«فضای انتخاباتی شکل نگرفته است»
چرا فضای سیاسی کشور انتخاباتی نیست؟
ایجاد فضای سیاسی در فصل انتخابات، نیازمند پیشزمینههایي از جمله نشاط اجتماعی است. نشاطی که درون زندگی افراد و زیست اجتماعی آنان وجود داشته باشد. اگرچه در ایام انتخابات باید نوعی نشاط اجتماعی حتی به شکل موقت در جامعه ایرانی دیده شود. گاهی هم که فضا انتخاباتی میشود و مردم حالوهوای انتخاباتی پیدا میکنند یا طبیعی نیست یا از ترس رخداد منفی است که باعث میشود به سوی صندوقها بشتابند. البته این فهم و ادراک هم قابل ستایش است اما در ادوار گذشته انتخابات دیده شده گاهی حتی خود مردم در روزهای پایانی منتهی به انتخابات، امیدی را شکل میدهند.
پس معتقد هستید این مشکل فقط مربوط به این دوره نیست؟
به نظر خودم از انتخابات سال ٨٤ که این روند به یک روند اضطراری تغییر حالت داده است. درعینحال با توجه به اینکه انتخابات ریاستجمهوری و شوراها، دربرگیری زیادی در سراسر ایران دارد، وجود برنامههای متنوع در رسانه عمومی در شکلگیری آن نقش درخور توجهی دارد. درباره شکلگیری فضای انتخاباتی در صداوسیما، به نظر میرسد هنوز این جمعبندی حاصل نشده است که مردم را متوجه کنند دقیقا سه ماه دیگر انتخابات مهم ریاستجمهوری دوازدهم و شوراهای پنجم را داریم. البته دیده شده اگر این تبلیغ به صرفه جهتگیریهای سیاسی این رسانه نباشد، عجلهای برای آن ندارند. یک نکته دیگر را نیز باید مورد توجه قرار داد. عملکرد کلان در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، قضائی و مدیریت شهری بر روحیه مردم و حالوهوای جامعه تأثیرگذار است. مردم سؤال میکنند وقتی رأی خود را به صندوق میریزند و سلیقهای را برای اداره کشور انتخاب میکنند، چقدر روش مورد نظر آنان به کار گرفته میشود و درنهایت چه دستاوردی برای زندگی فردی یا مطالبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنان دارد؟
اینکه چرا در این دوره، فضا تا این حد سرد است به برآوردهنشدن همین مطالبات بازمیگردد؟
دقیقا. جامعه ما مختصات خاص خود را دارد درعینحال که مجموع آگاهیها بالا رفته، اما ادراک تحلیلی و تبیینی نسبت به واقعیات جامعه، به همان میزان رشد نکرده است. نخبگان باید پرچمدار شوند و فضا را به دست بگیرند و مسائل را تبیین کنند. ادراک تبیینی به دلیل حضور کمتر نخبگان در میان مردم، خیلی واضح و روشن نبوده یا حداقل نمودار نیست. میدانیم جامعه ما جامعه کوتاهمدت است و تقصیری هم ندارد. این رفتار را در برخي سطوح مدیریتی دیده است. درواقع بخشهایی هستند که تصمیمسازیهای مقطعی را دنبال میکنند. بههمیندلیل وقتی دولت غیرهمسو با آنان بر سر کار میآید مطالبات تسریعی ایجاد میکنند و زمانی که دولت با آنان همسو است، دستاوردهای تعجیلی را بسیار بزرگنمایی میکنند. کشوری که میخواهد در مدار توسعه قرار گیرد باید درک و ادراک جامعه آن کوتاهمدت نباشد. برخوردی که با برجام به وسیله مخالفان دولت صورت گرفت مثال روشنی از این وضعیت است. این مختصات اجتماعی ایجاب میکند درباره انتخابات هم رویکرد کلان آن از همین مدل ناقص پیروی کند. یعنی مطابق با فضای هیجانی و ادراکات غیرتبیینی و توصیفی در زمان کوتاهی به جمعبندی برسند و تصمیم بگیرند.
نخبگان و چهرههای ملی نیز در این تصمیمگیری در زمان کوتاه، تأثیرگذارند؟
البته شخصیتهای کاریزما تأثیرگذارند اما خود جامعه هم بعضا تصمیم میگیرد. فراموش نکنیم اگر به دنبال روال عادی کار سیاسی هستیم، پیشنیاز آن این است که جامعه نرمال باشد و نسبت به حساسیتهای اجتماعی باید در فاصله خیلی زودتر از سه ماه، واکنش نشان دهد. درعینحال چون جامعه ما اثرپذیری از رسانهها دارد بهطور طبیعی فعلا به انتخابات بهعنوان موضوع اصلی نگاه نمیکند. درعینحال در زوایای پنهان، نوعی بیرمقی بهویژه در نسلهای سوم و چهارم به چشم میخورد که ریشه در برآوردهنشدن مطالبات دارد. آنانی که برای تغییرات و اصلاحات در چارچوب قانون، مانعتراشی میکنند باید بدانند این روند باعث میشود هیچ نامزدی از هیچ گرایش سیاسی، دیگر برای مردم بهویژه جوانان جذاب نباشد.
در انتخابات سالهای ٧٦ به بعد تا همین سال ٩٢، معمولا هر دو جناح از مدتها قبل مباحث انتخاباتی را کلید میزدند. آیا همین نبود نشاط باعث بروز شرایط جدید شده است؟
بله تا حدی این را میپذیرم. اما یک مقدار آن طبیعی است چون نامزد اصلاحطلبان و نیروهای میانه، رئیسجمهور مستقر است و اصلاحطلبان و هواداران دولت تکلیفشان روشن است. در سوی مقابل در آن جناح هم چندان انگیزهای به چشم نمیخورد چون میدانند آمدن به صحنه رقابتها، سودی برایشان ندارد. ممکن است همین فضای سردی که به آن اشاره کردید، در انتخابات ریاستجمهوری سال ١٤٠٠ برعکس و جناح مقابل از خیلی قبل وارد عرصه انتخابات شود. در این دوره، جریان رقیب وضعیت خود را شکلگرفته میبیند. آقای روحانی نامزد قطعی است و حتما این روند درباره ایشان بهطور مشخص، شکل گرفته است بنابراین خیلی نباید از این بابت برداشت خاصی داشت جز اینکه فضای فعلی فضایی است که در این دوره طبیعی قلمداد میشود. اما واقعیت این است که هرچه جلوتر میرویم، حتی اگر نامزدها چندین ماه پیش از انتخابات تلاش و فعالیت کنند، جامعه ایران این روند را به صورت اجتماعی نمیبیند. شاید گعدهها یا رسانههای وابسته به نامزدها و برخی فضاهای نخبگی درگیر انتخابات شوند اما کل جامعه، خیلی دیرتر به این روند میپیوندد. البته قبول دارم این فضا در این دوره خیلی مشهود است و حتی در رسانههای مستقل و جراید و سایتهای سیاسی هم کنش فراگیر نسبت به انتخابات وجود ندارد.
ممکن است شرایط کشور از حیث اقتصادی و انبوه دشواریهای روزمره باعث شکلگیری این فضا شده باشد؟
بههرحال امروز اتفاقات بزرگی رخ میدهد اما وقتی در برابر آن سؤال شکل میگیرد و پاسخ داده نمیشود، جامعه را سرد میکند و دچار نوعی کرختی نسبت به اتفاقات میشود. حادثه پلاسکو یا برخورد دو قطار یا پروندههای فساد مالی عملا جامعه را در برابر ابهام قرار میدهد. آیا این رخدادها مابازایی برای روشنشدن اذهان دارد یا نه؛ اینها همه عواملی میشود که جامعه را به لاک خود فرو میبرد.
اشاره کردید با توجه به حضور رئیسجمهور دوره یازدهم در انتخابات، اصلاحطلبان تا حدی خیالشان راحت است و طرف مقابل هم شانسی برای خود متصور نیست. این نوع نگاه، با درنظرگرفتن واقعیتهای امروز جامعه، بیان شده است؟
البته دغدغههایی نیز وجود دارد که ممکن است روی فضای انتخابات تأثیر بگذارد. اگر به این مسائل دقت نشود، نمیتوان از هماکنون نتیجه انتخابات را روشن دانست. اما در جریان مقابل، به نظر میرسد نوعی ابهام و پراکندگی وجود دارد که باعث عدم تصمیم آنان شده است چراکه هنوز جامعه، نسبت به عملکرد یکپارچه جناح راست در هشت سال دوران احمدینژاد و پاسخگونبودن درباره آن، نگاه منفی دارد و درعینحال دولت یازدهم با وجود همه مصائب و مشکلات طبیعی و غیرطبیعی، کارنامه بهتری نسبت به آن دوره دارد.
چرا همهچیز به ریاستجمهوری خلاصه شده است؟ آیا نباید شوراها از سایه ریاستجمهوری بیرون آورده شود؟ در آن حوزه که قاعدتا نشاط زیادی حکمفرما است، چون همه شهرها و روستاها نامزد اختصاصی دارند و از این حیث حتی از انتخابات مجلس هم دربرگیری بیشتری دارد.
بله باید توجه به آن انتخابات قاعدتا بیشتر باشد اما شوراها با دو مسئله جدی مواجهاند؛ یکی اینکه در فضاهای کوچک، محلی و منطقهای، انتخاباتیشدن در زمان خودش رخ میدهد. در شهرهای کوچک فرصت یکماهه کافی است و به همین دلیل، شاید از حالا گعدههای کوچکی در جلسات شبانه و در حاشیه مراسمهای سنتی و مجالس عزا و عروسی شکل گرفته باشد اما عمومی نشده است. مسئله دوم، جدیتر است. پدیده شوراها درعینحال که جلوه بارز دموکراسی و مردمسالاری است اما چون بخشهایی از اول با آن مخالف بودند، در رسانهها و تریبونهای رسمی برای اولویتبخشی به آن سرمایهگذاری نشده است. حتی گاهی برعکس، تلاش شده تصویر ناکارآمدی و زینتیبودن از آن مخابره شود. دولتها نیز فارغ از هر نوع گرایشی به دلیل علاقه وافر به تمرکزگرایی، در مقابل جلوههای تمرکززدایی مقاومت میکنند. وضعیت شوراها در شهرهای بزرگ مرهون این نوع نگاه است که شورا نهادی تأثیرگذار نیست و در شهرهای کوچک هم اگر تأثیری داشته باشد، موقعیتهای محلی و منطقهای در یک ضربالاجل زمانی شکل میگیرند و نیاز نیست از هماکنون به شکل عمومی دنبال شوند.
اصلاحطلبان میگویند طرف مقابل به جای تکیه بر ظرفیتهای خود به منصرفکردن یا حضورنداشتن اصلاحطلبان و نامزدهایشان دلخوش کرده است. آیا احساس تعلیق در فضای سیاسی حاکم بر اثر امیدواری جریان مقابل دولت به کناررفتن روحانی ایجاد شده بود؟
شاید. شاید یکی از دلایل این بود که تکلیف رئیسجمهور مستقر چه میشود؟ اگر مشابه آنچه درباره محمود احمدینژاد وجود داشت، درباره دکتر روحانی هم رخ میداد و بهطور صریح یا ضمنی، در سطوح کلان برای نامزدی ایشان فضای مثبتی شکل نمیگرفت، آن وقت جریان رقیب با توجه به امکانات وسیع و اطلاع سریع از مسائل پشت پرده، زودتر تلاش میکرد فضای کشور را انتخاباتی کند و نامزدهای خود را به صحنه بیاورد. اما اکنون، جمعبندی آنان همان است که در ابتدای گفتوگو به آن اشاره کردم. درعینحال با توجه به شکافی که میان آنان وجود دارد و بخش درخورتوجهی از سنتیها و معتدلان جناح راست، ضلع سوم حامیان روحانی و ائتلافی که از سال ٩٢ شکل گرفته هستند، سایر گرایشهای این جناح هم دریافتهاند شانس کمی برای انتخابات سال ٩٦ دارند. آنان حداکثر تلاش را میکنند رأی دکتر روحانی را نسبت به انتخابات سال ٩٢، کاهش دهند.
اما حالا که تأیید شده ایشان نامزد انتخابات است، شاید طرف مقابل هم روی یک کاندیدا به اجماع رسیده و با همه ظرفیت به میدان بیاید.
خیر؛ همین تأییدشدن خبر نامزدی دکتر روحانی در جمعبندی آنان تأثیر گذاشته و آنان احتمال زیادی میدهند که نمیتوانند در برابر او نامزد جدی به صحنه بیاورند اما میتوانند فضایی را ایجاد کنند که آقای روحانی رئیسجمهور دوازدهم با رأی درخورتوجهی نباشد.
ظرفیت آن وجود دارد؟
من معتقدم اگر از طرف دولت و هواداران دولت و رئیسجمهور، استراتژی درستی به کار گرفته شود و علاوه بر کارهای تبلیغاتی و انتخاباتی، تحولاتی هم در عرصه مدیریتها رخ دهد، نوعی شوک امیدبخش به جامعه داده میشود. در سال ٩٢ هم بعد از اینکه مرحوم آیتالله هاشمی نتوانست در انتخابات حاضر شود، سرمایه ایشان و رهبران جریان اصلاحات، پشتوانه آقای روحانی شد. امروز هم فقدان ایشان میتواند همین پشتوانه را فراهم کند که البته بستگی به نوع عملکرد دولت و ستاد انتخاباتی دکتر روحانی در دو ماه آینده دارد.
آیا ورودنکردن دولت یازدهم به فضای سیاست داخلی در سه سال گذشته بهدلیل حجم هجمهها و تخریبها و محدودیتهایی که همچنان وجود دارد، عاملی برای بیرمقی سیاسی شده است؟
در کل فضا و جامعه جهانی نیز این مسئله دیده شده که به میزانی که خود ساختار رسمی اشتیاقی برای رونق سیاسی، اجتماعی و… ندارد مابازای آن در فضای اجتماعی مجازی دیده شده و مردم به این شکل این خلأ را پر میکنند. به همین دلیل فضاهای مجازی خیلی از نیازهای سیاسی و… را پوشش میدهد.
منظور من این است که در دهه ٧٠ تا اواسط دهه ٨٠ شمسی، فراخوان احزاب، کنگرهها و نشستهای پرحرارت دانشجویی، فضا را سیاسی میکرد. معتقد هستید تراکنشهای شبکههای اجتماعی، به همان میزان کارکرد دارد؟
فضاسازیها و کنشگریهایی که در فضای اجتماعی مجازی رخ میدهد، بههرحال این کاستی یا به قول شما بیرمقی را تا حدی پوشش داده است. قبلا با یک بیانیه حزبی یا دانشجویی، اقداماتی در حوزههای سیاسی و اجتماعی صورت میگرفت اما حالا با یک کمپین مجازی، این روند شکل میگیرد. این برای جامعه اثبات شده است که فارغ از اینکه چه دولتی سر کار بیاید، چندان علاقهای به توسعه اجتماعی و سیاسی در سطوح کلانتر وجود ندارد و نهادهای دیگر حتی در دوران اصلاحات بهطور ویژه تلاش کردند آنچه دولت در حوزههای سیاسی و فرهنگی رشته کرد را پنبه کنند. امروز دیگر این فضای مجازی با حداقل هزینه در اختیار است و هر نوع مطالبات را شکل میدهد. این فضا در جوامع توسعهنیافته میتواند حد متعارفی از کنشگری را ایجاد کند.
به نظر شما اگر طرحهایی نظیر آشتی ملی رئیسجمهور دوران اصلاحات و برداشتن برخی محدودیتهای باقیمانده از گذشته، به نتیجه برسد، فضای سیاسی تغییر میکند؟
اگر رخ دهد، جامعه وارد دوران جدیدی میشود. درباره طرح آشتی ملی همه آحاد جامعه یکسان فکر نمیکنند. حتی در نسل انقلاب هم شاهد تعابیر متفاوت و متضادی هستیم. اگرچه امروز این مسئله واقعا لازم و مایه حیات سیاسی است اما الزاما این برداشت در بخشهای مختلف جامعه یکسان نیست و پدیدهای سهل و ممتنع است. میتواند برای بخش اعظمی از جامعه دستاوردهای زیادی داشته باشد و متقابلا میتواند اگر به درستی تبیین نشود، کارکرد اصلی خود را نداشته باشد.
این در جریان مقابل هم به همین شکل وجود دارد. مسئله این است که دو طرف در مقطعی میپذیرند برای آینده کشور، مسائل گذشته را کنار بگذارند.
بههرحال شرایط بینالمللی و شرایط دنیای ترامپزده، یک مسئله جدی است اما توضیح آن برای مردم هم اهمیت زیادی دارد. طرح آشتی ملی لزوما به جهش انتخاباتی کمک نمیکند و باید فارغ از بحث انتخابات، افکار عمومی جامعه را کاملا در همه اطراف و در همه حوزههای اجتماعی و سیاسی در مورد آن توجیه کرد.
انتهای پیام