خرید تور تابستان

نقدی بر سخنان آقای فاضل لنکرانی

حجت الاسلام احمد حیدری در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

✅ آقای محمد جواد فاضل لنکرانی فرزند مرجع مرحوم آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی، از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه و رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار اخیرا در نشست مجمع علما و فضلای شهرستان دامغان گفته است: «در سال‌های گذشته متأسفانه برخی می‌گفتند، ما مسئول به بهشت فرستادن مردم نیستیم؛ این حرف کاملا باطل و غلط است، نه تنها مسئولیم بلکه هدایتگری وظیفه ما است؛ برخی می‌خواهند این وظیفه[هدایتگری] را به عنوان زور تعبیر کنند. این جریان انحرافی با غلط معنا کردن ”لا اِکْراهَ فِی الدّین” به شما می‌گوید: با بهشت و جهنم مردم چه کار دارید، به ما چه ارتباطی دارد که فلانی حجاب دارد یا نه؟»

✅ به نظر حقیر برای یک عالم حوزوی که می‌خواهد «هدایتگر» باشد، پسندیده نیست متقن و با همه‌جانبه‌نگری سخن نگوید بلکه با مجمل سخن گفتن، حرف حق دیگران را انکار کرده و باطل جلوه دهد.
✅ دو سخن در جامعه گفته شده و می‌شود:
🔸 1. سخن آقای روحانی رئیس جمهور اسبق: “وظیفه حکومت اداره صحیح دنیای مردم است نه به «بهشت بردن» آنها.”
🔸 2. سخن آقای فاضل: وظیفه روحانیت و رجال دین هدایت به سعادت دنیا و آخرت است.
به نظر حقیر هر دو سخن کاملا درست است و نمی‌دانم جناب فاضل به چه ملاکی سخن اول را “کاملا باطل و غلط و سخن یک جریان انحرافی” خوانده و بین این دو سخن تنافی دیده است.
✅ پیامبر، امام معصوم، فقیه یا هر کس دیگر یا با جلب رضایت و خواست مردم متصدی حکومت می‌شود یا با زور، تطمیع، فریب و …، بر مسند حکومت می‌نشیند و راه سومی وجود ندارد. راه دوم قطعا نامشروع است و جز راه اول هیچ طریق مشروع دیگری برای تصدی حکومت نیست.
🔸 وظیفه حکومت هم[خواه حاکم ولی خدا باشد یا دشمن خدا] تأمین امنیت و اجرای قانونی است که خواست مردم است تا در سایه امنیت و اجرای قانون، افراد بتوانند آزادانه زندگی کنند و هر گاه مردم متدین باشند، به طور طبیعی حاکمیت قانون خدا را می‌خواهند. این همان سخن اول است. اگر حکومتی به درستی دنیای مردم را آباد کنند، مردم عاشق حاکمان آن حکومت و مرام و دین و مذهب آن حاکمان شده و به طور طبیعی دیندار می‌گردند.
🔸 اما سخن دوم هم کاملا حق است زیرا خداوند قبل از خلقت انسان هم موجودات مادی را آفرید و هم موجودات عِلوی و نوری را. موجودات مادی جز اقتضای فساد و خونریزی و … نداشتند و موجودات عِلوی و نوری هم جز اقتضای خیر و خوبی را، آن گاه خداوند اراده کرد موجودی بیافریند که هم اقتضای فساد و خونریزی داشته باشد و هم اقتضای خیر و خوبی را؛ و آدم را آفرید که هم می‌تواند حیوان بلکه پس‌تر از حیوان باشد و هم می‌تواند ملک بلکه برتر از ملک گردد و او را در بین این دو اقتضا، اختیار داد و برای سوق او به سوی خیر و خوبی و “خلیفه خدا شدن”، هدایتگر فرستاد که اول، پیامبر دورنی و عقل است که در وجود تک تک انسان‌ها است و بعد پیامبران بیرونی و وارثان آنان یعنی عالمان.
✅ اما هدایت دو معنا دارد:
🔸 یک. راه نشان دادن، که پیامبر درون و پیامبران بیرون و وارثان آنان یععنی عالمان به انسان‌های مختار و آزاد راه خوبی و خیر و راه بدی و شرّ را نشان داده و او را به پیمودن راه خیر و خوبی فرامی‌خوانند و این انسان به اراده خدا آزاد است به دعوت این هدایتگران بها دهد و بپذیرد یا بها ندهد و نپذیرد. این هدایتگری و راه نشان دادن جز “دعوت” نیست.
🔸 دوم راه بردن و به مقصد رساندن، که این فقط از کسانی ساخته است که خود به و وسیله خدا و بدون واسطه [و در مرحله بعد به وسیله اولیای خدا و پیامبران و امامان]، هدایت شده و به مقصد رسیده و بعد برای بردن انسان‌ها، مأموریت یافته‌اند. این هدایتگران و راه‌بران هم فقط کسانی را راه می‌برند و به مقصد می‌رسانند که خود، هدایت خواه بوده و دست دراز کرده و در دست هدایتگران قرار داده باشند. اما کسی که هدایت خواه نباشد را بردن، جز با زور ممکن نیست و چنین چیزی، “هدایت” نیست و اجبار است زیرا هدایت فرع بر خواست و اختیار است.
✅ حکومت دینی و رجال دینی حاکم نیز دو وظیفه دارند:
🔸 1. وظیفه حاکم بودن؛ یعنی اداره صحیح دنیا و ایجاد زمینه امنیت، رفاه و آزادی تا انسان‌ها بتوانند رشد کنند.
🔸 2. وظیفه عالم و وارث انبیا بودن؛ یعنی راه نشان دادن و راه بردن انسان‌ها به سوی سعادت و کمال. انجام وظیفه دوم زمانی ممکن می‌شود که عالمان حاکم، وظیفه اول را به خوبی انجام داده و دنیای مردم را آباد کرده و آزادی، امنیت و رفاه را در بهترین و بالاترین درجه تأمین کرده باشند. در این صورت مردم عاشق حاکمان دینی شده و به سخنشان گوش داده و دست دراز می‌کنند تا آنان را به بهشت برین و موعود برسانند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. آقای فاضل لنکرانی احتمالا فرق بین امر و نهی کردن و اجبار کردن را متوجه نشده اند. امر و نهی کردن لفظ وگفتار است. اما اجبار ، بازداشت کردن ،برخورد فیزیکی و از این قبیل کارهاست. مثالش در موضوع گوساله پرستی بنی اسرائیل در قرآن تبیین شده است .موسی پس از بازگشت ومشاهده گوساله پرستی، با کسی برخورد نکرد جز برادرش. وآنهم با استناد به مجوز ” قو انفسکم واهلیکم من نار” اما کسی از بنی اسرائیل را تنبیه نکرد. ای کاش آقای لنکرانی بجای غرق شدن در میان احادیث اندکی به قرآن هم توجه می‌کرد.

    3
    3

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا