گزینه مطلوب ریاست جمهوری کیست؟
بشیر معتمدی، فعال سیاسی، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، دربارهی گزینهی مطلوب برای انتخابات پیش روی ریاست جمهوری نوشت:
با درگذشت ناگهانی جناب حجت الاسلام رئیسی، جامعه ایران دوباره در معرض انتخابات ریاست جمهوری یک سال پیش از موعد قرار گرفته است. برای یافتن گزینه مطلوب فارغ از اینکه هر جناح، حزب و گروهی چه کاندیداهایی را مدنظر دارند و عملکرد شورای نگهبان چگونه خواهد بود، شناخت وضعیت جامعه برای یافتن گزینه مطلوب بسیار حیاتی است و لذا به صورت مختصر بخشی از این وضعیت تشریح می گردد:
1- جامعه ایران اکنون در یک وضعیت دو قطبی قرار دارد که عوامل مختلفی در شکل گیری این وضعیت مؤثر بوده است. اما تمام نظرسنجیها و پیمایشهایی که در سالهای اخیر انجام شده است، این شکافها و دو قطبیها را تأیید میکند. چنانچه به آخرین وضعیت نگرشها و ارزشهای ایرانیان که اخیراً و توسط همین دولت انجام شد، توجه شود، آنگاه این دو قطبیها خود را به خوبی نشان میدهد. به عنوان نمونه در این ارزیابی، برای وضعیت دینداری، حجاب به عنوان یک دستور اسلامی مورد پرسش قرار گرفت. بر طبق این نظرسنجی 41 درصد پاسخگویان با گزاره «همه خانمها باید حجاب داشته باشند» موافقند و 45 درصد مخالف این موضوع هستند (بقیه نه موافق و نه مخالفند). بنابراین با جامعه کاملاً دو قطبی مواجه هستیم که با اختلاف کمی مخالفان حجاب حتی بیشتر هم هستند. لذا جامعه با یک حالتی مواجه است که که دو طرف در موضوعات مختلف در تقابل با هم قرار میگیرند که مسأله امور مربوط به دین یکی از نمونهها است.
در این وضعیت راه حل چیست؟ راه حل وجود شخصیتهای متعادلی است که بتوانند بین دو بخش جامعه آشتی دهند و به تعبیر دیگر پلی باشند بین دو طیف جامعه. در واقع جامعه ایران در دو قطبی سنت و مدرنیته که بیش از 100 سال است آغاز شده، همچنان درگیر است و زمانی میتواند به آرامش برسد که این تقابلها به تعامل و تفاهم بینجامد.
انقلاب اسلامی ایران محصول همین آشتی و تعامل بود که قشر روشنفکر و کمتر دینی جامعه را به سوی گفتمان دینی و سنتی جامعه جلب کرد. این تعامل و آشتی در گفتمان رهبران انقلاب نظیر امام خمینی (ره)، شهید مطهری و شهید بهشتی آشکار بود و لذا توانست دو طیف جامعه را با هم آشتی دهد. اما در طول این 40 سال به دلایل گوناگون که اکنون مجال طرح آن نیست، این شکاف روز به روز عمیقتر شد. اکنون چنانچه کاندیدایی برای ریاست جمهوری به جامعه معرفی گردد که بتواند این تقابلها و شکافها را به تعاملها و آشتیها سوق دهد، میتواند آرامش را در جامعه برقرار نماید و مسیر پیشرفت را هموار نماید.
2- در همین وضعیت آشفته جامعه که تعاملها و شکافها شکل گرفته، ساختار حاکمیتی در سوی یک طرف دعوا قرار گرفته و در نتیجه تقابلها را با حاکمیت تشدید کرده است. در سالهای اخیر حتی این تصلب در ساختار بیشتر شده و در نتیجه در مقابل هرگونه تغییر و تحولی ایستادگی میکند و نتیجه آن هم این شده که تقابلها با حاکمیت، افزایش یافته است. مشکل دولت قبل هم دقیقاً در همین نقطه بروز یافت. در حالیکه خود در یک سوی ماجرا ایستاده بود، ساختارهای اصلی حاکمیت در سوی دیگر طیف بودند. لذا ساختارهای حاکمیت در مقابل گفتمان آنها دچار تصلب صد در صدی شده بودند، بطوریکه در تقابل با آنها، شاید از هیچ اقدامی در جهت شکست آن دولت فروگذار نمیکردند و در این میان دولتیان نیز تلاشی جهت کاهش این تقابل صورت نمیدادند و حتی در بعضی مواقع سخنان خود را در جهت تحریک و تقابل با سوی مقابل قرار میدادند.
در این میان کسانی میتوانند با مدیریت خود، جامعه را در مسیر پیشرفت و موفقیت قرار دهند که از یکسو خود به ایجاد تغییرات و اصلاحات معتقد باشند و از سوی دیگر حاکمیت در برابر آنها به تقابل و برخورد دست نیازد. به تعبیر دیگر کسی می واند در این جایگاه موفق گردد که آشتی بین حاکمیت و ملت را به صورت حداکثری ایجاد کند و به جای قرار گرفتن در یکسوی ماجرا، تفاهم و همکاری ملت و حاکمیت را به ارمغان آورد.
3- جامعه ایران در راستای همان دو قطبی شدن، دچار تعارضات متعدد است. یکی از تعارضات، مقابله با استکبار از یکسو و گفتگوی با استکبار برای حل مشکلات از سوی دیگر است. کسی که بتواند در عین حفظ روحیه ضد استکباری، با دشمنان برای کمک به وضعیت جامعه و خروج از تحریمها تعامل و گفتگو کند، میتواند گزینه مناسبی برای خروج جامعه از وضعیت کنونی باشد. مشکل دولت قبل این بود که اگرچه شاید در نگاه شخصی، افراد آن با استکبار تقابل داشتند، اما گفتمانی که با مجموع آن دولت برآمده بود، نشانههای ضعف در مقابل دشمن را همراه داشت و لذا ساختارهای موجود در حاکمیت و بخشی از جامعه را به تقابل با خود میکشاند. همین تقابلها در زمینه نگاه افراطی به غرب و شرق وجود دارد و چنانچه کسی بتواند تعادل ایجاد کند، میتواند راه پیشرفت به سمت آینده را بگشاید.
دو قطبی دیگر، در موضوعهایی نظیر توسعه- مقاومت وجود دارد. در حالیکه جامعه روشنفکری، طبقه متوسط و نسلهای جدید به دنبال توسعه است، نظام به دنبال تثبیت جبهه مقاومت و تقابل با سیاستهای استکباری است. چنانچه فردی بتواند این دو حوزه را همزمان پیش ببرد و یک تعادلی بین آنها ایجاد کند، میتواند کشور را از این وضعیت خارج کند.
نمونه دیگر دوگانه استقلال – آزادی است. بخشی از جامعه آزادی را محور قرار میدهند و میخواهند آزادیها گسترش یابد و بخشی استقلال را تنها ملاک ارزیابی می دانند. تعادل بین این دو نیز حائز اهمیت است. تعادل بین جمهوریت و اسلامیت هم مثال دیگری در همین راستاست. کسی میتواند جامعه را از این تعارض برهاند که جمهورت و اسلامیت را توأمان ببیند و در مجموع کسی میتواند گزینه مطلوب به حساب آید که بتواند تعادلهایی در این خواستها بین دو طیف جامعه ایجاد کند.
در این شرایط آیا گزینهای که بتواند با شناخت از این وضعیت جامعه، راه را برای پیشرفت و آرامش جامعه هموار سازد، وجود دارد؟
به نظر میرسد که تنها گزینه حال حاضر برای پیشبرد جامعه ایران در وضعیت کنونی، جناب حجت الاسلام سید حسن خمینی است. ایشان در عین اینکه نگاه سنتی و حوزوی عمیقی دارد و علوم دینی را به خوبی فرا گرفته است، در تقابل با رویکردهای مدرن نیست. شکافها و دو قطبیهای جامعه را میشناسد و میتواند در حوزههای مختلفی که تعارض و تقابل وجود دارد، تعادلها و تفاهمهای بنیادین را ایجاد نماید و بین دو طیف جامعه پلهایی برای همزیستی و اتحاد برقرار نماید. در عین اعتقاد به اصلاحات، ساختار شکن نیست.
به بیان دیگر هم در تقابل با ساختار نیست و هم میتواند ساختار را برای ایجاد اصلاحات همراه نماید و در نهایت اقبال عمومی را از هر دو طیف جامعه با خود دارد. امید است که با اجماع نخبگان و اندیشمندان راهگشایی و در نهایت پیشرفت برای جامعه ایران رقم خورد.
انتهای پیام
عزیزم اونکه موافق حجابه الزاما مدافع نظام نیست