«اقدام جنونآمیز شاهزاده دیکتاتور قاجاری»
سرگذشت یا به عبارت دقیقتر سرانجام مسعودمیرزا ظلالسلطان پسر ارشد ولی محروم از سلطنت ناصرالدین شاه در واپسین روزهای ایام زندگانیاش در سالهای مقارن با جنگ اوّل جهانی موضوع اصلی این مجموعه است که به دو دلیل حائز اهمیت است.
به گزارش سایت ایبنا، «کتاب ظلالسلطان در تبعید تالیف مرتضی نورائی از سوی نشر شیرازه به بازار کتاب آمد. این کتاب به بازکاوی ابعاد مختلف زندگی این شاهزاده قاجاری، به ویژه دوران تبعید او در اروپا، میپردازد. این کتاب با تکیه بر اسناد دست اول و منتشر نشده وزارت خارجه بریتانیا، روایت تازهای از ظل السلطان و فعالیتهای او در تبعید را ارائه میدهد.
سرگذشت یا به عبارت دقیقتر سرانجام مسعودمیرزا ظلالسلطان پسر ارشد ولی محروم از سلطنت ناصرالدین شاه در واپسین روزهای ایام زندگانیاش در سالهای مقارن با جنگ اوّل جهانی -موضوع اصلی این مجموعه – به دو دلیل حائز اهمیت است. یکی در مقام پرده آخر از یک رشته تحرکات پی در پی سیاسی که بین سعی و تلاش برای کسب تاج و تخت پادشاهی و حفظ یا اعاده حداقلی از قدرت محلی در نوسان بود و دیگری اطلاعات جدیدی که درباره سیاستهای متفقین در قبال ایران در جنگ اوّل جهانی ارائه میدهد. تصور اغراقآمیزی که پارهای از سیاستمداران ارشد بریتانیا از قدرت و حشمت ظلالسلطان داشتند و بر باد رفتن این تصورات و انتظارات حاصل از آن در اولین برخورد با واقعیتهای سیاسی ایران آن روزگار شکل گرفت.
مسعود میرزا ظلالسلطان از شاهزادگان دوره قاجاریه و پسر ارشد ناصرالدین شاه، از نظر تمول و ثروت و طول مدت حکمرانی و قدرت، یکی از رجال شاخص و منحصر به فردی است که با هیچیک از اقوام خود قابل مقایسه نیست. وی در طول مدت عمر خود، سی و چهار سال متوالی حاکم اصفهان و قریب چهل و پنج سال متناوب حاکم مازندران و اصفهان و فارس و مدتی نیز فرمانروای مطلق العنان هفده شهر ایران بوده است.
او در روز بیستم صفر سال ۱۲۶۶ ه.ق به دنیا آمد. او سه سال از مظفرالدین شاه بزرگتر بود ولی چون عفتالسلطنه از دودمان شاهان قاجار و از زنهای عقدی ناصرالدین شاه نبود، ظلالسلطان به ولیعهدی انتخاب نشد. حسرت ولایتعهدی، از اوان کودکی حسادت برادرش مظفرالدین میرزا را در جانش بر انگیخت و تا پایان عمر، آرزوی مالکیت و پادشاهی یک دم از مخیلهاش دور نشد.
ظل السلطان در سال ۱۲۷۸ در حالی که سیزده سال بیشتر نداشت، به حکومت مازندران و ترکمن صحرا و سمنان و دامغان منصوب شد و چهار سال در این سمت باقی ماند. پس از پایان دوره حکمرانی اش در مازندران، به تهران احضار شد و پس از ورود به پایتخت با همدمالملوک (دختر امیرکبیر) که بعدها به همدم السلطنه ملقب شد ازدواج کرد و پس از برگزاری مراسم عقد ازدواج به فرمانروایی فارس انتخاب شد. در سال ۱۹۲۱ به اصفهان میرود و این مرتبه دوره حکمرانی او تا سال ۱۳۲۵ یعنی سی و پنج سال متوالی ادامه پیدا می کند. از همان اوان شباب و عنفوان جوانی راه استفاده و یا به اصطلاح آن ایام، دخل و مداخل را خوب می دانست و به جمع آوری نقدینه و جواهر و املاک عشق و علاقه مفرطی داشت و روز به روز بر دامنه سلطه و چنگ اندازی بر املاک حومه اصفهان میافزود.
پارک مسعودیه تهران، باغ نو، باغ حاجی آباد، باغ ابریشم، باغ اکبرآباد، شکارگاه و عمارت قمشلو و ابنیه قهدزیجان و کوجان اصفهان، میل وافر شاهزاده قاجار را به ملک و دارایی نشان می دهد. آنچه مسلم است این است که رعایت حال رعیت و رضایت فروشندگان املاک اهمیت چندانی برای او نداشت. دوران حکومت ظل السلطان در اصفهان، به قلع و قمع مخالفان و سرکوب شورشهای محلی و داخلی و یا افزون بر داراییهای کلان، از طریق دست اندازی بر اموال مردم می گذشت و از آنجا که مملکت داری جایی در ذهنیت قاجار نداشت، اغلب اوقات را به شکار و بلوک گردی و خوشگذرانی سپری می کرد. با این حال، نباید از نظر دور داشت که تشکیل قشون منظم، تأسیس روزنامه فرهنگ، افتتاح مدرسه همایونی به سبک جدید و اکل دو میلیتر (Ecole de Militaire) یا مدرسه نظامی برای تعلیم داوطلبان قشون، از جمله اقدامات ظل السلطان در اصفهان است.
سایه استبداد و زورگویی ظلالسلطان و ورود به عرصه قدرت و حکمرانی
ظلالسلطان در زمان حکومتش بر فارس، به خاطر ظلم فراوان برکنار شد اما مدتی بعد به اصفهان رفت و تا ۳۴ سال بعد در آنجا حکمرانی کرد، وی با تجهیز قشون مجهز و منظمی به باج گیری و اخذ مالیاتهای سنگین از رعیت پرداخت و ثروت بسیار زیادی به دست آورد که به اعتراف خودش برای ۱۰ نسل پس از او کافی بود در واقع یکی از ویژگی های این شاهزاده قاجاری این بود که به جمع آوری نقدینه، جواهر و املاک علاقه زیادی داشت و روز به روز بر دامنه سلطه و چنگ اندازی بر املاک مناطقی که تحت تسلط داشت به ویژه حومه اصفهان اضافه می کرد. تملک بر پارک مسعودیه تهران، باغ نو، باغ حاجی آباد، باغ ابریشم، باغ اکبرآباد، شکارگاه و عمارت قمشلو و ابنیه قهدزیجان و کوجان اصفهان، میل زیاد شاهزاده قاجار را به ملک و دارایی نشان میدهد.
رعایت حال رعیت و رضایت فروشندگان املاک اهمیت چندانی برای او نداشت، بنابراین املاک مردم را با زور و قهر غصب و تصرف و شورشها را با سنگدلی سرکوب میکرد و به پشتوانه ارتش محلی خود، اوامر حکومت مرکزی را نادیده میگرفت.
او در ۱۲۶۱ خورشیدی به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد که حاضر است در ازای دریافت مقام ولایتعهدی، مبلغ هنگفتی پیشکش نماید. هرچند که هیچ گاه به این آرزوی خویش نرسید. همچنین ظلالسلطان افزون بر آنکه ۲۱ هزار سرباز در اختیار داشت، اصرار میکرد تا وزارت جنگ به او واگذار شود اما این خواسته وی هم نه تنها مورد موافقت ناصرالدین شاه قرار نگرفت بلکه وقتی که خبر ظلم و ستم او به گوش ناصرالدین شاه رسید، شاه با صدور فرمانی او را از سراسر قلمرو حکومتی غیر از اصفهان برکنار کرد.
بدین ترتیب دوران حکومت ظل السلطان در اصفهان به قلع و قمع مخالفان و سرکوب شورشهای محلی و داخلی یا افزون بر داراییهای کلان از طریق دست اندازی بر اموال مردم می گذشت. ظلم و ستمهای وی به مردم اصفهان ادامه داشت تا اینکه در فروردین ۱۲۸۵ خورشیدی هنگامی که برای تاج گذاری محمدعلی شاه به تهران رفته بود، مردم اصفهان در اقدامی اعتراضی بازارها را بستند و در میدان نقش جهان تحصن کردند و خواستار عزل ظل السلطان پس از ۳۴ سال شدند. این اعتراضات ۲ هفته به طول انجامید و در این مدت صدها تلگراف به تهران زده شد تا اینکه محمد علی شاه وی را از حکومت اصفهان عزل و نظام السلطنه را جانشین وی کرد. یکی از علل طولانی شدن دوره زمامداری او در اصفهان این بود که مالیات را به قوّة قهریّه وصول میکرد و به طور مرتّب به تهران میفرستاد.
اقدامات مثبت ظلالسلطان در دوران حکمرانی خود در اصفهان
کارنامه ۳۴ ساله حکمرانی ظل السلطان در اصفهان بهکلی منفی و سیاه نبود، زیرا تشکیل قشون منظم، تأسیس روزنامه فرهنگ، افتتاح مدرسه همایونی به سبک جدید یا مدرسه نظامی برای تعلیم داوطلبان قشون از جمله اقدامات ظل السلطان در اصفهان است. عبدالمهدی رجایی، اصفهانشناس و پژوهشگر تاریخ اجتماعی بر این باور است که مسعود میرزا ظلالسلطان از آن شخصیتهایی است که هنوز به ترازوی نقد صحیح توزین نشده است. شاید از آنجا که او مخرب گنجینههای تاریخی اصفهان بود، دور از انتظار نباشد که اصفهانیها از دست او سخت عصبانی باشند.
مسعود میرزا روزنامه فرهنگ اصفهان را در این شهر به راه انداخت و ۱۳ سال به طور مداوم آن را منتشر میکرد. در این روزنامه میتوان اقدامات مثبت او را مشاهده کرد. وی انجمن شهر را بر پا کرد و مصوبات این مجمع نیز باید به تصویب ظل السلطان میرسید اما بههرحال مجمعی بود که ذهنها و فرایندها را برای تأسیس نهادهای دموکراتیکتر در آینده آماده میکرد. او سپس مجلس تجار را در اصفهان و نخستین مدرسه به سبک جدید را در عمارت هشتبهشت پایهگذاری کرد. این مدرسه دو-سه سالی بیشتر برپا نبود و به دلایلی که هنوز بهدرستی مشخص نیست، تعطیل شد؛ اما به مردم اصفهان آموخت که دانشآموزان بهتر است بهجای زمین، روی نیمکت بنشینند و با تابلو و آزمایشگاه و کتابخانه درس بخوانند.
ظلالسلطان همچنین دستور تشکیل «انجمن پزشکان اصفهان» را داد. وظیفه این انجمن رسیدگی به بیماریهای واگیر و معضلات بهداشتی شهر بود و در این میان به تعمیر بناها عمومی شهر نیز میپرداخت. مرمت پل خواجو، خالی کردن میدان نقش جهان از کاسبان مزاحم و مرمت آن، مرمت میدان چهار حوض، بازسازی چند چشمه از سیوسه پل که بر اثر سیل تخریب شده بود، مرمت بازارچۀ بلند و کاروانسرای آن (هتل عباسی کنونی) و اختصاص آن به سربازان، مرمت چهلستون و هشتبهشت و همچنین تأسیس موزهای برای چهلستون از جمله اقدامات این انجمن بود، نکتۀ مثبت دیگر در کارنامۀ ظلالسلطان، امنیت حاکم بر این منطقه در طول سه دهه حکمرانی او بود. پیش از حکومت ظلالسلطان، اصفهان دائماً مورد هجوم ۲ ایل بزرگ قشقایی و بختیاری قرار میگرفت. بیشک وجود امنیت در پیشرفت شهر و آبادانی آن بسیار مؤثر است.
روزنامۀ فرهنگ اصفهان در باب تغییرات مثبتی که اصفهان شاهد آن بوده است نوشت: «تا دهپانزده سال قبل به خاطر و خیال کسی نمیآمد که اصفهان بار دیگر روی آبادی خواهد دید. به جهت آنکه اصفهان از شهرهای وَسَطانی ممالک محروسه است و اسباب تجارت خارجه در آن موجود نبود. از خارج کسی از برای تجارت و کسب و نوکری به اصفهان نمیآمد و متصل اهالی اصفهان جلاء وطن نموده، به خارج میرفتند و همچنین به سبب پارهای سوانح و زودزود تبدیل و تغییر یافتن حکام و تعدیاتی که از الواط و اشرار نسبت به اهل شهر واقع میشد، نه حکام به خیال آبادی شهر میافتادند و نه اهالی دست و دلشان به آبادی میرفت بنابراین رفتهرفته آثار عمارات قدیمه، تماماً مشرفِ خراب و ابنیة عمومی و خصوصی شهر منهدم و چندین بیوت عالیه و ابنیه رفیعه غیرمسکون و سکنه آنها از دار و دیار خود محروم و مهجور گشته، خرابی بر آبادی غالب و اغلب محلات خوش آبوهوای اصفهان آشیان بوم و لانه شغالان شده بود» تا آنکه ظلالسلطان حاکم شهر شد.
«حدّ امنیت و آسودگی و ضابطه و رابطه ولایت را از این میتوان قیاس کرد که تاکنون نشده است در جایی سرقتی اتفاق بیفتد و دزد گرفتار نیاید و یا ظالمی بیکیفر و متعدیای بی زجر بماند. همه اهالی از مال و جان در امان، مشغول امور زندگانی خویشاند» بدین ترتیب معلوم میشود، کارنامه ۳۴ ساله او در حکمرانی اصفهان بهکلی منفی و شرمآور نبوده است.
از دیگر بناهایی که به دستور این شاهزاده قاجاری ساخته شد، باغ عمارت مسعودیه بود. در واقع نام این عمارت نیز برگرفته از نام مسعود میرزا به مسعودیه شهرت یافته است، این عمارت در میدان بهارستان تهران قرار دارد که در زمینی به وسعت ۱۵ هزار و ۶۰۰ متر مربع و اعیانی حدود ۹هزار متر مربع احداث شده است. این اثر در ۲۷ دی ۱۳۷۷ خورشیدی بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
تخریب آثار و ابنیه تاریخی؛ اقدام جنون آمیز شاهزاده قاجاری
یکی از اقدامات جنونآمیز این شاهزاده دیکتاتور قاجاری تخریب آثار و ابنیههای با ارزش دوران صفویه در اصفهان بود اگرچه هنوز هم به صورت دقیق معلوم نیست، چه شد که او در دوره دوم حکمرانی خود اینگونه میراث گرانبهایی ایران را نابود کرد. گفته می شود، او بیش از ۵۰ بنا و اثر تاریخی مربوط به عصر صفوی را در اصفهان تخریب کرد.
در این ارتباط حتی چند نفر از بازرگانان اصفهان حاضر شدند، مبالغ هنگفتی به ظل السلطان بدهند تا او را از این کار زشت بازدارند اما با این وجود او از تصمیم خود منصرف نشد و در نتیجه بیشتر باغها و عماراتی که از دوران صفویه بر جای مانده بودند، تخریب شدند از جمله آنها می توان به باغ و قصر سعادت آباد، عمارت هفت دست، قصر نمکدان، آئینه خانه، بهشت برین، بهشت آئین، انگورستان، بادامستان، نارنجستان، کلاه فرنگی، باغ تخت، باغ آلبالو، باغ طاووس، عمارت و باغ نقش جهان، باغ فتح آباد، گلدسته، تالار اشرف، عمارت خورشید، سرپوشیده، عمارت خسروخانی، باغ زرشک، باغ چرخاب، باغ محمود، باغ صفی میرزا، باغ قوشخانه، باغ نظر، عمارت و سردر باغ هزارجریب، عمارت جهان نما و… اشاره کرد.
ظلالسلطان همچنین آینه کاریهای روی ستونهای عالی قاپو و چهلستون را از میان برد و علاوه بر این دستور داد، روی نقاشیهای نفیس داخل چهل ستون را با گچ بپوشانند و نقاشان قاجاری بر روی آنها نقاشیهای کمارزش خود را نقاشی کنند.
نگاه مورخان و شرقشناسان برجسته به ظلالسلطان
هنری رنه د. آلمانی جهانگرد اروپایی که در زمان حکومت ظل السلطان از ایران بازدید کرده است در همین باره نوشته است: ظل السلطان بسیاری از کاخ های عالی و شاهکارهای ممتاز اصفهان را که موجب حیرت جهانیان بود نابود کرد. در واقع، آخرین سال های حکومت ظل السلطان در اصفهان به منزله طوفان ویرانگر بود زیرا او که با به شاهی رسیدن برادرش مظفرالدین شاه امید سلطنت خود را از دست رفته می دید به تلافی، بیشتر این شاهکارهای برجسته را که در دنیا بی نظیر بود، خراب کرد و مصالح آنها را فروخت.
مهدی بامداد مورخ و رجالشناس برجسته ایرانی در تحلیل این اقدام زشت ظلالسلطان نوشته است: قرنها در ایران و در ممالک عقب افتاده رسم و معمول چنین بوده که هر سلسلهای روی کار میآمد و زمامدار میشد، آثار برجای مانده از سلسلههای قبل از خود را به کلی از بین میبرد و این عمل فقط ناشی از عدم رشد ملت و جهالت و خودخواهی سلسله بعدی بود.
مسعودمیرزا ظلالسلطان در اواخر عمر مدتی را در اروپا گذراند، سپس به ایران برگشت و مدتی بعد دچار اختلال حواس شد و در ۱۹ تیر ۱۲۹۷ خورشیدی دیده از جهان فروبست.»
انتهای پیام
ما برمبنای حرف رهبری کار میکنیم به دولت کمک می کنیم تمام …
ما وطیفه مون نقد سازنده و کمک به دولته همون طور که رهبری گفتند …البته وقتی نیستیم توی دولت دیگه ..