مرتكب خطا مي‌شدند. اول اينكه حضور هاشمي در قدرت به نمايندگي از اصلاح‌طلبان نبود. وي به دليل جايگاه شخصي و اينرسي سياسي خودش چنين حضوري را داشت و هيچ‌گاه هم علاقه‌اي نداشت كه كسان ديگري را نمايندگي كند، حداكثر وضعيت اين بود كه ديگران از رفتار و حضورش در این جایگاه حمايت مي‌كردند و اين رابطه دوطرفه نبود. دليل دوم اينكه حتي اگر برداشت اصلاح‌طلبان از نقش آقاي هاشمي درست بود، در این صورت نبايد به يك وضعيت فردي بسنده مي‌كردند، چرا كه اين موقعيت به علل گوناگون از جمله مرگ مي‌تواند از ميان برود و یک جناح را دچار خلاء ابزاری و ارتباطی و سیاسی نماید. با توجه به اين ملاحظه روشن است که اصلاح‌طلبان بايد نسبت خود را با نظام و ارتباط با آن تنظيم و بازتعريف كنند و خيلي بيش از اين بايد چنين مي‌كردند. اين پيشنهادي بود كه حدود اواخر بهار سال 1390 با برخي از جزييات لازم پيشنهاد شد ولي به دليل غلبه فضاي ناشي از حوادث 1388 و اتفاقاتي چون حصر، كوششي براي فهم و ضرورت بحث درباره آن نشد و خيلي سريع با برچسب زدن‌هاي غيرموجه از كنار آن گذشتند.

مشكل اصلي اصلاح‌طلبان اين بود كه گمان مي‌كردند بازتعريف چنين رابطه‌ای به انحلال هويتي آنان منجر مي‌شود. چنين برداشتِ نادرستي محصول دو نكته بود. اول اينكه مگر در گذشته که چنين ارتباطي را داشتند، فاقد هويت بودند كه اكنون مي‌خواهند با دوری جستن از این وضع هويت خود را حفظ كنند؟ اتفاقاً آنان در شرايطي چنين ارتباطي را داشتند كه به لحاظ شاخص‌هاي گوناگون وضع حكومت بهتر از سال‌هاي گذشته نبوده است. پس چرا در آن زمان مشكل هويتي نداشتند؟ به علاوه اتفاقاً بيشترين اعتبار و هويت آنان در زمان داشتن همان ارتباط و در عين حفظ مواضع اصلاحي بود. حال چگونه مي‌توان اين پيشينه را ناديده گرفت؟ چگونه مي‌توان در دهه‌هاي 1360 و 1370 درون يك ساختار بود و به آن افتخار كرد ولي در دهه گذشته چنين حضوري را نافي هويت خود دانست؟

نكته دوم كه شايد مهم‌تر باشد، غلبه يافتن سياست مبارزه‌جويي بر سياست اصلاح‌طلبي است. مبارزه‌جو هويت خود را در طرد و تقابل و ضديت با طرف دیگر تعريف مي‌كند. بخش مهمي از هويت او سلبي و در نفي پديده يا موجودي است كه با آن مبارزه مي‌كند. در چنين شيوه‌اي هر كس كه با يك پديده مبارزه مي‌كند، داراي هويت مشترك مي‌شود. مبارزه و انقلاب قرين يكديگر مي‌شوند. به همين دليل است كه همه اقشار و گروه‌هاي متناقض نيز در جريان انقلاب همسو و با هويت مشترك مي‌شدند. در حالي كه سياست اصلاح‌طلبانه از دوگانه‌سازي‌هايي كه سوخت لازم برای روشن کردن موتور مبارزه را تأمين مي‌كند و يك طرف فرشته و طرف ديگر را ديو توصيف نمايد پرهيز مي‌كند. در سياست مبارزه، اصل بر مبارزه‌جويي است. هركس زندان برود، تندتر بنويسد، شجاع‌تر باشد، حقانيت همراه اوست. در حالي كه در سياست اصلاح‌طلبانه شجاعت سياسي و مبارزه‌جويي واجد حسن ذاتي نيست. در اصلاح‌طلبي، شجاعت معناي ديگري پيدا مي‌كند. در مبارزه حذف و كشتن و خون و مقاومت و زندان، محور كنش سياسي مي‌شود. زندانیان واجد هویت سیاسی می‌شوند و بطور مشترک از خود کنش سیاسی بروز می‌دهند و در پی فرصتی می‌گردند تا بیانیه‌ای به نام زندانیان سیاسی صادر کنند و حلقه بسته‌ای را در ارتباطات سیاسی شکل ‌دهند. هر صحبتی می‌کنند در نهایت یک سرش به داستان‌های زندان ختم می‌شود. ادبيات سياسي آكنده از كلمات حماسي، نفي و طرد و رجزخواني است. در سياستِ مبارزه، معناي دوست و دشمن تفاوت مي‌كند. هركس با كسي كه او را دشمن بدانيم، مبارزه كند، دوست ما تلقي مي‌شود و حاضريم تمام گذشته و واقعيات و اختلافات را ناديده بگيريم و اقدام به مجيزگويي او كنيم نه به خاطر خودش که از بغض دشمن! چنین می‌کنیم. برای رفع حصر به همه نامه می‌نویسند، غیر از کسی که باید بنویسند!! بعد هم فکر می‌کنند حتما با این کار حصر رفع می‌شود؟ قطعا چنین رفتاری بر خلاف آن هدف است و در خوش‌بینانه‌ترین حالت فقط از روی رفع مسئولیت نگاشته می‌شود ولو حصر را تداوم بخشد و در حالت بدبینانه تعمدی در انتشار این نامه‌ها با هدف تداوم حصر می‌توان دید. آنان دنبال هزینه درست کردن برای طرف مقابل خود هستند و گمان دارند افزایش هزینه موثرترین راه برای تغییر سیاست است.

همان برداشت غلطی که برخی از صاحبان حکومت در تاثیر افزایش مجازات و دفاع از حکم اعدام در کاهش مجازات دارند. هر دو، دو روی یک نگرش هستند. هيچ‌كدام از اين شيوه‌ها در سياست اصلاح‌طلبانه جايگاهي ندارد. در سياستِ مبارزه، يك شعار محوري وجود دارد؛ همه يا هيچ؛ اين طرفي يا آن طرفي. در اين سياست نقد به جاي ابزاري براي اصلاح خود، به شيوه‌ای در خدمت دشمن معرفي مي‌شود. هيچ‌كس نبايد نقد كند، چرا كه دشمن سوءاستفاده مي‌كند. دروغ اگر سکه رایج نشود، سکوت در برابر آن امری لازم تلقی خواهد شد. در شيوهِ اصالتِ مبارزه، كم‌كم مي‌بينيم كه دو طرف ماجرا، بويژه طرف مبارزه‌كننده كه بيرون از ساخت قدرت است، بدترين خصلت‌هاي قدرت را كسب كرده، بدون آنكه خصايل خوب آن را داشته باشد. تندروهای حکومت را به درستی نقد می‌کنند که چرا آنان به گزاره باهتو! تمسک می‌جویند، ولی هنگامی که برخی از خودشان چنین می‌کنند سکوت را بر اعتراض ترجیح می‌دهند. بدترين نوع استحاله در سیاستمداران، در سياستِ اصالتِ مبارزه رخ مي‌دهد. البته اين سياست صفر و يك نيست. به اين عبارت كه يك گروه سياسي يا اصلاح‌طلب است يا مبارزه‌جو. بلكه طيفي از دو وضع را داريم، كه مي‌تواند غلظت مبارزه‌جويي كم يا زياد شود.

بخشي از اصلاح‌طلبان خواه‌ناخواه درگير چنين تناقضي هستند. خوشبختانه باید اذعان کرد که آقای خاتمی به هر دلیلی بری از این نگرش است. ولی تا هنگامي كه بخش‌هایی از اصلاح‌طلبان مبارزه‌جويي می‌كنند، نيازي به اين ارتباط و بازتعريف آن ندارند. ولي در اين صورت به طور آشكار باید متوجه ‌شوند كه اصلاح‌طلبي آنان مصداق راه رفتن روي يك پا خواهد شد در این صورت با دو گام برداشتن، هم عقب مي‌افتند و هم خسته مي‌شوند و به سرعت تعادل رفتاري خود را از دست مي‌دهند. تا حالا هم توهم تكيه به عصايي به نام آقاي هاشمي داشتند. بنابراين امروز كه اين توهم زايل شده است، بايد تصميم بگيرند. ولي هر تصميمي هزينه و فايده خاص خود را دارد. همان طور كه ما نيز به درستي به حكومت توصيه مي‌كرديم كه اين قاعده را در روابط خارجی خود در نظر بگيرد و اتفاقاً هم گرفت، و برجام را به سرانجام رساند، اصلاح‌طلبان هم اگر ادامه اين مسير متناقض را ناممكن مي‌دانند بايد براي منافع كشور هم كه شده از اين وضع متناقض در آيند. شجاعت يك اصلاح‌طلب اينجاست كه خود را نشان مي‌دهد. جزييات چنين مسيري جز از طريق بحث و گفتگوي درون جناحي و پس از پذیرش اصل این مساله، روشن نخواهد شد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا