خرید تور تابستان ایران بوم گردی

پزشکیان، ظریف و قائم مقام فراهانی

احسان حدیدی، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی نوشت:

امروز تیم انتخاباتی دکتر پزشکیان با همراهی دکتر ظریف از سوی دو گروه تحت فشار هستند. یکی اقتدارگرایان پرمدعا و دیگری تحریمی های پرسروصدا.

شاید در تاریخ چنین موردی نادر باشد، این که فرد شایسته و‌ کاربلدی مورد عتاب و خطاب بخشهایی از  جامعه قرار گیرد و مظلوم واقع شود.

تحریمی‌ ها می‌گویند که پزشکیان تسلیم حاکمیت می شود و اقتدار گرایان می نویسند ظریف تسلیم غرب، در صورتی که هر دو نشان داده دنبال راه چاره‌ای برای کاهش آلام و مصائب مردم این سرزمین هستند.

اصولگرایان که با نادیده گرفتن تحریم توسط احمدی نژاد، همراهی داشتند و کشور را گرفتار ابرچالش تحریم کردند، حالا حرفشان  این است که چرا ظریف تحریم را از بین نبرده است!؟

البته که دیوار حاشا بلند است اما نباید از اینان پرسید که خودتان کشور را در مسیر انزوا و تحریم قرار داده‌اید و حالا طلبکارانه ظریف را مواخذه می کنید که چرا تحریم‌ها برداشته نشد؟!

تحریمی ها به صورت دیگر مشغول نواختن تیم پزشکیان و ظریف هستند، آنها می‌گویند چرا می خواهید برای حل مشکلات مردم قدمی بردارید؟

آنها این دست اقدامات را کمک به تثبیت حاکمیت تلقی کرده و آن را خطا می‌دانند از این رو به خود حق می‌دهند که انگ وادادگی و سازشکاری به آنها بزنند.

اما اگر از تحریمی‌ها بپرسی راه حل شما برای رفع تحریم ها و اصلاح امور مملکت چگونه خواهد بود!؟ جوابی منطقی پیدا نخواهید کرد.

اگر راه حل تان خیابان است که چند بار آموختید و‌ جز ضرر و شکست و غم روز افزون مردم چه به دست آوردید!؟

یادتان رفته است که در همان  شورای امنیت سازمان ملل متحد که خانم ناشناخته ای به نام نازنین بنیادی رفت و بر ضد جمهوری اسلامی سخن گفت، همین یک ماه پیش برای درگذشت مرحوم رئیسی، بلند شدند و سکوت کردند؟

اگر راه حل شما تحریمی‌‌ها نشستن در خانه است که شیخ اجل سعدی شیرازی فرمود:

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
اگر مراد نیابی به قدر وسع بکوشم

اجازه دهید به  موردی تاریخی که به قلم مهرداد احمدی شیخانی تقریر شده نگاهی بیندازیم شاید تصویر درستی باشد از آنچه  امروز بر ما و دلسوزان واقعی ایران یعنی پزشکیان و ظریف می‌گذرد:

در ماجرای جنگ‌های ایران و روس، ما ایرانیان با توهم درباره قدرت خود جنگی را آغاز کردیم که بسیار خسارت‌بار بود و به هشدارهای کسانی مانند قائم‌مقام فراهانی گوش ندادیم که «ملتی که پنج کرور عایدی سالانه دارد، نباید به جنگ ملتی برود که 500 کرور عایدی سالانه دارد». و البته جنگ را شروع کردیم و شکست هم خوردیم و چه شکست سختی هم خوردیم و چه سرزمین‌های عزیزی را هم از دست دادیم. درحالی‌که شهرهایی مانند تبریز و ارومیه و زنجان و اردبیل و بسیاری از شهرهای دیگر را هم از دست داده بودیم و قزوین و رشت هم در محاصره بود و تهران در آستانه سقوط، با درایت مرحوم قائم‌مقام توانستیم در قرارداد ترکمانچای، روس‌ها را نه در جنگ بلکه در مذاکره و صلح، به آن‌ سوی رود ارس عقب برانیم و بعد به‌ جای قدرشناسی از قائم‌مقام که با چنین درایت و هوش مثال‌زدنی، توانسته است این‌همه سرزمین را که در جنگ از دست داده بودیم، در عهدنامه ترکمانچای به ایران بازگرداند، از اینکه نتوانسته مابقی سرزمین‌های آن سوی ارس را که در جنگ از دست داده بودیم، به ما برگرداند و به‌ جای افتخار به عهدنامه‌ای که کار صد لشکر را برای ما کرده بود و شهرهای عزیزی مثل تبریز و ارومیه را به ایران بازگردانده بود، آن را عهدنامه ننگین می‌نامیم. انگار قرار بوده کشوری شکست‌خورده در جنگ، کشور پیروز را متعهد به قبول خواسته خود کند و اصلا چرا مسکو را در این عهدنامه از روس‌ها نگرفتیم؟ شوخی یعنی همین، همین که انتظار داریم اگر در جنگ شکست خوردیم، در جایگاه یک کشور شکست‌خورده، عهدنامه‌ای پیروزمندانه بنویسیم که اگر منصف باشیم، با آن شکستی که از روس‌ها خوردیم، حقیقتا عهدنامه ترکمانچای یک پیروزی بود ولی امان از آرزو، آن‌هم آرزوهای بزرگ…

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا