بحران رسانه
«کریم ارغنده پور» در یادداشتی درباره ی بحران رسانه در دوران ریاست جمهوری ترامپ در روزنامه ی «شرق» نوشت: بسیاری از آمارها و اطلاعاتی که ترامپ میدهد، غیرقابلاعتماد است؛ این را حالا همه میدانند. پنجشنبه در اثنای کنفرانس مطبوعاتی، او ادعا کرد سطح پیروزیاش در انتخابات ریاستجمهوری از زمان ریگان تا به حال بیسابقه بوده است. بلافاصله خبرنگاری در برابر او ثابت کرد که اطلاعاتی که میدهد اشتباه است و طبق آمار، شاخصهای پیروزی اوباما از او بهتر بوده! میدانید پاسخ سریع ترامپ چه بود؟ واقعا باورنکردنی! او گفت: «خُب، این اطلاعاتی است که در اختیار من گذاشته شده!». بههمینسادگی! این جواب از کسی در آن سطحِ عالی، مسخره است؛ ولی تاحدود زیادی بیانگر اوضاعی است که بنده میخواهم در این یادداشت بر آن تأکید کنم. رئیسجمهور اطلاعات سادهاش اشتباه است. بسیاری دیگر از همپیمانان حزبی او هم در ساختار قدرت، اطلاعاتشان مبنای محکمی ندارد. این موضوع در موقعیتهای کلیدی مختلف روشن میشود؛ مثلا تقریبا همه اطلاعاتی که آنها در زمان گفتوگوهای بینالمللی درباره برجام میدادند، مبنای محکمی نداشت. اصالت بیشتر آن اطلاعات یا آمارها، به منابع غیرقابلاعتماد ازجمله فاکسنیوز میرسید. جالب است که رسانهای شبیه فاکس، دقیقا اخبار را بهگونهای بستهبندی میکند که همانها دوست دارند و آنها فارغ از اینکه خبرها چقدر درست یا غلطاند، آنها را در سخنان و تصمیمگیریهای خود به کار میگیرند. متأسفانه باید گفت بحران رسانه فقط محدود به ایالات متحده نیست. یک سیاستمدار زیرک تلاش میکند اخبار درست را دریافت و آنها را مبنای تصمیماتش قرار دهد؛ اگرچه ممکن است گاهی در تبلیغات خلاف آن را اظهار کند؛ اما بحرانی که من در اینجا از آن یاد میکنم، به نظر میرسد فراگیرتر از آن است که واقعا تصور میشود. درواقع بحران این است که تلاشی برای دریافت اطلاعات درست نشود؛ چون همان اطلاعات غلط، ما را به امیالمان نزدیکتر میکند! سطحی از این وضعیت همیشه وجود داشته؛ ولی از زمان تسهیل ارتباطات و دسترسی سریع و آسان به انواع خبر در اشکال مختلف در لحظه، این وضعیت غالبتر شده است. در اطراف خود ما آشنایی هست که مدام اخبار عجیب و غریبی را بازگو میکند. منبع همه آنها اینترنت است و خودش هم میداند قریببهاتفاقشان بهرهای از صحت ندارند. خود شما هم حتما با نمونههای نزدیک آن بیگانه نیستید. بااینحال، در همچنان بر همان پاشنه میچرخد؛ بنابراین در کشور ما هم یک آشفتگی بزرگ دراینزمینه مشاهده میشود. گاهی چیزی ادعا میشود که مبنا ندارد و گاهی چیزی انکار میشود که باورِ تکذیبش دشوار است و صدالبته معلوم است که ابعاد زیان این وضعیت کوچک نیست. تلگرام، فیسبوک، توییتر و امثال آنها، رسانه نیستند. شبکههای اجتماعی برای اتصال کاربران هستند. تعریف رسانه چیز دیگری است. وقتی مسئله اعتماد به رسانه جدی گرفته نمیشود، کانالهای مختلف برای دریافت خبر اهمیت بیشتری پیدا میکنند و تا وقتی رسانه و کار آن نازل انگاشته میشود و افکار عمومی در سطحی مانند موم فرض میشود که بهسادگی قابلیت شکلگیریهای مختلف دارد، اوضاع نهتنها بهتر نمیشود بلکه آسیبهای تهدیدکنندهاش همیشه در کمین است. این یادداشت را فعلا بهعنوان پیشامقدمه بحث بحران رسانه فرض کنید. درباره آن باید بیشتر سخن گفت.
انتهای پیام