علیکم بالمتون!
«مصطفی رسته مقدم» عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی درباره ی هجمه ها به استاندار خراسان جنوبی که از رقص محلی زنان و مردان گفته، نوشت:
در روایات یکی از نشانههای ایمان را عشق و علاقه به موطن و وطن خویش میداند. فی الواقع کسی که دلش برای وطنش نتپد و به فکر مردم خویش نباشد، احتمالا نتواند در پی اهداف متعالی و آرمانهای والا باشد.
اما این “حب الوطن من الایمان” دقیقا به چه معناست؟ آیا وطن فقط مشتی خاک با مرزهایی مشخص است که صرفا به واسطهی متولد شدن در آن باید دوستش بداریم و به آن عشق بورزیم و این عشق به حدی باشد که از برای مهرش گاه حتی از جان بگذریم؟ البته قطعا یکی از تعاریف در علم سیاست، وطن را سرزمینی با مرزهای مشخص می داند، اما آیا این مرزهای مشخص است که ما را به آن سرزمین پیوند می دهد؟
پاسخ نگارنده به این سوال، منفی است. به عبارت دیگر تنها مرزهای جغرافیایی نیست، چه اینکه هستند بسیاری از مهاجرین نسل دوم یا سومی که در کشور مهاجر پذیر متولد شدهاند و موطن خویش را هم هرگز ندیدهاند ولی به آن تعلق خاطر دارند. کلام مخملی و شعر لطیف مشیری اینجا حق کلام را ادا میکند که میگوید:
“ای سرا پا همه خوبی، تک و تنها به تو می اندیشم،
همه وقت، همه جا،
من به هر حال که باشم،
به تو می اندیشیم”
آری، وطن یعنی سراپا همه خوبی، یعنی مردمی که کنارشان خاطرات مشترک داری، یعنی آداب و رسوم و فرهنگ و سنن مشترک، یعنی شادیها و غمها، یعنی کوهها و بیابانها، جویها و نهرها، یعنی آثار باستانی و البته میراث فرهنگی که یادگار نیاکان است.
از همین منظر است که حرف استاندار خراسان جنوبی مبنی بر بی اشکال بودن رقص آیینی و محلی زنان و مردان که در جای جای این مرز و بوم وجود دارد و در مراسم مختلف دیده میشود، تفسیر پذیر است. این آداب و سنن، جزئی از هویت ماست که ما را وطن میکند. قسمتی از آئین باستانی ماست که در کنار همهی شعائر دیگر، تمدن ما را میسازد. تمدنی که هم عشق به امام حسین و اشک ریختن بر مصائب مظلوم کربلا را در خویش دارد از این دریچه ظلم ستیزی را فریاد میزند و هم شور و شادی که باعث میشود مردم در قالب حرکاتی آیینی، شکر خدای را بر جای بیاورند و منادی پیام صلح و دوستی و محبت برای آحاد مردم دنیا باشند. اصلا لازمهی آن ظلم ستیزی، این نوع دوستی است، زیرا که اگر انسان را به ماهو انسان دوست نداشته باشی، نمیتوانی از حق مظلوم دفاع کنی.
این موضوع اتفاقا در کلام بزرگانی نظیر شیخ بهایی نیز به زیبایی انعکاس یافته است. شیخ بهایی بسیار هنرمندانه حدیث “الطرق الی الله بعدد نفوس الخلائق” را تشریح میکند، در شعر بهایی، «بلبل به چمن زان گل رخسار نشان» میبیند و پروانه در آتش میشود و اسرار را عیان مشاهده میکند. عاقل با عقلانیتش و دیوانه بی هیچ چارچوبی خدای را میجوید. یکی چون بلبل به غزل خوانی خدای را میخواند یک چون قمری با ترانه.
لذا حتی اگر قائل به این باشیم که از سخن استاندار، سوء برداشت نشده است، باز وی سخنی بیراه نگفته است. هرچند شاید منتقدینش دستاویزی برای انتقاد پیدا نکردهاند و به حواشی متوسل شدهاند که در این صورت باید به آنها علیکم بالمتون لا بالحواشی را توصیه کرد.
[توضیح عکس: این عکسی از مجموعه عکس های خبرگزاری آنا از یک عروسی محلی در خراسان شمالی است]
انتهای پیام
نباید نوشت كه باد برگ درختان را به رقص درآورد! ..
سالها پیش ارشاد در ممیزی کتابهای نویسندان میخواست که حتی کلمه رقص را حذف کنن
جناب رسته مقدم
درود بر شما، مقاله متينى بود.گويا سهواً توجه نكرده ايد كه جمله قصار؛ الطرق الى الله بعدد انفاس خلائق در هيچيك
از مجامع و منابع حديثى شيعه ذكر نشده است، بنائاً حديث محسوب نميشود.
سلام
ملتی که بر امام حسین گریه می کند دلیلش چیست ؟
اصلا خود امام حسین چرا به این شکل شهید شدند ؟
ایا پاسخ غیر از زنده نگه داشتن اسلام هست ؟
ایا اسلام اصلاح کننده اداب و فرهنگ غلط جوامع نیست ؟
ایا خود جوامع غربی که دین را تنها در کلیسا حبس کردند الان به تباهی کشیده نشدند ؟
ایا اقای استاندار باید بیاید و معایبی که در جامعه هست را به عنوان یک امر احسن معرفی بکنه و مردم را به این عمل دعوت بکنه ؟