خرید تور تابستان ایران بوم گردی

همه‌ی نگاه‌ها به همه‌ی بی‌صدایان

مهدی خسروانی در کانال تلگرامی پارادوکس نوشت: «قصد نوشتن و انتشار چنین مطلبی را از مدت‌ها پیش داشتم. دنبال فرصتی می‌گشتم که بیشتر توی ذوق بزند، شاید کمی شانس «در یاد ماندن» نصیبش شود. احتمالاً حالا که تقریباً کل فضای مجازی به عرصه‌ی جدال طرفداران نگاه به رفح و طرفداران نگاه به ایران تبدیل شده و افراد، فارغ از موضع‌شان، درباره‌ی «اهمیت» این موضوع به توافق رسیده‌اند وقت‌اش باشد.

اولین بار پس از سقوط پرواز هفتصد و پنجاه و دو بود که درونمایه‌ی این نوشته ذهنم را آزار داد. بله، ساقط شدن آن هواپیما (همانند آنچه در رفح رخ می‌دهد) فاجعه بود و جا داشت که به شکلی ویژه مورد توجه قرار گیرد، طوری که هرگز فراموش نشود. اما ذهن من در همان روزها درگیر پدیده‌ای بود که گرچه کمیاب نیست، اما چنان با آن برخورد می‌شد که گویی اصلاً «وجود» ندارد.

رنج یا دغدغه‌ی کسانی که نمی‌توانند صدایشان را به گوش کسی برسانند، و اگر هم برسانند (و به شکلی رسا و گویا هم برسانند) کسی «اهمیت» دغدغه‌شان را به رسمیت نمی‌شناسد و حداکثر، با همدلی‌ای گذرا برای رفع تکلیف از کنارش عبور می‌کند. چرا؟ چون رنج‌شان با هیچ ایدئولوژی‌ای پیوند نخورده است، چون با هیچ انگیزه‌ی سیاسی‌ای پیوند نخورده است، چون برای هیچ رسانه‌ای جذاب نیست، چون هیچ عکاسی نمی‌تواند از آن عکس بگیرد و جایزه ببرد، چون هیچ خبرنگاری با بازتاب‌دادن رنج‌شان به شهرت یا ارتقای شغلی نمی‌رسد!

از آن زمان، هر وقت صدای رنج یک گروه ویژه به شکلی مطلق بلند می‌شود و همه‌ی نگاه‌ها را به خودش جلب می‌کند (گاه به‌شیوه‌ای که گویی سخن‌گفتن از هر موضوع دیگری گناهی نابخشودنی است) ناخودآگاه به یاد رنج‌کشانی می‌افتم که شاید هیچ‌گاه، حتی تا آخر عمر، حتی یک بار رنج‌شان به رسمیت شناخته نمی‌شود.

صاحبان رنج‌های «حقیر»، رنج‌های «بی‌اهمیت، غیرقهرمانانه، پیش‌پاافتاده، و ناچیز»؛ کسانی که شاید پس از مدتی حتی خودشان هم جرأت بزرگ دانستن رنج خودشان را از دست بدهند؛ کسانی که همواره باید صدای «آخ گفتن» خودشان را پایین بیاورند تا صدای رنج و مظلومیت کسانی که شنیده‌شدن‌شان سازگاریِ بیشتری با آرمان‌های اعلا دارد بهتر شنیده شود.

در میان کسانی که با حمیت تمام پیگیر رنج ساکنان رفح اند یا با حمیت تمام با گروه اول مجادله می‌کنند، کسانی را می‌شناسم که در مقابل نمونه‌های بارز فساد و ستم که به آنها معرفی شد مطلقاً ساکت ماندند یا به واکنشی برای رفع تکلیف بسنده کردند.

آیا ممکن است روزی در جهان، درباره‌ی ارج‌نهادن به رنج‌های آدمیان نیز عدالتی برقرار شود؟

و یک پیشنهاد: اگر برایتان عجیب است که برخی افراد به مسائل جمعیِ برجسته شده در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی واکنشی نشان نمی‌دهند (درحالی‌که باید نشان دهند) و اگر این قابلیت را دارید که خیال خودتان را با «محکومیت اخلاقی» یا زدنِ برچسب «جامعه‌ستیزی» به آن افراد راحت نکنید، به این فکر کنید که شاید دلیلش به رسمیت شناخته نشدن رنج‌های عظیم آن افراد باشد. آدم‌ها نمی‌توانند با کسانی که رنج‌هایشان را حقیر می‌دانند پیوندی داشته باشند. از نظر آنها، همراه شدن با دغدغه‌هایی که از نظر شما عظیم و شایسته‌ی توجه است، تلویحاً مهر تأییدی است بر حقیر بودن رنج‌ها و دغدغه‌های خودشان.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا