بینندگان مناظره در ستاد | از طرفدار احمدینژاد و قالیباف و پزشکیان تا تحریمیها
متن پیش رو گزارشیست از مصاحبه با آدمهایی که بینندهی مناظره در ستاد مسعود پزشکیان بودند و چند نفر از آدمهای خیابان که مناظره را دنبال نمیکردند اما حرفهایی برای گفتن داشتند. مصاحبهها طی دو شب و دو مناظره جمعآوری شدهاند.
8:10 شب، تقاطع خیابان ولیعصر و فاطمی بیلبورد بزرگی از تصویر مسعود پزشکیان هست با جملهای که اشاره به بازی مافیا دارد: «من پزشکم اومدم شهروندا رو نجات بدَم»
«بذار ترامپ بیاد! درستِشون میکنه!»
اسحق، 65 ساله، رانندهی گذری
مناظره شروع شده بود که سوار تاکسی شدم تا به ستاد خیابان فاطمی برسم: «دربست که نمیخوای بری خانم؟! جلوی وزارت ارشاد بستهست باید یه مسیر دیگهای بریم.»
راننده یک پراید قدیمی داشت. پیش از انقلاب کارش جواهرات بوده و هنوز هم دستی بر آن دارد. نامش اسحق و احتمالا یهودی بود و حوالی 60 یا 65 سالگی. رسانهی مورد علاقهاش ایراناینترنشنال است.
خبرنگار: مناظره گوش نمیدید؟
اسحق: واسه چی گوش بدَم؟! مناظره اول رو گوش دادم! حرفی نمیزنن که! کارهای نیستن خانم. رای هم نمیدم.
از او راجع به شرایط اقتصادی و گفتوگو با دنیا میپرسم. اینطور پاسخ میدهد: اقتصاد به آمریکا ربط داره. بذار ترامپ بیاد. صبر کن. درستشون میکنه.
ستاد خیابان فاطمی
کارگری افغان گوشهای از سالن روی صندلی نشسته بود و مناظره را گوش میداد، چون با وجود جمعیت امکان تماشا نبود. تنها چیزی که شنیده بود این بود که همهی کاندیداها تا به حال گفتهاند تمام افغانهای غیرقانونی را از کشور بیرون خواهند کرد.
«بعد 1400 دیگه با کسی سر انتخابات بحث نکردیم»
رامین، 39 ساله و علیرضا، 28 ساله
لباس پوشیدنشان هم از جمع حاضر در ستاد متفاوت بود. لباسهای راحت با رنگهای شاد به تن داشتند. رامینِ 39 ساله استاد دانشگاه بود و زبان فرانسه آموزش میداد. نظرش را در مورد مناظرات پرسیدم: با این مناظرهها که نمیشه چیزی فهمید! همهشون حرفهای کلی میزنن.
میخواست رای بدهد و به پزشکیان هم رای بدهد چون او را سالم میدانست و به متخصصین اطرافش اعتماد داشت.
رامین میگفت راه دیگری جز انتخابات برای تغییر در کشور نمیبیند و این را به کشوری که در آن پرورش یافته بود یعنی فرانسه هم ربط میداد. او در پاسخ به این سوال که تا چه زمانی قرار است امیدوار بماند و همچنان رای بدهد نیز گفت: تا زمانی که انحطاط به حدی برسه که فرقی بین این آدمها نبینم!
علیرضا هنرمند و احتمالا بازیگر بود. اهمیت انتخابات برای خود را به فضای خانوادگیاش هم مربوط میدانست اما در عین حال این را هم میگفت: خواهرم که دهه هشتادیه یا دوست پسرش اصلا براشون مهم نیست. خیلیا حتی نمیدونن انتخابات قراره برگزار بشه اگر هم بدونن بخاطر تعطیلی بعد از فوت رئیس جمهور بوده!
علیرضا میگفت فضایی که قبلا برای انتخابات بود اگر تکرار نشود اتفاقی نخواهد افتاد. پیشبینی میکرد پزشکیان به نفع پورمحمدی کنار بکشد.
از او با توجه به اینکه میخواست به پزشکیان رای بدهد پرسیدم مانند گروهی از نسل جوان با تکرار نام رهبری در حرفهای پزشکیان یا عبارت «ذوب در ولایت بودن» او مشکلی ندارد؟! علیرضا اینطور جواب داد: همین که جسارت گفتن این حرف رو داره برای من ارزشمنده. بعضی چیزا ذاتا خوبه روش و سیستمشون مشکل داره!
رامین و علیرضا هر دو میگفتند پیش از انتخابات 1400 فعال ستادی یا جدی انتخاباتی بودهاند و انتخابات خیلی برایشان جدی بوده طوریکه در کف خیابان کنش انتخاباتی داشتهاند.
رامین: سال 96 صفها طولانی شده بود و مردم خسته شده بودن. اینقدر برام مهم بود که رفتم یه تعداد آب معدنی خریدم که مبادا برن از سر صف و رای ندن!
علیرضا: من کف خیابون وایمیستادم و با مردم حرف میزدم. بحث میکردم که چرا نمیخواید رای بدید؟!
هر دو اما میگفتند که از سال 1400 دیگر با کسی در مورد رای دادن یا ندادن بحث نکردهاند؛ چون هر دو گروه مشارکتجویان یا تحریمکنندگان انتخابات دلایلشان منطقیست و پاسخی در برابرشان ندارند.
«ما دیگه به تب راضی شدیم!»
نسیم، ۲۷ ساله و خبرنگار
نسیم در رسانههای دولتی هم کار کرده اما حالا برای یک روزنامهی غیردولتی قلم میزند. او از سال ۹۶ دیگر در انتخابات شرکت نکرده است اما حالا میخواست شرکت کند: این سه دوره که نرفتم رای بدم شرایط خیلی بدتر شد. ما دیگه به تب راضی شدیم! قبلا حداقل موقع راه رفتن تو خیابون آرامش داشتیم.
خبرنگار اقتصادیست و میگوید: بحث ناترازی انرژی خیلی برای من مسئله بود ولی هیچکدومشون سوادش رو نداشتن اصلا که حرف بزنن! نسیم همچنین میگوید حالا به روزنهای راضی شده است و در جمع دوستانش هم بسیار بحث انتخابات پیش میآید.
امید به رفتن گشت ارشاد از خیابانها
پارمیس و پارمین، 12 ساله، فرزان، 19 ساله
دو خواهر دوقلو ناهمسان و یک برادر بودند. فرزان قرار بود دانشجوی رشتهی پزشکی شود و میگفت: خیلی از چیزا اصلا دست رئیس جمهور نیست ولی مثلا شاید در مورد فیلترینگ و صیانت آقای پزشکیان بتونه کاری کنه! اطرافیان فرزان و دهه هشتادیها به گفتهی او زیاد در فضای انتخابات نیستند.
پارمیس و پارمین دهه نودی بودند و با بیمیلی به ستاد آمده بودند. چون امکان رای دادن ندارند نمیخواستند نظری بدهند.
پارمین میگفت هیچ نظری ندارد اما میان دوستانش گاها بحث انتخاب میشود. پارمیس میگفت امیدوار است پزشکیان بتواند گشت ارشاد را از خیابانها جمع کند. او با بدبینی بیشتری از برادرش میگفت: رئیس جمهور که کارهای نیست!
«الآن شما بری خیابون کسی اصلا نمیدونه مناظرهست!»
علی، کاسب، 27 ساله
او که تا نزدیک به پایان مناظره صبر کرده بود و در حال گوش دادن بود با خانوادهاش آمده بود. در نگاه اول به نظر میآمد بدنساز باشد تا کاسب. علی بسیار آرام حرف میزد. او میگفت: بین اینا پزشکیان رو بیشتر قبول دارم. قالیبافم که […].
علی میگفت میان اطرافیانش اصلا بحث انتخابات به میان نمیآید و او هم در این موضوعات حرف نمیزند. او به این نکته هم اشاره میکرد: تو خیابون هیچ خبری نیست. الآن شما بری خیابون کسی اصلا نمیدونه مناظرهست!
«پزشکیان و خاتمی رو قبول دارم ولی امان از دورویی اصلاحطلبا!»
حسن، 45 ساله، راننده تاکسی
از او پرسیدم که «مناظره تمام شده است یا نه؟!» تا سر صحبت را باز کنم. گفت: نمیدانم. ادامه دادم که مناظره گوش نمیدهید؟! با پرخاش پاسخ داد: گوش بدم که چی بشه آخه خانم؟! کدومشون قراره کاری برای کشور کنن؟!
نظرش را دربارهی پزشکیان پرسیدم: این آقای پزشکیان آدم سالمیه ولی این اصلاحطلبایی که دورش ریختن… شما نمیدونید اینا چیان خانم! اینا نون این نظام رو خوردن و قبولش ندارن. اینا دورواَن. من آقای خاتمی هم خیلی قبول دارم و هر دوبار بهش رای دادم ولی امثال این … آخ! آخ! آخ! اینا قدرت طلبن. بو کشیدن. دیدی چجوری ادعای به روز بودن دارن؟! اُاُاُ اینا خیلی قبلتر از اصولگراها برو ببین چه کارایی کردن تو این کشور.
حسن میگفت پزشکیان را آدم توانمندی گه در مقام ریاست جمهوری بربیاید نمیداند و اگر هم رای بدهد به قالیباف رای خواهد داد: روحانی که اونقدر … بود نتونست پزشکیان که دیگه هیچی! قالیباف لااقل حسابش رو تو این شهر پس داده. منِ راننده میفهمم. اگرم … باشه خب کشورم میگردونه. حسن از گرانی تاکسی برقی نالان بود و میگفت از پس اقساط و وام آن هم برنمیآید و از زاکانی ناراضی بود.
یاد دوران احمدینژاد میکرد و باز هم به اصلاحطلبها بد میگفت: همین آقای احمدینژادی که اینهمه بهش بد میگن مسکن مهر ساخت برای فقیر بیچارهها. آقای […] خب برای تو قوطی کبریته، برای ان آدم لااقل یه خونهست که دیگه مستاجر نباشه! یارانه 45 دلاری به مردم داد.
«با مخالف دموکراسی هم باید با زبان نرم حرف زد» | تو دیگه چه فاشیستی هستی!
حوری، 60 ساله، سحر، 29 ساله
حوری موافق شرکت در انتخابات بود و سحر مخالف. سحر میگفت وضع موجود با تغییر رئیس جمهور درست شدنی نیست. او که روسری هم سر نداشت به حرفهای پزشکیان راجع به حجاب اشاره میکرد و آن را عقبگردی از مواضع زنان میدانست.
حوری که خالهاش هم بود و خبرنگار بازنشسته در مقابل نسخههای تند و تیزش در مورد ایجاد تغییر، خواندن کتاب «قلب تغییر اجتماعی» نوشتهی مارشال روزنبرگ را توصیه میکرد و اضافه میکرد: حتی با مخالف دموکراسی هم باید با زبان نرم حرف زد. نمیشه با خشونت انتظار داشته باشی اون به حرفت گوش بده! حوری میخواست به پزشکیان رای بدهد و ابایی هم از انتشار این عکس نداشت.
مرد مسنی که از کنار ما رد میشد با زبان گلایه وسط بحث ما در مورد پزشکیان گفت: «قراره افغانیا رو راه بده بدبختمون کنه!» سحر برآشفته شد: «وای تو دیگه چه فاشیستی هستی! یه روزی این حکومت بره قراره با فاشیستایی مثل تو سر کنیم؟!»
سحر پایان حرفهایمان به من گفت که اگر هم رای بدهد برای این است که قالیباف و جلیلی رای نیاورند.
انتهای پیام