بررسی رجال و تبارشناسی خاندانهای قزوینی
خاندان سیاهپوش یکی از خاندانهای قزوینی هستند که در استان تاثیرگذار بودند و نسب سیادت خاندان سیاهپوش به زید بن علی بن حسین بن علی (ع) باز میگردد.
محمدحسین زرآبادی در نشریه تقاطع (قزوین) نوشت: «نسب سیادت خاندان سیاهپوش به زید بن علی بن حسین بن علی(ع) باز میگردد. از این رو، آنها در زمره سادات حسینی بهشمار میآیند. جدِّ اعلای این خاندان سیداحمد الفقیه و بعد از او به حاجسیدربیع که سرسلسله خاندان سیاهپوش در قزوین است، متصل است. اگر چه اطلاع دقیق و سند معتبری درباره گذشته سیدربیع در دست نیست، اما گفته میشود که او در حوزه علمیه نجف تحصیل و در شمار علمای صاحبنام نجف و از معاصران شیخ انصاری و میرزای بزرگ شیرازی بوده است که بنا به درخواست اهالی قزوین برای پاسخگویی به مسائل دینی و رسیدگی به امور مذهبی در دوره قاجار به قزوین مهاجرت میکند.
جُستار پیشرو تلاشی است برای معرفی و تبارشناسی خاندان سیاهپوش که شاکله اصلی آن را گفتوگو با آقایان سیدابوتراب سیاهپوش و سیدجلال سیاهپوش بهعنوان فرد مطلع از پیشینه این خانواده شکل میدهد. این جستار، در کنار اطلاعات ارزشمند حاصل از مصاحبه، از پژوهش اسنادی و کتابخانهای بهره گرفته تا تصویری روشنتر از موقعیت اجتماعی و فرهنگی این خانواده در شهر قزوین ارائه نماید:
گذر حاجسیدربیع در بابالجنان
مردم و علمای قزوین با استقبال گسترده از سیدربیع از وی برای اقامه نماز جماعت در مسجد سلطانی(مسجدجامع) دعوت میکنند و یکی از طاقیهای مسجد جامع که نماز جماعت به امامت او در آن محل برپا میگشت، به دلیل علاقه و محبوبیت که مردم به او داشتهاند به طاق حاجسیدربیع شهرت مییابد. فرزندان و نوادگان سیدربیع تا سالها در این طاقی بهعنوان پیشنماز به اقامه نماز جماعت اشتغال داشتهاند.
سیدربیع خانهای در محله تنورسازان در جنوب شرقی قزوین پشت بازارچه سپه، حدِّ فاصل خیابان سپه (از کوچه تهرانچی) تا خیابان تهران قدیم خریداری میکند. مراجعه بسیار مردم و جلسات درس گستردهای که او در منزل خود برای طلاب علوم دینی برگزار میکرد، سبب شد گذری در محله تنورسازان که خانه او در آن واقع بود، به گذر حاجسیدربیع شهرت یابد.
فرزندان حاجسیدربیع بهنامهای سیدابوالاعلی، سیدعبدالصمد و سیدعبدالعظیم به تحصیل علوم دینی پرداخته و با رسیدن به درجه اجتهاد در مسیر پدر خویش قدم گذاشتند. بعد از درگذشت حاج سیدربیع، سیدابوالاعلی به حکم وصیت پدر عهدهدار کلیه امور حاجسیدربیع میشود. پس از ابوالاعلی، تمشیت امور خاندان سیاهپوش از جمله کتابخانه به فرزند دیگر، سیدعبدالصمد میرسد. با درگذشت سیدعبدالصمد نیز، فرزند او سیدعبدالحسین سیاهپوش وظیفه نگهداری کتابخانه را برعهده میگیرد. این مجموعه در نهایت توسط بازماندگان ایشان به آستان رضوی اهدا میگردد.
اگرچه سند معتبری در خصوص تاریخ وفات و محل دفن حاجسیدربیع در قزوین در دست نیست، اما بهگفته نوادگان او، حاجسیدربیع در اواخر دوره قاجار در قزوین چشم از جهان فرو بسته و در قبرستان مقابل بقعه شاهزاده حسین (ع) بهخاک سپرده شده است. بعدها در جریان تخریب قبرستان روبهروی شاهزاده حسین (ع) در دوره پهلوی نخست بهمنظور ساخت معبر و ایجاد مسیر دسترسی، قبر حاجسیدربیع به مکان دیگری منتقل میگردد.
سیاهپوشان حسینی
حاجسیدربیع با حضور در قزوین، بخشی از خانه خود در محله تنورسازان را به حسینیهای برای عزاداری اهل بیت عصمت و طهارات (ع) اختصاص داده و بهویژه در ایام ماه محرم و صفر با پوشیدن جامه سیاه مجلس سوگواری باشکوهی در تعزیت و عزای سیدالشهدا (ع) برگزار میکرد. این آیین بسیار موردتوجه اهالی قزوین قرار گرفت و بسیاری برای برآوردهشدن حاجات خود با حضور در این مکان به نذر و نیاز میپرداختند. اگرچه روایتهای مختلفی در خصوص وجه تسمیه و علت نامگذاری این خاندان به سیاهپوش وجود دارد، همگی دلالت بر انتخاب این نامخانوادگی بهسبب سیاه بر تن کردن برای عزاداری امام حسین(ع) دارد.
در روایتی دیگر از نوادگان این خاندان در باب علت این نامگذاری چنین آمده است که یکی از بانوان با فضیلت این خاندان در عصر تاسوعا و در حالت نوم و یقظه (خواب و بیداری) مشاهده میکند که یک عده از بانوان در حال عزاداری برای سیدالشهدا (ع) هستند و او هم به این جمع عزادار که لباس سیاه بر تن داشتند میپیوندد و در نهایت از سوی آن جمع به او یک پارچه سیاه شبیه به روسری داده میشود و از آن تاریخ به بعد این خاندان به نام سیاهپوش شناخته میشوند و بعدها در زمان دریافت سجل (شناسنامه) این شهرت بهعنوان نامخانوادگی برای فرزندان این خاندان به ثبت میرسد.
امروزه از خانه و گذر حاجسیدربیع در جنوب شهر قزوین جز حسینیهای کوچک نشانی باقی نمانده است و هر ساله در ایام محرم و بهخصوص در عصر روز تاسوعا انبوهی از زنان و مردان با گرهزدن پارچهای سبز رنگ به درختی که در حیاط این حسینیه واقع شده، برای استجابت دعا و برآوردن حاجات خود تا پاسی از شب به راز و نیاز و عزاداری میپردازند.
سیدعبدالعظیم، طبیبی مجتهد
سیدعبدالعظیم فرزند حاجسیدربیع مقدمات علوم را نزد پدر و استادان آن روزگار در حوزه علمیه قزوین میآموزد. او برای فراگیری بیشتر علوم دینی رهسپار مشهد شده و از مجلس درس سیداسدالله تنکابنی بهرهمند میگردد. سید عبدالعظیم پس از چندی با دختر آیتالله تنکابنی ازدواج کرده و تا پایان عمر در مشهد سکنی میگزیند.
سیدعبدالعظیم در کار تدریس و تربیت طلاب علوم دینی جدّی و ذوق خاصی داشته است. او باور داشته که طلبه علوم دینی باید در کنار تحصیل دروس حوزه، به فراگیری یک پیشه یا هنر نیز مبادرت کند و از آن راه زندگی خود را اداره نماید. از این رو، با برگزاری کارگاههایی طلبهها را وادار میساخت تا به فراگرفتن حداقل یک حرفه بپردازند. خود او نیز به طبابت آشنا و در کار درمان مردم بود. مشهور است هنگام شیوع وبا در مشهد، پزشکان شهر را ترک کردند. ولی او در شهر میماند و با کمک طلاب به معالجه و تجویز دارو برای بیماران میپردازد.
دخیل به امام سیاهپوش
سیدابوالاعلی فرزند بزرگ سیدربیع که از مجتهدان باتقوی و صاحبنفوذ شهر قزوین بود، پس از مرگ پدر بهعنوان وصیِّ با اقامه نماز در طاق حاجسیدربیع در مسجد جامع به امور مختلف مذهبی و دینی مردم رسیدگی میکرد. او صاحب دو فرزند به نامهای سیدابوالحسن و سیداحمد است. سیدابوالحسن با دختر عبدالله فشندی قزوینی که به پیشه نگارگری و نقاشی در قزوین شهره بود، ازدواج کرد و ثمره این وصلت هفت فرزند (6پسر و 1دختر) بهنامهای سیدعبدالرحیم، سیدعبدالرحمان، سیدرحمتالله، سیدمحمد، سیدرضا، سیدمحسن و معصومهبیگم بود.
سیدابوالحسن فرزند حاجسیدابوالاعلی از علما و روحانیون سرشناس قزوین و اهل پرهیز از مسائل و امور دنیوی بود. از این رو، بهواسطه تأثیر نفس و همچنین عشق سرشاری که به امامحسین (ع) داشت، از جانب مردم قزوین به امام (سیدحسن امام) شهرت یافت. مردم قزوین از تأثیر نَفَس و پذیرش دعای او که حافظ کلامالله مجید بود، خاطرات بسیاری نقل میکنند و با گذشت سالها از وفات وی همچنان نذورات خود را بهیاد سیدحسن امام ادا مینمایند. سید حسن امام که سالها به اقامه نماز و خطابه در مسجد جامع و در طاق معروف حاجسیدربیع اشتغال داشت، سرانجام در حدود سال 1320ش. دیده از جهان فرو بست و در قزوین به خاک سپرده شد.
نجات قزوین، کاشانی یا مصدق…
سیدعبدالرحیم، فرزند بزرگ سیدابوالحسن سیاهپوش (سیدحسن امام)، تحصیلات خود را ابتدا در قزوین و سپس در مدرسه سپهسالار (شهید مطهری کنونی) آغاز کرد و در ادامه از محضر استادان سرشناسی چون سیدابوالحسن رفیعی قزوینی، میرزایحیی مفیدی و آیتالله اصطهباناتی بهرهمند شد. او در سال 1316ش. تحصیلات خود را در دانشکده معقول و منقول وزارت معارف و صنایع مستظرفه آغاز و در سال 1319ش. از این دانشکده فارغالتحصیل شد.
سیدعبدالرحیم با خانواده صابونی از تجار قزوین وصلت نموده است. ثمره این ازدواج 8 فرزند (4پسر و 4 دختر) به نامهای سیدعلی، سیدحسین، سید احمد و سید ابوتراب است. وی با خرید خانهای در محله بلاغی، قسمتی از خانه را به حسینیهای برای عزاداری امامحسین (ع) اختصاص میدهد؛ مجلس عزاداری در ایام مختلف بهویژه از روز شهادت امامجعفرصادق (ع) تا روز میلاد امامرضا (ع) هر ساله بهمدت 15 روز در آنجا برگزار میشد.
سید عبدالرحیم سیاهپوش علاوه بر اشتغال به امور شرعی و مذهبی از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نیز دور نبود. مجوز «روزنامه نجات قزوین» در حالی توسط او اخذ میشود که نهضت ملی در سراسر کشور از جریان سیاسی مهم و تأثیرگذار است. در این میان سیدعبدالرحیم که از حامیان آیتالله کاشانی در قزوین بهشمار میرود، با هدف ارتقاء سطح دینی، سیاسی و فرهنگی مردم قزوین اقدام به انتشار روزنامه نجات قزوین میکند.
او در همین ایام به برگزاری جلساتی برای انتخابات مجلس شورای ملی و در راستای حمایت از سیداحمد صفائی که از طرفداران آیتالله کاشانی بود، مبادرت میورزد؛ به نحوی که به گفته فرزند او، سیدابوتراب سیاهپوش: «جلسات ستاد انتخاباتی سیداحمد صفائی در منزل پدر او در محله بلاغی تشکیل میشد».
در این دوره از انتخابات مجلس شورای ملی سیدضیاءالدین حاجسیدجوادی از طرفداران دکتر مصدق و از اعضای شاخص نهضت ملی نیز در شهر قزوین فعالیت میکرد. روزنامه نجات قزوین که با مقاله و یادداشتهای سیاسی بهقلم دبیر حاجسیدجوادی (با نام مستعار) و در چاپخانه سیدمحمود تقوی از فعالان سیاسی شناختهشده قزوین به چاپ میرسید، در نهایت به دلیل فعالیتهای سیاسی به دستور فرماندار انتظامی وقت توقیف میگردد.
سیدعبدالرحیم در جریان مبارزات سال 1342ش. بهرهبری امام خمینی نیز نقش داشته است. او در یکی از سخنرانیهای خود در مسجد آقاسیدعلی در ایام نوروز که به مناسبت سالروز شهادت امام صادق (ع) برگزار شده بود، اینگونه به حمایت از امام خمینی میپردازد: «ما امسال بنا به دستور امام خمینی عید نداریم، این عید برای مسلمین عزاست؛ نه قلم آزادی داریم، نه زبان آزاد. آینده خوبی نخواهیم داشت…».
متعاقب این سخنرانی، او از سوی سازمان اطلاعات و امنیت (ساواک) بازداشت و پس از آزادی تا چندین سال از کشور ممنوعالخروج بود. سیدابوتراب سیاهپوش ایام بازداشت پدر (سیدعبدالرحیم) را بهخاطر دارد: «حاجآقا (سیدعبدالرحیم)، آقای جعفر رفیعیزاده، آقای سیدباقر محمدینسب و آقای محمود شاعری که در اول بازار نجاری داشت، توسط ساواک دستگیر و در محل شهربانی واقع در خیابان سپه (عالی قاپو) هر یک از آنها را در اتاقی با یک تخت یکنفره، زندانی کرده و مورد سؤال و جواب قرار میدادند. بنده (سیدابوتراب) آن زمان کلاس سوم یا چهارم ابتدایی بودم. ظهرها مادر یک ظرف یک نفری برنج با یک مقدار خورشت آماده میکرد تا پس از بازگشت از مدرسه آن را برای حاجآقا ببرم.
اتاقی که حاجآقا در آن محبوس بود یک پله میخورد به محوطه حیاط شهربانی که حوض بزرگی در آن جا قرار داشت. من ظهرهایی که ناهار میبردم، میدیدم که حاجآقا مشغول گرفتن وضو است. ساواک سعی میکرد که این افراد با هم صحبت نکنند؛ ولی اتاقهایشان خیلی با هم فاصله نداشت و در هنگام ظهر که من به آنجا میرفتم، میدیدم که در اتاقها باز است. این دستگیری حدوداً 3 تا 4 ماه بهطول انجامید.»
سیدعبدالرحیم سیاهپوش تا پیروزی انقلاب اسلامی به سخنرانی و اقامه نماز در طاق حاجسیدربیع در مسجد جامع مشغول بود و سرانجام پس از عمری تلاش، رخ در نقاب خاک کشید و با حضور مردم قزوین تشییع و پیکر ایشان به خاک سپرده میشود.
سیدعبدالرحمان، عارف بیل بهدست
سید عبدالرحمان فرزند دوم سیدابوالحسن شهیر به «امام» و برادر کوچکتر سید عبدالرحیم سیاهپوش در سال 1300ش. در شهر قزوین متولد شد. وی مقدمات علوم را در حوزه علمیه قزوین آغاز و از درس استادانی چون علیاکبر الهیان، شیخ رحیم سامتقزوینی، سیدعباس ابوترابی و محمدحسین اویسی بهرهمند گردید. سید عبدالرحمان با خانواده کیالها وصلت مینماید و ثمره این ازدواج 7 فرزند (6 پسر و 1دختر) به نامهای: سیدمهدی، سید محمود، سیدجعفر، سیدحسن، سیدعلی، سید مرتضی و نیره سادات است.
شغل اصلی سید عبدالرحمان سیاهپوش کشاورزی و باغداری بودهاست، از اینرو برخی اوقات از زمین کشاورزی خود با ابزاری چون بیل در مسجد حضور مییافت؛ به این سبب در نزد عامه مردم به عارف بیل بهدست شهرت یافته بود.
اگرچه سید عبدالرحمان با شوری عجیب روی به حوزه علمیه آورد و با جدیت مراحل مقدمات و سطح را پشت سر گذاشت. اما بیشترین اهتمام او در مسائل عرفان و اخلاق بود و اکثر اوقات خود را در محضر آیتالله علیاکبر الهیان که از استادان برجسته در حوزه اخلاق بودند، سپری میکرد.
حضور دیرینه و مستمر سید عبدالرحمان به عنوان راهنمای زائران در حدود 30 سفر در مراسم پرشکوه حج، گواهی بر حُسن خلق و رفتار نیکوی او به عنوان روحانی کاروان در میان مردم به شمار میرفت. آیتالله سیدجلیل زرآبادی در خصوص اخلاق و منش وی به این نکته تاکید میکردند: «مرحوم حاج سید عبدالرحمان مقدس نبود، وظیفهشناس بود و مسئولیت شرعی را با جدیت انجام میداد. خلاصه عدم تکبر و خودگیری، عدم تکلف و زحمت، عدم توقع و چشمداشت، تواضع، صمیمیت، گشادهرویی، سعه صدر، اهتمام به گشایش و برطرف کردن مشکلات مردم برای ایشان پناهی بسیار قوی و عظیم بهوجود آورده بود.»
سیدعبدالرحمان سیاهپوش در اسفند ماه 1370ش. به دیار باقی شتافت و با حضور گسترده مردم و علماء قزوین پیکر وی در بهشت حسینی در شهر قزوین بهخاک سپرده شد. از فرزندان او سیدمحمود، سید حسن و سید علی سیاهپوش در لباس روحانیت پاسخگوی امور دینی و مذهبی مردم هستند و از واعظان شناخته شده در شهر قزوین به شمار میآیند.»
انتهای پیام