نقش نظارت و زنان در اخلاقیتر شدن سیاست
هادی صمدی، مدرس فلسفه در کانال تلگرامی خود (تکامل و فلسفه) مطلبی نوشته است که متن کامل آن را در ادامه میخوانید.
«بخش ناامیدکنندهی پژوهشی که در سایت روانشناسی روز منتشر شده این است که تخطی گروهها از قواعد اخلاقی، عموماً بیش از تخطی تکتک افراد است. این پیام ناامیدکننده است زیرا انسانها بدون همکاری در قالب گروهها نمیتوانستند طی فرایند تکامل دوام بیاورند و امروزه نیز هر کدام از ما به نحوی رسمی یا غیررسمی در دستههایی عضو هستیم. پیام امیدوارکنندهی پژوهش آنکه گروههایی که قابلِ اعتمادتر ارزیابی شوند، و/یا در آنها تعداد زنان بیشتر باشد، اخلاقیتر عمل میکنند.
ابتدا چند مثال:
۱. بازیکنان تیم فوتبال به دروغ به داور میگویند توپ به بدن همتیمی آنها خورده و نه به دست او، و چنین رفتاری را غیراخلاقی نمیدانند. در حالیکه خارج از بازی هر کدام از این افراد ممکن است بسیار صادقتر باشند.
۲. هر کدام از اعضای شورای شهر ممکن است به صورت فردی با قطع یک درخت برای ساخت یک ساختمان مخالفت، و انجام این کار را غیراخلاقی ارزیابی کند. اما همین فرد در شورا، به راحتی حکم قطع چندین درخت را امضا میکند.
۳. اعضا تیم حقوقی یک شرکت به راحتی میتوانند در لایحهی حقوقی خود اطلاعات نادرستی بنویسند؛ اما همین افراد به صورت انفرادی و در خارج از گروه اخلاقی عمل میکنند.
تبیین تکاملی این پدیده
علت آن است که در سطح فردی، احتمال آنکه فرد یک تصمیم را به عنوان یک موضوع اخلاقی ارزیابی کند بیشتر است. اما همان تصمیم در سطح گروهی، به عنوان یک روش استراتژیک یا عادی برای حل مسألهای که گروه درصدد حل آن است در نظر گرفته میشود.
با اینکه همکاری گروهی میزانی از ازخودگذشتگی را میطلبد و بنابراین شکلگیری گروه در بطن خود اخلاقی است، اما وقتی گروه میخواهد مسألهای را حل کند به راحتی اعضا گروه نسبت به دیگرانی که خارج از گروه هستند غیراخلاقی عمل میکنند.
رفتار گروهی به فشارهای تکاملی در جهت سازگاری با محیط باز میگردد. نیاکان ما برای شکار و دفع شکارچیان بههم وابسته بودند و احتمال زنده ماندن افرادی که همکاری گروهی داشتند بیشتر بود. گروههایی که اعضا آن برای درون گروه فداکاری، و از گروههای بیرونی دوری کنند پایدارتر بودهاند.
اما همکاری درونی، و اجتناب از اعضا خارج از گروه، گرایش به اخلاقی عمل کردن نسبت به خودی و غیراخلاقی عمل کردن نسبت به غیرخودی را تسهیل میکند. در گذشتههای تکاملی که هر فرد فقط عضو یک گروه، و در رقابت با گروههای همسایه بود، این گرایش یک سازگاری محسوب میشد. اما امروزه ما در جوامعی زندگی میکنیم که اولاً هزاران گروه باید با هم در ناحیهی جغرافیایی محدودی زندگی کنند، ثانیاً نیاز به همکاری با افراد خارج گروه وجود دارد، ثالثاً هر فرد همزمان عضو چندین گروه است، رابعاً، و مهمتر از همه اینکه، بسیاری از این گروهها به نمایندگی و برای حفظ حقوق سایرین شکل گرفتهاند و نه اینکه همانند گذشتههای تکاملی در تقابل با آنها باشند.
لذا آن سازگاریِ گذشته، امروزه دیگر سازشدهنده نیست. در چنین شرایطیست که شرکتها و دولتها آگاهانه معایب یک تصمیم نادرست را پنهان یا کوچکنمایی، و در محاسن آن بزرگنمایی میکنند، که در هر دو صورت به مردم دروغ میگویند، و البته کماکان خود را اخلاقی میدانند.
نکتهی مهم آنجاست که اگر گروه رقیبهای بیرونی داشته باشد این تمایل به غیراخلاقی عمل کردن بالاتر میرود؛ و متأسفانه در جهانی زیست میکنیم که گروهها رقبای زیادی دارند. و از آنجا که در سیاست رقابت با دیگری در اوج خود است گرایش به غیراخلاقی عمل کردن در گروههای سیاسی به شدت فزونی مییابد.
تصمیمگیری گروهی به ویژه زمانی غیراخلاقیتر میشود که تصمیم اعضا با سود مالی خود آنها ربط پیدا کند.
خبر بدتر اینکه یافتههای تجربی نشان میدهند اگر گروهها بدانند که مخاطبان پیام آنها را باور، و از آنها اطاعت میکنند، ۸۲ درصد بیشتر برای منافع شخصی دروغ میگویند!
به سراغ بخش خوب این خبر علمی برویم.
راه حل چیست؟ دادههای علمی دو راه ساده را پیش مینهند.
۱. قبول داوریِ یک ناظر خارجی: به عنوان نمونه دولتهای واقعاً اخلاقمدار نظارت اعضایی از خارج گروه را میپذیرند. و از آنجا که به طور متعارف هیچ گروهی خودخواسته این کار را نمیکند راهحل وجود «نهادهای نظارتی» در جامعه است. خبر خوب دیگر آنکه اگر گروهی در درازمدت قابل اعتماد بودن خود را به دیگران نشان دهد احتمال دروغ گفتن در آن گروه پایین میآید. اما چگونه میتوان میزان اعتماد به گروه را سنجید؟ باز هم نقش نهادهای نظارتی خارجی پیش میآید.
۲. افزایش تعداد زنان در گروههای تصمیمگیری: یافتههای تجربی نشان میدهند که به نحو معناداری مردان در چنین شرایطی بیش از زنان دروغ میگویند. بنابراین افزایش تعداد زنان در گروهها از سادهترین راهکارهای کاهش رفتارهای غیراخلاقی در گروه است.»
انتهای پیام