خرید تور تابستان ایران بوم گردی

درس‌های یک ترور!

علی نیلی، انصاف نیوز: ترور سرلشکر قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد، یکی از جنایت‌کارانه‌ترین مواجهات ایران و آمریکا در نیم‌قرن اخیر را رقم زد اما اکنون که ژنرال مکنزی، فرمانده وقت سنتکام به شرح جزییاتی از روند تصمیم‌گیری و اجرای این عملیات تروریستی پرداخته، می‌توان به وضوح دید چگونه آمریکایی‌ها برای «حل مساله» خود در منطقه، کوله‌باری از «توان و تجربه» را به میدان آورده‌اند تا «نتیجه دل‌خواه»‌شان را بگیرند.

انگیزه شخصی و شناخت

مکنزی نوشته است: «من اغلب داستانی (احتمالا ساختگی) درباره یک مقام ارشد دولت اوباما می شنیدم که یک بار به شکلی شکوه آمیز از یک افسر اطلاعاتی پرسیده بود: نمی‌توانید عکسی از او پیدا کنید که در آن قیافه سلیمانی مثل جورج کلونی نباشد؟»

شباهت فرمانده وقت سپاه قدس به یکی از بازیگران مطرح و محبوب آمریکایی، و افسانه‌های ساخته و پرداخته رسانه‌های جریان اصلی درباره قدرت شگفت «ژنرال سلیمانی» انگیزه‌ای شخصی برای مکنزی به وجود آورده است تا به این نام حساس شود و درباره‌اش مطالعه کند.

بنابراین مکنزی به عنوان یک نظامی، سلیمانی را به عنوان یک نظامی پرنفوذ می‌شناسد. این «شناخت» بعدتر به کار او می‌آید.  

وطن‌دوستی

نوشته است: «زمانی که اولین‌بار به عنوان یک ژنرال جوان به سنتکام پیوستم، شاهد بودم که دولت اوباما، و پیش از آن دولت بوش، از مواجهه با دینامیسم و رهبری‌ای که سلیمانی به صحنه نبرد آورده بود ناتوان بودند. من همچنین شاهد بودم که اسرائیلی‌ها تمام تلاش خود را برای رویارویی با او می‌کردند اما راه به جایی نمی‌بردند.»

آن حساسیت شخصی و شناخت، وقتی با مسئولیت حرفه‌ای درمی‌آمیزد، سبب احساس ضعف و تحقیر در ژنرال آمریکایی شده است؛ او از قدرت سلیمانی، توانایی رهبری و ابتکارات نظامی‌اش در منطقه که احتمالا تا پیش از تجربه عینی، آن را افسانه می‌پنداشته، دچار سرخوردگی می‌شود اما نه سرخوردگی‌ای که به بی‌عملی منجر شود.

مسئولیت‌پذیری

او بلافاصله بعد از فراز قبلی آورده است: «بنابراین وقتی در مارس 2019 به فرماندهی سنتکام رسیدم، یکی از اولین کارهایی که انجام دادم این بود که ببینم در صورتی که رئیس‌جمهور از ما درخواست کند، آیا ما طرحی برای هدف قرار دادن او [سپهبد قاسم سلیمانی] داریم یا نه، پاسخ این سوال راضی‌کننده نبود.»

نکته مهم و اساسی این‌جاست که هنوز هیچ‌کس از مکنزی نخواسته است طرحی برای ترور قاسم سلیمانی تهیه کند اما او به مسئولیت عنوانی که یدک می‌کشد آگاه است، به اندازه کافی هم برای اقدام علیه بزرگ‌ترین مانع بلندپروازی‌های منطقه‌ای آمریکا انگیزه دارد.

سیطره اطلاعاتی

مکنزی نوشته است: «به فرمانده گروه کاری عملیات‌های ویژه مشترک سنتکام دستور دادم تا راه‌حل‌هایی را در این خصوص طراحی کند. سایر سازمان‌ها نظیر سی‌آی‌ای و شرکای منطقه‌ای نیز به (هدف قرار دادن) سلیمانی علاقمند بودند، و ما شواهدی را دیدیم که نشان می‌داد برخی از آن‌ها برای اقدام علیه سلیمانی با کاخ سفید لابی کرده‌اند. چند طرح مورد بحث قرار گرفت و کنار گذاشته شد؛ یا به دلیل این‌که از نظر عملیاتی قابل انجام نبودند یا از این جهت که هزینه سیاسی آن بسیار بالا تلقی می‌شد. اما آن‌ها در نهایت به گزینه‌های مناسبی رسیدند که در صورت دستور کاخ سفید به اقدام، قابل اجرا بودند.»

هم این فراز و هم فرازهای بعدی نشان می‌دهد فرمانده سنتکام به مجموعه کاملی از اطلاعات ترددهای شهید سلیمانی در منطقه دسترسی داشته است. بنابراین اگر در خوش‌بینانه‌ترین تحلیل، فرض کنیم اطلاعاتی از ترددهای داخلی فرمانده سپاه قدس نداشته است، می‌توان گفت به محض خروج شهید سلیمانی از مرزهای ایران، آمریکایی‌ها روی سوژه‌شان سوار بوده‌اند. این توانایی جمع‌آوری اطلاعات به کاخ سفید و نیروهای عملیاتی‌اش در سنتکام قدرت تصمیم‌گیری داده بود. به عبارت دیگر یکی از مهم‌ترین مجهولات‌شان برای طراحی و اجرای عملیات ترور پاسخی روشن داشت.

توان تصمیم‌سازی

فرمانده سابق سنتکام نوشته است: «اعضای کلیدی دفتر من به خانه‌ام در تمپا آمدند تا گزینه‌های مختلفی را که ماه‌ها در حال بررسی‌شان بودیم مورد پالایش قرار دهیم. این کاملا قابل پیش‌بینی بود: اختیار صدور دستور حمله تنها در دست رئیس‌جمهور دونالد ترامپ بود که باید از طریق مارک اسپر، وزیر دفاع به ما ابلاغ می‌شد، اما ما می‌دانستیم که از ما خواهند خواست تا انتخاب‌هایی را به آن‌ها ارائه کنیم.»

و چند خط بعد: «من می‌دانستم این جلسات چطور پیش می‌روند، زیرا در تعدادی از آن‌ها شرکت کرده بودم و اعتماد کاملی به حرف‌های میلی [مارک میلی فرمانده سابق ستاد مشترک ارتش ایالات متحده] داشتم.»

همه این‌ها یعنی گرچه او یک فرمانده نظامی در میدان عملیات است اما به خوبی روابط قدرت در درون کاخ سفید، نوع بر هم کنش‌ها و نتیجه منازعات و مشاجرات چهره‌های ارشد سیاسی را می‌شناسد و می‌تواند نوع اطلاع‌رسانی خود به اقطاب قدرت را به‌گونه‌ای سامان دهد که تصمیم مورد نظرش را نتیجه دهد. به بیان دیگر او می‌داند چگونه باید تصمیم‌سازی کند.

توان تحلیل

نظامی ارشد آمریکایی در ادامه نوشته است: «از آن‌جایی که می‌دانستم رئیس‌جمهور خیلی علاقمند به هدف گرفتن سلیمانی است، روز شنبه عصر ویرایش نهایی گزارشی را که توضیح می‌داد اگر او را هدف بگیریم بعدا چه اتفاقی خواهد افتاد انجام دادم. تردیدی نبود که او یک هدف معتبر و با ارزش است و فقدانش تصمیم‌گیری برای ایران را بسیار دشوارتر می‌سازد. این اقدام همچنین نشانه‌ای قوی از اراده آمریکا بود که در طی سال‌های متمادی در تعاملات ما با ایران جای خالی آن احساس می‌شد اما من به شدت نگران نحوه واکنش ایران بودم. این حمله می‌توانست یک تاثیر بازدارنده داشته باشد یا موجب یک اقدام تلافی‌جویانه عظیم گردد. پس از بررسی دقیق جوانب، من معتقد بودم که آن‌ها پاسخ خواهند گفت، اما احتمالا نه با یک اقدام جنگی؛ که سال‌ها نگرانش بوده‌ایم. اما آن‌ها جایگزین‌های زیادی در اختیار داشتند که توسل به آن می‌توانست برای ما دردناک باشد. من گزارش را برای وزیر دفاع فرستادم. در این گزارش هدف گرفتن سلیمانی را توصیه نکرده بودم، اما ریسک‌های چنین اقدامی را بر شمرده بودم.»

مهم‌ترین ویژگی فرمانده سنتکام شاید همین توان تحلیلش از نتایج سیاسی یک اقدام نظامی جسورانه و کم‌سابقه است آن هم در منطقه‌ای که در شرایط عادی هم به بشکه باروت می‌ماند. این‌که یک نظامی بلندپایه در تحلیل سیاسی چنین توانمند باشد، حتما غیر از انگیزه‌های شخصی به سلسله‌ای از آموزش‌ها و تسلط به دانش‌ها، دسترسی وسیع به اطلاعات کاربردی از کشورهای منطقه، شناخت ساختارهای سیاسی و نظامی کشور هدف و… نیازمند است که شاید برای خیلی از بلندپایگان سیاسی در رهبری کشورهای خاورمیانه هم آرزویی دست‌نیافتی و محال باشد.

توان تکنولوژیک

در نهایت آورده است: «او [دونالد ترامپ] به ما دستور داد تا اگر سلیمانی به عراق آمد او را هدف قرار دهیم. وقتی میلی این پیغام را به من رساند در دفتر کارم بودم… من برای یکی دو ثانیه خشکم زد و سپس از او خواستم که حرفش را تکرار کند. درست شنیده بودم… این نوع هدف قراردادن یک فرمانده عالی‌رتبه در بر دارنده سه گام بود: یافتن، تثبیت هدف و تمام کردن کار. یافتن یک علم است، اما تثبیت هدف، یعنی تبدیل تمام آن‌چه ما درباره تحرکات و عادات هدف به یک پنجره زمانی، جغرافیایی و فرصتی محدود، یک هنر است. تمام کردن کار نیز هنر است: یعنی هدف قرار دادن هدف و در عین حال به حداقل ممکن رساندن آسیب‌های جانبی.»

وقتی تروریست‌ها تصمیم می‌گیرند عملیات ترور حاج قاسم سلیمانی را به اجرا درآورند، به پشتوانه توان تکنولوژیک خود می‌توانند در کمتر زمان و با کمترین آثار جانبی، جنایت را رقم بزنند. در این فراز به خوبی معلوم می‌شود که توان فناورانه، جای هیچ مشغولیت ذهنی برای مکنزی باقی نگذاشته و او کوچک‌ترین تردیدی در توان اجرای موفقیت‌آمیز عملیات تروریستی‌اش ندارد.

این‌جا توان تکنولوژیک یا فناورانه به عنوان ابرازی کارآمد برای پیش‌برد سیاست عمل کرده است.

همان‌طور که آقای مکنزی توضیح داده است، آمریکایی‌ها برای رقم زدن این جنایت، کوله‌باری از توانمندی‌ها را به میدان آوردند تا نتیجه بگیرند. این را مقایسه کنیم با مدیریت هر یک از سلسله اتفاقاتی که فقط در 3 ماه آبان، آذر و دی 98 در ایران رخ داد و سرمایه اجتماعی را به سان «برف و آفتاب تموز» بر باد داد.

شاید یکی از مهم‌ترین درس‌های نوشته مکنزی برای نظام تدبیر در ایران این باشد که نشاندن یک آدم مناسب در جای مناسب، احتمال رسیدن به نتیجه مناسب را بسیار افزایش می‌دهد؛ حتی اگر آن فرد، کنت مکنزی آمریکایی باشد و آن کار، ترور سرلشکر قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. امریکایی ها اشتباه کردند. هیچ وقت نباید به حوادث به صورت فرایند نقطه ای نگاه کرد. واقعا الان امریکایی ها وضعیت بهتری در منطقه دارند. یک دیدگاه منسجم و درست، نگاه کردن به حوادث در طول زمان هست. شما بهتر از هر کسی می دانید که اتفاقات ایران، اتفاقات طبیعی نیست عموما اتفاقات امنیتی است که بر بستر سومدیریت ما شکل می گیرد. جمهوری اسلامی درتله رسانه ای گیر کرده و خروج از این تله کار سختی است زیرا انباشت اطلاعات نادرست در اذهان مردم شکل گرفته است که گویی بدبخترین مردمان روی زمین هستند‌. همه در شکل گیری این افکار عمومی تاثیر دارند شما با ناامید کردن ، جناح،مقابلتان با نادانی و غیرخودی کردن دلسوزان کشور. بله این حرفتان کاملا درست است که ادمهای درست در جای درست کار درست را انجام دهدچرا اینگونه نیست واقعا در مجال این اظهار نظر نمی گنجد و بیشتر باید به فرهنگ سیاسی صد سال اخیر رجوع کرد. بنظرم امریکایی ها در دو جا در سالهای اخیر بشدت اشتباه کردند یکی خروج از برجام دیگری ترور حاج قاسم. و برای این اشتباهشان هزینه زیادی پرداختند و می پردازند.

    1
    1
  2. اتفاقاً از این نوشتار بر می آید که توان فنی، اطلاعاتی، سیاسی و نظامی آمریکا چقدر بالا بوده!! گرچه در ابتدای نوشته، ذکر شده که آمریکا و اسرائیل در رویارویی با حاج قاسم و جمهوری اسلامی ناتوان بوده اند که بسیار عجیب است! عملیات مختلف و مکرر اسراییل در خاک جمهوری اسلامی و اطلاعات آمریکایی‌ها از مسئولان حکومت اسلامی که بارها نشان داده شده و همگان هم میدانند، برخلاف فراز ابتدایی نوشتار بالاست.

  3. با سلام آقای نیلی شما که اینقدر توانایی تحلیل سیاسی و نظامی دارید به کشور جفا می کنید جای شما در انصاف نیوز نیست شما باید به عنوان نفر اول در انتخابات ریاست جمهوری شرکت می کردی و با این مغز پر و تحلیل درست از همه چیز سر ریشته دارید شک نکن که با ۵۰ میلیون رای راهی پاستور می شدی ایران چه مردانی دارد ما خبر نداریم در پستوهای رسانه‌هایی زنجیری ضدانقلاب و دشمنان این کشور خاک می خورند شماها چقدر با ایران انقلاب اسلام رهبری و شهدا عزیز کینه در دل دارید نزدیک به یک متر تحلیل نوشتی یک بار واژه شهید برای سردار بزرگ ایران و جهان اسلام به کار نبردید خیلی خون های پاک و مطهر در راه انقلاب اسلامی ایران و دفاع مقدس و امنیت کشور ریخته شده است به ترسید از آن روزی که این خونهای پاک یخه شماها را بگیرید و به فرموده حضرت سیدالشهدا ص دودمان تان به باد بدهد و خواهد داد و ضمن ۴۵ سال هستش نیروهای مسلح از این کشور چه در کردستان چه در جنگل های شمال چه در ترکمن چه در خوزستان چه در دفاع مقدس و خیلی جاهای دیگر از این کشور همچو جان خودشان حفاظت و پاسداری کردن و ما مردان داشتیم و داریم که مکنزی انگشت کوچکی آنها هم نمی شود جناب نیلی وقتی که شماها از دشمنان این کشور تعریف و تمجید می کنید انگار با خودتان حال می کنید پس لااقل از امروز ببعد از وطن پرستی جانم فدای ایران لطفا چیزی نگویید بفرمائید جانم فدای مکنزی دشمن که سلمانی او زدند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا