خرید تور تابستان

عاشورا در شهر | گزارش میدانی انصاف نیوز

آسیه توحیدنژاد، انصاف نیوز: در گزارشی میدانی که انصاف نیوز از شب و ظهر عاشورا در مسجد ارک، چهارراه گلوبندک و حسینیه‌ی کربلائی‌ها و عزاداری عرب‌ها در تهران تهیه کرده حال وهوای شهر تهران در عاشورا بررسی شده است. در این گزارش اشاره‌ی کوتاهی به یک مجلس خانگی متفاوت نیز شده است.

مسجد ارک | منصور ارضی بی روضه‌ی سیاسی

از مترو پانزده خرداد که عزم مسجد ارک را می‌کنید از همان اول متوجه حفاظت خاص این مسجد می‌شوید. نیروهای لباس شخصی با بی‌سیم و بی‌بیسیم، نیروهای مختلف نظامی و چند ماشین پلیس آن اطراف شما را نسبت به اهمیت این مجلس و روضه‌خوان اصلی آن، منصور ارضی، آگاه می‌کند. پیرمردی با مو و محاسن سفید و بی‌سیم به دست همان اطراف مترو ایستاده بود و ظاهری که ساخته بود تناسبی با محاسن یک‌دست سفیدش نداشت.

حضور مجتمع‌های قضایی و پایگاه پلیس در آن نزدیکی‌ها البته نمی‌تواند بی‌تاثیر در ایجاد این فضا باشد. رفتار نیروهای انتظامی یا غیرانتظامی همه از سر تساهل و تسامح بود.

اینجا همیشه در این ایام شلوغ است. عزادارن نه فقط زیراندازهایی که مقابل صفحه نمایش بزرگ بیرون از مسجد پهن شده را پر می‌کنند که بسیاری همراه خود زیرانداز می‌آورند و فضای سبز اطراف هم پر می‌کنند. آن‌ها که دورتر زیراندازشان را پهن می‌کنند معمولا خانوادگی آمده‌اند. بخش زنانه در فضای آزاد را چادری جدا کرده بود تا در معرض دید نباشد.

مسجد ارکی‌ها، بانکداری و بورس | پامنبری‌‌های کمی متفاوت حاج منصور

ساعت تقریبا 9 شب است و هوا خنک شده. واعظ جلسه، حجت‌الاسلام اسماعیل رمضانی‌ست. ممکن است ویدئوهای کوتاه سخنرانی‌اش را در اینستاگرام دیده باشید. به نظام بانکداری نقد می‌کرد؛ بهره بردن از سودهای بانکی را همان رباخواری می‌دانست و مستمعین را از آن بر حذر می‌داشت: لابد خدا چیزی می‌دونسته که ممنوع کرده! شنوندگان را به توکل بر خدا و اعتماد به او تشویق می‌کرد.

زنان عزادار مسجد ارک مقابل صفحه نمایش و بیرون از مسجد

از زن مسنی که با صندلی تاشو مسافرتی‌اش آمده بود دلیل محبوبیت منصور ارضی و مراسمش را پرسیدم و اینکه آیا این امر به جهت‌گیری‌های سیاسی او ربطی دارد یا خیر: نه. ربطی نداره. روضه‌ی حاج منصور رو هیشکی نداره. کسایی که میان پای منبرش همه‌شون مث اون فکر نمی‌کنن. حاج منصور می‌گفت به جلیلی رای بدید پسر من به کس دیگه‌ای رای داد. یا مثلا حاج منصور اصلا بورس رو قبول نداره پسر من کارگزاری بورس کار می‌کنه. خیلی وقته با باباش میان اینجا همیشه.

مسجد ارکی‌ها در ظاهر

خادمین زن که همه چادری بودند علامتی با طرح اسلیمی به چادرها سنجاق کرده بودند که رویش نوشته شده بود: خادم‌الزینب. قسمت زنانه‌ی مسجد بسیار کوچک و در واقع نوار باریکی بود در طبقه‌ی بالای مسجد.

غالب عزاداران زن به طور کامل محجبه بودند؛ گروهی خوش‌پوش‌تر، گروهی ساده‌تر و گروهی هم پر زرق و برق با لباس‌های مارک‌دار و گوشی‌های گران قیمت. میان مردها تفاوت پوشش یا آرایش خاصی دیده نمی‌شد فقط گروهی لباس‌هایشان تا نزدیک زانو می‌آمد و محاسن بلندتری هم داشتند.

کنار خیمه‌ای که برپا شده و لامپ قرمز رنگی هم آن را روشن کرده بود محلی بود به نظر همان چایخانه.

سماور و خادمین بودند اما در آن ساعت دیگر خبری از چای نبود.

آرایش بیرق‌ها، پرچم‌ها و شمعدانی‌ها باسلیقه بودند.

«رئیسی فرزند تو بود یاحسین!»

حاج منصور ارضی عزاداری را با ابیات سنگین‌تر و با خشونت کمتر شروع کرد. به مقتول لهوف اشاره‌ای کرد و مابقی را مثل همیشه خواند. تنها حرف او که شاید چندان هم سیاسی نبود اشاره‌اش به سیادت ابراهیم رئیسی و جایگاهش نزد امام حسین بود: رئیسی فرزند تو بود یاحسین! ما قدر تو رو ندونستیم!

زن‌ها در قسمت زنانه خیلی کم‌جان‌تر بر سینه می‌زدند و بعضا هم بر پاهایشان می‌کوفتند. اشعار مداح را تکرار می‌کردند و می‌گریستند.

روضه و مداحی مداحان تمام شد. راه که می‌افتادید موکبی مقابل سازمان اقتصاد و امور دارایی می‌دیدید متعلق به همین سازمان.

چند دستفروش هم بودند که اقلام مختلف مذهبی می‌فروختند؛ از پرچم‌های کودکانه تا کارت ملی شهدا.

مسجد توحید، مسجد مادر شاه | عزاداری ترک‌ها

مسجد توحید در تقاطع خیابان صور اسرافیل و باب همایون است. مسجدی بسیار قدیمی که علاوه بر مسجد ارک به مسجد مادر شاه معروف است چون مادر ناصرالدین شاه باعث و بانی بازسازی آن شده است.

بنای اولیه مسجد توحید دردوره فتحعلی‌شاه قاجار ساخته شد و پیش ازآنکه به نام مسجد مادر شاه شناخته شود، به نام امیر قاسمخان قوانلو پدر مهد علیا، به مسجد و مدرسه قاسم‌خان معروف بود. تا پیش از سلطنت ناصرالدین‌شاه، تهرانی‌ها همچنان این مسجد را به نام مسجد قاسمخان می‌شناختند، اما پس از آنکه ناصرالدین‌شاه به پادشاهی رسید، مادرش مهد علیا در حدود سال ۱۲۷۲ هجری قمری تصمیم به بازسازی و تعمیر مسجد گرفت.

همشهری‌آنلاین

مراسم اینجا تازه از ده شب آغاز می‌شود و تا 12 شب ادامه دارد. در حیاط کودکان مشغول رنگ‌آمیزی شمایلی از اسب امام حسین هستند شبیه به نقاشی معروف فرشچیان یعنی «عضر عاشورا».

مسجد راه‌پله‌ای قدیمی دارد. در جمع بزرگسالان که همه ترکی حرف می‌زنند، متوجه می‌شوید هیئت ترک‌زبانان است و قرار است مداحی و روضه‌ی ترکی بشنوید. جوری رفتار می‌کردند انگار همه با هم فامیل هم هستند. غالبا فامیل بودند و سایرین هم دوست یکدیگر. قبل از کرونا محل عزاداری‌شان مسجد دیگری بود و حالا هیئتشان را به این مسجد آورده بودند.

دختران شرم

دختران جوان با هیجان گاها پرده را کنار می‌زدند، قسمت مردانه را چک می‌کردند، با یکدیگر پچ‌پچی می‌کردند و ریز ریز می‌خندیدند. کودکان هم دیدن سینه‌زنی مردان از طبقه‌بالا برایشان جذاب بود.

چهاراه گلوبندک در غرق تماشاگران تعزیه

ظهر عاشوراست و آفتاب تیز بر فرق سرهای مردم می‌تابد. پله‌های مترو پانزده خزداد را که بالا بیایید از همان ابتدا بدن‌ها کنار هم ایستاده‌اند و هر چهار طرف چهارراه گلوبندک غرق تماشاگرانی‌ست که منتظرند تعزیه شروع شود و خیمه‌ها آتش زده شوند. بانی تعزیه حسینیه‌ی کربلائی‌هاست. حسینیه‌ای که متعلق به اعراب ایرانی و عراقی‌های مقیم ایران است.

عکاس‌های از ما بهتران!

عکاس‌های فارس‌نیوز بالای ساختمانی اداری یا تجاری مشرف به صحنه‌ی تعزیه هستند, عکاس‌های دیگری هم در میدان تعزیه و یکی‌، دو نفری هم از داربست‌ها بالا کشیده‌اند.

عجب صبری پلیس دارد

پلیس با صبوری هر بار محدودیت رفت‌وآمد را به عابران توضیح می‌دهد و چند باری هم مقابل لجاجت تعدادی زیر تیغ آفتاب عصبانی می‌شود. به مردم آب می‌رساند و تلاش می‌کند تا مردی سمت زنانه‌ی دور چهارراه نیاید تا راحت باشند. یکی از نیروهای پلیس از خطرات این مراسم در میانه‌ی این جمعیت می‌گوید: سال ۹۲ یا ۹۳ عمود این خیمه افتا چند نفر مردن! مردی در کنار می‌گفت: عیب نداره شهیدن! هر کی عاشورا بمیره شهید محسوب میشه!

بعد از نماز ظهر تعزیه با ترومپت و درام آغاز شد. لشکریان ظلم اصحاب امام حسین را شلاق می‌زدند. اسب امام حسین سفید بود با لکه‌های خونی و اسب سواره‌های سپاه ظلم قهوه‌ای رنگ. بازیگران قرمزپوش خنده‌ای فاتحانه بر لب داشتند و تلاش می‌کردند حس انزجار در بینندگان ایجاد کنند.

تماشاچیان خردسال از همه مشتاق‌ترند

کودکان یا خوش شانسند و بالای دوش پدرانشان یا داربست‌ها مشغول تماشای معرکه یا بدشانس و در تلاش برای دیدن چیزکی با پابلندی کردن! از افغان‌ها هم کم نبودند.

پسربچه‌ای که در یک موکب وظیفه‌ی جاگیر کردن لیوان‌ها را داشت

«پارچه‌ی سوخته‌ی خیمه حاجت میده!»

همه منتظر آتش زدن خیمه‌هایند. برخورد حرم آتش از آن فاصله در صورت‌ها خطرناک و هیجان‌انگیز است و صحنه‌ی واقعی را برایشان تداعی می‌کند. البته ماشین آتش‌نشانی و آتش‌نشان‌ها هم همانجا هستند. گروهی هم کمین کرده‌اند تا به محض پایان گرفتن سوختن خیمه تکه‌ای پارچه‌ی سوخته خیمه را برای حاجت گرفتن بردارند.

تکه‌ای از همه‌ی سوخته را تقسیم می‌کنند

«اینهمه شمر زمان داریم!»

زنی که درآن گرما بی‌حوصله هم شده بود می‌گفت: چرا (بی‌جهت) اینقد جالبه؟! همین الآن اینقد شمر زمان داریم که نگو! بعد اومدیم اینجا نگا شمر کنیم! اینهمه مال مردم رو خوردن چیکار کردن این مردم؟! اینهمه بدی!

دختر جوان دیگری آن گوشه می‌گفت: اگر اینقدر تعزیه دوست دارن و براشون جالبه چرا تئاتر دوست ندارن؟!

صحنه‌ای عاشورایی

خیمه آتش گرفت. فریاد «یاحسین» جمعیت به آن بزرگی صحنه‌ی دراماتیکی ساخته بود. حرم آتش دقیقه‌ای جمعیت را ترساند و اگر آنی خاموشش نمی‌کردند ممکن بود جمعیت فرار کنند و روی یکدیگر سوار شوند.

محدودیت رفت‌و‌آمد برداشته شد و چهارراه باز شد. گروهی از مردها دور عمود خیمه می‌گشتند و واویلاگویان بر سر می‌زدند.

عزاداری زنان عرب: دور از انتظار ناآشنایان با فرهنگ عرب‌ها

از آن سو دسته‌ای از زنان با پرچم‌های سبز و یاحسین گویان و برسر زنان آمدند. ذکرهایشان هم فارسی بود و هم عربی. با لهجه‌ی عربی می‌خواندند «ابد والله یازهرا ماننسی حسینا» یعنی «به خدا قسم هرگز حسینت را فراموش نمی‌کنیم یازهرا».

مردان از دسته‌ی زنان حفاظت می‌کردند. احتمالا این صحنه برای غیرعرب‌ها که تصوری مردسالارانه از جامعه‌ی عرب‌ها دارند عجیب بود. آن مردسالاری کجا و این همه در مرکز توجه قرار گرفتن زنان کجا؟! حتی برای عزاداری و حتی با همین حجاب.

حتی اگر عزیزترین آدم زندگی‌شان را از دست داده باشند، بر خلاف عرف همه جوامع دیگر زنان سعودی اجازه ندارند در مراسم تشییع جنازه او شرکت کنند. حضور زنان در قبرستان و مراسم تشییع جنازه در بسیاری از شهرهای عربستان سعودی ممنوع است.

خبرگزاری تسنیم، «همه منع‌های زنان در عربستان»

دسته‌ی زنان از ورودی خاص خود وارد حسینیه شدند و مردان هم از ورودی اصلی.

دختربچه‌ای در ورودی زنانه‌ی حسینیه

کنار درهای حسینیه هنوز پوستر مسعود پزشکیان را نکنده بودند. گهواره‌ای کوچک به شکل نمادین و به یاد حضرت علی اصغر نیز نزدیک ورودی حسینیه گذاشته بودند. با پارچه‌ی سبز پوشانده بودندش و مشکی کوچک روی آن بود. زنان به آن پارچه وصل می‌کردند، پول به آن سنجاق می‌کردند و تکانش می‌دادند.

ماشین‌هایی که زنان عزادار عرب بعضا سوار می‌شدند نشان از وضع مالی خوب آن‌ها داشت. یکی از زنانی که در صف نذری حسینیه ایستاده بود کیفیت غذا را به وضعیت مالی بانیان این حسینیه ربط می‌داد و می‌گفت: اینجا غذاش خیلی خوبه. خیلی پولدارن! اصلا گاهی اوقات بعضیا با بادیگارد میان اینجا! مراسماشونم جدی‌تر از ماست. عزاداری اینا تازه از امروز شروع میشه ما دیگه میریم سراغ عشق و حال! هر جور بخوای حساب کنی امام حسین هم عرب بود خب!

شباهت عزاداری زنان عرب و دراویش

عزاداری در قسمت زنانه‌ی حسینیه سبک خاصی داشت. زنان موهایشان را باز کرده بودند و آشفته می‌ساختند. چیزی شبیه به آنچه دراویش انجام می‌دهند.

بعد از پایان مراسم زن‌ها در گرم‌ترین ساعات روز صفی زیر آفتاب برای گرفتن نذری حسینیه تشکیل داده بودند. شرایط طوری بود که بچه‌ها را به سایه بردند.

دستفروش‌ها، گوشه و کنار برای مراسم شام غریبان شمع می‌فروختند: بسته‌ای دَه هزار تومن!

مجلس قصیده‌های بلند و قدیمی

مراسم کوچکی هم در خانه‌ای در یکی از محلات تهران برگزار شده بود که قدری متفاوت بود. از جمله اینکه مداحان از شعرهای دیوان نیر یا محتشم کاشانی استفاده می‌کردند. شخصی هم یکی از همین قصیده‌ها را به شکل آواز ایرانی محزونی خواند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا