فیلسوفان در باب گربه چه میگویند؟
مت کوورتراپ مطلبی دربارهی نظر فیلسوفان پیرامون گربهها نوشته است که متن آن با ترجمهی پارسا مشایخی فرد در سایت پراکسیس منتشر شده است. متن کامل را در ادامه بخوانید.
«آهنگهای بیشتر درباره ساختمانها و غذا» عنوان آلبومی از گروه راک تاکینگ هدز1 در سال ۱۹۷۸ بود. این آلبوم درباره چیزهایی بود که ستارههای راک معمولاً در مورد آنها نمیخواندند. آهنگهای پاپ بیشتر در مورد دگرگونی حالات عشق هستند؛ البته آهنگهایی مانند مرد مالیاتی2 از جورج هریسون که در پاسخ به نرخ مالیاتی ۹۶ درصدی که نخستوزیر هارولد ویلسون3 در دهه شصت اعمال کرد، نوشته شده است، جزو موارد استثنا هستند.
از این سو نیز فیلسوفان بر موضوعاتی همچون معرفتشناسی4، متافیزیک5 و مسائلی همچون معنای زندگی تمرکز ریزبینانهای دارند. اما گاهی اوقات ذهنهای بزرگ از بستر خود دور میشوند و دربارۀ مسائل دیگری نیز مانند ساختمانها6 که هایدگر آن را توضیح میدهد، غذا (هابز)، آب گوجهفرنگی7 (رابرت نوزیک)، و آبوهوا (لوکرتیوس و ارسطو) مینویسند. این مجموعه از نوشتارهای کوتاه نیز دربارۀ این مضامین ناآشناست؛ در باب مسائلی که فلاسفه کمتر درباب آن نوشتهاند اما گویا مورد توجهشان بوده است8.
فیلسوفان فرانسوی بیشتر اوقات دربارهی چیزهای گوناگون با یکدیگر اختلاف نظر داشتند: اگزیستانسیالیسم، کمونیسم، ساختارگرایی و غیره. اما در یک چیز با یکدیگر توافق کردند: گربهها. بسیاری از مشهورترین متفکران فرانسه در قرن بیستم عاشق گربه بودند – شکی نیست که آنها بیشترشان صاحب گربه بودند و اغلب نامهای مناسب و جذابی را برای آنها انتخاب میکردند. بیایید چهار مثال در اینباره بزنیم.
ژان پل سارتر9 گربهای داشت به نام نانت10 – که کلمهای بود زاییده شده از رسالۀ مجادله آمیز او، هستی و نیستی11. آلبر کامو12 بیش از حد سیگار میکشید – و شاید این توضیح دهد که چرا او نام گربه خود را «سیگار»13 گذاشت. میشل فوکو14 گربه خود را «جنون» نامگذاری کرد، و درست کمی بعد از آن، کتاب «تاریخِ جنون»15 را نوشت. از سویی دیگر، ژاک دریدا16، زمانی که همهچیز را به باد انتقاد و تخریب نمیگرفت، وقت خود را با لوگوس17 و گربهاش سپری میکرد. شاید انتقاد معروف او از «نظام محوریِ»18 ناخودآگاه، راهی بود برای گفتن اینکه گربهاش بر زندگی او حکومت میکند!
سایر سنتهای فلسفی، به ویژه آلمانیها، کمتر گربهپسند بودند. هگل19 در یکی از معروفترین آثار خود مینویسد: «یک گربۀ خانگیِ نر، با چشمانی درخشان، اکنون در حال سُر خوردن با حرکاتی سریع، و پریدن به این طرف و آن طرف است؛ گویی حضور یک موجود بدخیم، شبحی محتاط و اسرارآمیز را در اینجا حس میکنم.»20
احتمالاً میتوان نتیجه گرفت که هگل، فیلسوفی گربه دوست نبوده است. از سویی دیگر، فیزیکدان آلمانی اروین شرودینگر21، شاید بیشتر برای عموم مردم به خاطر گربه (فرضی) خود در یک جعبه شناخته شده باشد که طبق مکانیک کوانتومی، تا زمانی که کسی درب جعبه را باز نکند و به داخل آن نگاهی بیندازد – تا ببیند که آیا گربۀ داخل جعبه زنده هست یا نه، به طور همزمان هم زنده و هم مرده است22.
اما این آزمایش فکری، که برای کشف مشکل برهم نهی کوانتومی ارائه شده است، هشدار دهندهتر از آن چیزی است که مردم معمولاً به یاد میآورند. آزمایشی که او در «وضعیت معاصر مکانیک کوانتومی» پیشنهاد کرد23، باید گربه را در داخل یک محفظۀ فولادی با فلاسکی حاوی سم و منبعی از اتمهای رادیواکتیو، که واپاشی تصادفی آن، بهگونهای است که تعیین میکند که گربه زنده بماند یا بمیرد، زندانی کرد. اگر رک و پوست کنده بخواهیم بگوییم، بهنظر نمیآید اینگونه آزمایشی، کار یک گربه دوست باشد، بلکه دلیلی است برای نگرانی و زنگ زدن هرچه سریعتر به موسسۀ حفاظت از گربهها.24
فیلسوف بریتانیایی الیزابت آنسکومب25 به دوستان گربهسان ما خیلی فکر نمیکرد: «به سختی میتوان حرکات گربه را در هنگام تعقیب پرندهای را، بیانگر قصد نامید.» و به زبانی که یادآور رنه دکارت26 بود، ادامه داد: «همچنین میتوان توقف خودرو را اینگونه نامید که در شرف توقف است.»27
بهتر است تا دوباره به فرانسویها برگردیم. میشل دو مونتنی28 یک گربه دوست تایید شده و درست کردار بود. این فیلسوف، در مقالات29 معروفش، سؤالی را مطرح کرد که هم یک معمای فلسفی است و هم مشاهدهای که برای هر صاحب گربۀ لاکونیکی30، فوراً قابل تشخیص است: «وقتی با گربهام بازی میکنم، چه کسی میداند که آیا او بیشتر از من با خودم، خودش را سرگرم میکند، یا اینکه من با او خودم را سرگرم میکنم؟»31
انتهای پیام