وارونهسازی سیاست تقوا
مصطفی غفاری، عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق (ع)، در کانال تلگرامی خود نوشت: «برادر فرهیخته و بزرگوارم سجاد صفار هرندی چند روز پیش یادداشتی نوشته درباره «نمایندگی سعید جلیلی از فضیلتها و زیباییهای انقلاب اسلامی در سیاست ملی ایران».
این چند خط را با اطلاع از نیت خیر «آقا سجادمان» اما برای انتقاد به جفایی که در حق انقلاب اسلامی و سیاست ملی و اخلاق دینی در یادداشتش شده مینویسم؛ نه برای خردهگیری از هواداری اخلاقی از یک نامزد.
۱. برادرم، وجود سعید جلیلی را مصداق واضح یگانگی دین و سیاست و او را بدون شک میراثدار تقوای سیاسی آقای رئیسی معرفی کرده است؛ آنهم نه مثل رئیسجمهور فقید بهطور غریزی، بلکه با نظرورزی. سپس به چند خردهرفتار او اشاره میکند و البته چندبرابر آن داده خرد و کلان دیگر را که ناقض ادعایش است کنار میگذارد! مثلا پایان مناظره پنجم دوره اول انتخابات را که ایشان رو به دوربین خودش را با امیرمومنان قیاس کرد؛ «لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر» خواند؛ یعنی راه ما حق است و جمع پرشور مردم هم با ما.
این یعنی حجتی برای کنارهگیری – حاجتی به اجماع! – ندارم. همانجا و همانآن با خودحقپنداری جاده وحدت را به سمت خود یکطرفه کرد. آیا این است لحظه طلایی پنجاهوهفتی؟ یا آن لحطه که نامزدی بدون تعارف از مردم میخواهد فقط با حجت (شرعی و اخلاقی) به او رای بدهند؟
۲. برادرم، سعید جلیلی را محبوب وجدان ایرانی معرفی کرده که هرچند به او رای ندهد، عمیقا دوستش میدارد. من نمیدانم راه ایشان به وجدانشناسی چیست اما وجدان ایشان را گواه میگیرم که هم ترس و هم تنفر هزاران ایرانی را دیده و شنیده است نسبت به سعید جلیلی. همچنانکه میلیونها ایرانی هستند که چنین نسبت وجدانیای را با خودآگاهی از خود نفی میکنند. البته ترس و تنفرشان بیشتر هم میشود وقتی چنین شخصیتی – که چهبسا او را نماد تقوا و فضیلت نمیدانند – در معرض به دست گرفتن سکان سیاست ملی قرار بگیرد.
انسان ایرانی نکتهسنج هماناندازه که فضیلتباور است، تفاوت فضیلتمندی و فضیلتتراشی را هم خوب تشخیص میدهد و فریب مرادسازی خلوصگرایانه بهجای معرفی نامزد انتخاباتی را نمیخورد؛ همچنان که ادعای شبهعلمی برنامهداری بدون ارائه کارنامه روی زمین را صادقانه نمیبیند؛ و همچنان که برداشت خیلیها از دولت در سایه، دولت پنهان است و برایش شواهد قابل اعتنا دارند؛ از معاون اجرایی دولت سیزدهم که بدون استعفا رییس ستاد انتخاباتی جلیلی میشود و در آخرین روزهای رقابت هم سخنرانی همایش دهیاریهاست! تا آنهایی که بر قدرتطلبی خود نقاب عدالتطلبی میزنند، بیپروا حریمهای اخلاقی را میدَرند اما با آرامش در کنار جلیلیها عکس یادگاری میگیرند.
۳. اما ناشایستترین خطای شناختی برادرم آنجاست که در مسیر تحسین سعید جلیلی چنان پیش میرود که کار به تقبیح ضمنی سیاست انقلاب اسلامی در باب تنگ کردن دایره زندگی مردم میرسد. دوست ما حاضر شده مسائل جلیلی را همان مسائل انقلاب اسلامی جا بزند یا در واقع قد انقلاب را آنقدر کوتاه کند که به تن سیاستمدار محبوبش جور بیاید؛ درباره زبان انقلاب، درباره ایده آزادی در انقلاب و… متاسفانه او اینجا با سکولارها همنوا و همافزا میشود که انقلاب اسلامی در این زمینهها نازاست، اگرنه مشکل نه تنها از جلیلی نیست بلکه او ظهور تام خودِ ناب انقلاب اسلامی است؛ در حالی که همین تحمیل سقف جلیلی بر پایهها و پویاییهای انقلاب است که اجازه نمیدهد سازه انقلاب از این سطح نازل، اوج بگیرد و رویش داشته باشد.
۴. و اما برادر جان، این تقلیلگرایی و مطلقانگاری توأمان آیا کمکی به طرح نو انقلاب اسلامی و حلوفصل کاستیهای ایده و گفتار سیاسی آن خواهد کرد یا گره کار را کورتر میکند؟ نگاهی به مستغرقان محبوبتان بیندازید تا ذوقزدگیشان را از تمجید بیجایتان ببینید؛ آثار اخلاقی آن نیز در افق نزدیک پیداست. جایی که سعید جلیلیها نظرا و عملا نمیتوانند به نمود اخلاقی انقلاب اسلامی تبدیل شوند؛ بلکه خود نشانه بنبست میشوند.
صاحب این قلم مدعی نیست آقای جلیلی بهکلی از سفره معنوی انقلاب اسلامی بیبهره است اما نمیتواند چشم بر مطلقانگاری، تحجرگرایی و دهها رفتار زشت و ناشایست او و نزدیکانش ببندد؛ همچنان که میبینیم قبل از انتخابات رفیق و رقیب را بدون هیچ خط قرمز اخلاقی تخریب میکنند، وحدت را با خودمحوری کنار میگذارند، بزرگان دین و انقلاب را تحقیر میکنند و بعد از انتخابات زبان به سرزنش مردم باز میکنند، قومیتها را متهم میسازند و حتا به شورای نگهبان میتازند.
نه؛ اینان هرچه باشند، نه نماد که حتی نماینده خوبی برای فضیلتمندی و پرهیزکاری در منطق دینمدارانه انقلاب اسلامی و سیاست ایرانی نیستند.»
انتهای پیام