آخر خرابی آبادی نیست | کامبیز نوروزی
کامبیز نوروزی، حقوقدان در کانال تلگرامی خود نوشت: «۱- در عهد رضاشاهی، فرخی یزدی سرود “دلم از این خرابی ها بود خوش زانکه می دانم/خرابی چونکه از حد بگذرد آباد می گردد”. چند سالی بعد مهدی اخوان ثالث در سالهای تباه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سرود “نادری پیدا نخواهد شد امید/کاشکی اسکندری پیدا شود”
این گزارش شاعرانۀ دو شاعر معاصر از زمانۀ خویش است. هر دو که به جستجوی هدفهای بزرگ و ارزشمند بودند، طالب ویرانی کامل شدند. فرخی امیدوارست که در پی ویرانی بی حد، حتماً آبادی حاصل می شود. اما اخوان چنین امیدی نمیپرورد. در نگاه او وقتی منجی نیست، چه بهتر که ویرانگری بیاید که چون اسکندر بکوبد و بسوزد و بروبد.
فرخی و اخوان ناامیدانه به آینده ای نامعلوم و نتیجه ای مجهول حواله می دهند: آینده ای که ویرانی تمام عیار همه جا را تسخیر کرده است. فرخی پشت این ویرانی آبادی می بیند و اخوان نه.
۲-معمولاً ناامیدی شدید محصول امیدواری زیاد و تخیلی است. خیال می شود در چشم بر هم زدنی رؤیاها و هرچه را تصور می کنیم خوب است، یکجا درست می شود. چنین تصوری از جامعه و سیاست به قعر نا امیدی یا فاجعه می رسد. در زندگی شخصی نیز هرکس که بخواهد خیلی زود به همه چیز برسد یا افسرده و زمین گیر می شود و همه چیز را از دست می دهد، یا در انواع جرائم دیگر می غلتد و سقوط می کند.
۳-بنمایۀ اندیشه ای که در این اشعار فرخی و اخوان می بینیم همچنان زنده و در سیاست ایرانی اثر گذار است. حالا که نمی شود همه چیز را یکجا و در بالاترین حد مطلوب درست کرد با حواله به آینده ای مجول بگذاریم ویرانی از حد بگذرد. یا بعد از خرابی بی اندازه، در زمانی نامعلوم آباد خواهد شد، یا اسکندر مانندی خواهد آمد می کوبد و می روبد و میسوزد.
بهترین نمونه های این تفکر در فرآیندهای انتخاباتی آشکار می شوند. اهم دلایل مخالفان شرکت در انتخابات این است که انتخابات آزاد نیست و بهترین نامزد مقدور، فرضاً مسعود پزشکیان هم اگر انتخاب شود قادر نیست قانون اساسی را تغییر دهد، اقتصاد را سامان دهد، فساد گسترده و سیستماتیک را از بین ببرد، آزادی های فردی و اجتماعی را به حد اعلا برساند، نظامیان را به پادگانها برگرداند، قانون را در کشور حاکم کند، روابط ایران با جهان را اصلاح کند، دمکراسی برقرار کند و…. پس نباید در آن شرکت کرد. آنها اما نمی گویند، و تا کنون نیز نتوانسته اند بگویند که چه راهی هست برای رسیدن به انتخاباتی که مطلوب آنهاست و اهداف آنها را محقق می کند. فقط می گویند شرکت در این انتخابات به این نظام مشروعیت می دهد و نباید در آن شرکت کرد.
۴-با شرکت نکردن در انتخابات طبعاً شانس انتخاب کسانی به شدت افزایش پیدا می کند که از عوامل و کارگزاران وضعیت بحران زدۀ کنونی کشور اند. تمامی کارشناسان مستقل برآنند که ادامۀ این شرایط به تعمیق و گسترش بحرانهای ویرانگری انجامد. عدم شرکت در انتخابات به معنای میدان دادن به جریانی است که نه تنها توان کاهش مشکلات و بحرانها را ندارد، بلکه مسبب بحرانها بود و آنها را بیشتر، نهادینه تر و گسترده تر می کند.
در نظر مخالفان شرکت انتخابات، ریاست جمهوری کسی که نتواند همۀ بحرانها و مشکلات را یکجا حل کند و فقط قادر باشد افزایش آنها را تا حدی متوقف کند و آرام آرام وضع زندگی مردم و ایران را کمی بهبود بخشد بیهوده است و فقط تغییرات اساسی را به تعویق می اندازد. نتیجۀ این تلقی این است که همان جریانها خرابی بار آوردند بیایند تا همه چیز را خرابتر کنند چرا که”خرابی چون که از حد بگذرد آباد می گردد”. اما خرابی که از حد بگذرد ویرانه خارستان می شود. خارستان جز سوختن سرانجامی ندارد. می شود همان تعبیر یاشار کمال: ” بگذار خارستان بسوزد”. آیندۀ ایران گلستان باید باشد نه خارستان.
۵-به خلاف انتخابات ۱۴۰۰ در این دوره از انتخابات کسی در بین نامزدهاست نام مسعود پزشکیان که می تواند مانع از تکمیل انحصار قدرت شود. می تواند رنگِ پریدۀ جمهوریت را”تا حدی” برگرداند، عقلانیت را در ادارۀ کشور”تاحدی” احیا کند، با نقض آزادی های فردی و اجتماعی “تاحدی” مقابله کند، اوضاع تباه اقتصاد را “تاحدی” بهبود ببخشد، ارزش و احترام مردم را محفوظ بدارد، با خشونت علیه زنان همنوا نباشد و “تاحدی” در برابر آن بایستد و… .
۶-ایرانیان بسیار حق دارند با آنچه در این سالها دیدند و برسرشان آمده امید چندانی نداشته باشند و دلسردانه به این انتخابات نگاه کنند اما پرسش این است که کدام راه و کدام انتخاب؟ اینکه با شرکت در انتخابات تلاش شود کسی رئیس جمهور شود مانند مسعود پزشکیان که ایران و زندگی ایرانی را ” تا حدی” بهبود بخشیده و آن را از لبۀ پرتگاه هلاک دور کند؟ یا با ترک انتخابات میدان باز بماند برای ادامۀ گستردۀ خرابی ها و فقط به امید آنکه “خرابی چونکه از حد بگذرد آباد می گردد” کسانی قدرت قبضه راکنند که خود این بحرانها را بار آورده اند؟»
انتهای پیام