خرید تور تابستان ایران بوم گردی

نگاهی گذرا به مبانی فکری اصحاب آکادمی* و جبهه پایداری

ابوالقاسم شهلایی‌مقدم دانش‌آموخته فلسفه و مدیر انتشارات نقش‌ونگار در یادداشت کوتاهی به تحلیل مبانی فکری جبهه پایداری پرداخته و با مرور ارکان اصلی اعتقادات این تشکل سیاسی نقبی به آبشخور فکری آنان زده است. متن یادداشت را از نظر می‌گذرانید:

1- در ایام رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوری اخیر، در برخی رسانه‌ها مطرح شد که مبانی فکری برخی رقبای مسعود پزشکیان همان ‌مبانی فکری مجموعه‌ای است که به نام «آکادمی» خوانده می‌شود. من در این‌باره که این افراد ‌واقعاً چه ارتباط فکری یا سازمانی با آکادمی دارند اطلاعی ندارم و نمی‌توانم درباره آن داوری کنم، اما به نظرم اکنون که بحث تفکر اصحاب آکادمی به یکی از موضوعات روز بدل شده است بتوانم از یک دیدگاه خاص، که به دیدگاه معرفت‌شناسانه نزدیک است، به صورتی گذرا درباره آکادمی و مبانی فکری‌اش و رابطه آن با جناح یا جبهه پایداری (که فعلاً با هم یک نوع اتحاد سیاسی برقرار کرده‌اند) نکاتی را توضیح دهم.

2- چهل سال پیش از این، زمانی که کم‌سن‌وسال بودم، از طریق برخی نوشته‌های سیدمنیرالدین حسینی که گه‌گاه به بیرون درز می‌کرد با تفکر وی و آکادمی‌اش آشنا شدم؛ اگرچه از همان موقع هم وی معمولاً رازگونه، بی‌سروصدا و تا حدی پنهان عمل می‌کرد. از ابتدا از علم‌گریزی، بی‌اطلاعی از علم جدید و دنیای مدرن و ضدیت با فلسفه در آن نوشته‌ها متعجب بودم. اساس این تفکر، برخورد کاملاً ایدئولوژیک و از سر نفی با دنیای مدرن است. 

می‌دانیم که القاعده، داعش و طالبان، برخلاف علوم انسانی جدید که آن را کلاً طرد و نفی می‌کنند و در خدمت اهداف غرب و استعمار می‌پندارند، فی‌نفسه با علوم طبیعی نوین و تکنولوژی مشکلی ندارند، فقط حرف‌شان این است که این علم و فناوری باید در اختیار اهداف سلفی‌گرانه آن‌ها به کار گرفته شود حال‌که غرب آن‌ها را در خدمت شیطان به کار گرفته است. یکی از مهم‌ترین موضوعات ضدیت‌شان با جهان غرب هم همین است؛ ازاین‌رو، هدف‌قراردادن برج‌های تجارت جهانی را نابودکردن یکی از نمادهای برجسته مناسبات علمی، فناورانه و اقتصادی غرب می‌دانند. اما برخلاف آن‌ها، اصحاب آکادمی، اصولاً با مبانی عقلی و فلسفی علم و تکنولوژی جدید مخالف‌اند و از آن‌جاست که حتی درصددند‌ (حداقل منیرالدین حسینی چنین بود) مبانی علوم طبیعی، و حتی ریاضیات را از دین استخراج کنند (که توفیقی هم نداشته‌اند)، و از این‌رو از عقلیات روی‌گردان شده و شدیداً به نقلیات گرایش دارند و وابسته‌‌‌اند؛ البته این نوع تفکر در جهان اسلام و حتی در ایران بی‌سابقه نیست و ریشه‌هایی دارد.

3- از همان ابتدا شیفتگی این تفکر به قدرت کاملاً مشهود و غیرقابل انکار بود، چون گسترش و جاانداختن آن‌چه را طالب است (به زعم خودش در دانشگاه و در جامعه) فقط در صورت تسلط بر قدرت حکومتی و ثروت انبوه ممکن است (البته اگر به فرض محال، چنین چیزی ممکن باشد.)  این‌که کسانی این نوع تفکر را به طالبان تشبیه کرده‌اند با این‌که طالبان اهل تسنن هستند و اینان شیعه علوی و دوازده امامی، شاید از باب شباهت مبانی تفکری اخبارگرایانه و ضدعقل‌گرایانه هر دوی آن‌هاست، نه نتایجی که از آن مبانی در حکومت و سیاست می‌گیرند؛ تلاش طالبان برای کسب قدرت و تسلط بر دولت، در ظاهر به‌منظور پیش‌برد اهداف سلفی‌گرانه آن‌ها و برقراری امارت اسلامی است و برای اصحاب آکادمی، تسلط بر دولت، به‌منظور پیش‌برد اهداف آخرالزمانی و فراهم‌کردن زمینه ظهور است. هم‌پوشانی آن‌ها با جناح احمدی‌نژاد نیز از همین‌جا آشکار می‌شود و‌ لذا از زمان او بود که شروع به کسب قدرت بیشتر کردند.

4- اما درباره جبهه پایداری که خود را پیروان و شاگردان بلاواسطه یا باواسطه استادشان آیت‌الله مصباح یزدی می‌دانند، باید اشاره کنم اصولاً آقای مصباح یزدی تطورات و تحولاتی در دوران‌های مختلف فکری‌اش داشت؛ از دوران مخالفت سرسختانه‌اش با افکار و عقاید و نوشته‌های دکتر شریعتی تا حمایت مجدانه‌اش از تئوری حکومت اسلامی بر اساس نظریه ولایت مطلقه فقیه، اما در همه ادوار فکری‌ خود در مسیری بین عقل‌گرایی و اخباری‌گری در تردد بود و لذا برخی افکار وی با برخی دیگر سازگار نیست. در حواشی نهایةالحکمة و برخی تقریرهای فلسفی که از ایشان دیده‌ام، یک فلسفه‌ورز صدرایی و یک عقل‌گرای محض است (اگر درست به خاطر داشته باشم در یکی‌دو جا از نوشته‌هایش به ملاصدرا اشکال می‌کند که در استدلالش از مشی عقلی محض فاصله گرفته است) و نیز در آرای فلسفه سیاسی و حکومتی‌اش، در گذشته و در اوایل ورودش در این‌گونه مباحث، بیشتر به مباحث و روش عقلی گرایش داشت (مثلاً آن‌جا که در باب «اصالت فرد یا اصالت جامعه» بحث می‌کند)، ولی به‌ویژه در دوسه‌دهه‌ پایانی عمر، در آرای وی، فقط سایه‌ای از آن عقل‌گرایی را می‌توان دید و بیشتر یک فقیه اخباری است تا یک فلسفه‌دان یا متکلم یا اصولی عقل‌گرا.

5- به نظر می‌رسد جبهه پایداری‌، در مبانی فکری، اگر مبنایی برای ایشان فرض کنیم (حال برای کسب قدرت، یا با هر هدف دیگری)، بیشتر به سمت مشی اخبارگرایانه استادشان در غلطیده‌اند تا مشی عقل‌گرایانه وی و در همین گذار تئوریک است که با پیروان آکادمی، تلاقی و هم‌پوشانی دارند. اصولاً اصحاب آکادمی نه تنها به مباحث عقلی ‌و فلسفی گرایشی ندارند، بلکه از بن با این‌گونه مباحث و حتی با مباحث عرفان نظری و عملی، به معنای مصطلح و تاریخی کلمه، مخالف‌اند و لذا برخی از آن نوع کتاب‌ها مانند مثنوی معنوی را ضاله می‌دانند، ولی مصباح یزدی با این‌که از عرفان نظری مصطلح به روش ابن عربی و نیز عرفان‌ عملی مولوی دفاعی نمی‌کند اما در نفی و طرد آن‌ها هم، حداقل به‌صورت علنی، سخنی از او در دست نیست و تا جایی که می‌دانم شاگردان دست اول او نیز چنین‌اند. (توجه داشته باشیم که عقل‌گرایی به طور کلی، روش دشواری است و استواری بر آن کار هر کسی نیست، خصوصاً اگر شخص در عقلیات، ناورزیده و ناآزموده باشد، لذا حتی برخی از عقل‌گرایان در اواسط راه، از عقل‌گرایی بریده‌اند.)

6- به‌‌عنوان نتیجه و به‌طور مختصر عرض می‌کنم که جناح رقیب دولت آینده، اگر آن را اتحادی از جبهه پایداری و اصحاب آکادمی فرض کنیم،  جناحی است که در استنباط‌ و برداشت‌های دینی و قرائت‌ از اسلام، بیشتر نزدیک‌ به مشی اخباری‌گری و کم‌تر ملتزم به روش عقلی است و مبنایش در سیاست و حکومت نیز همین است. این عدم التزام به روش عقلی سبب می‌شود که همواره بتواند توجیهاتی نقلی برای تذبذب‌ و جاخالی‌دادن‌های سیاسی داشته باشد (جا برای این بحث باز است که برگزیدن مشی اخبارگرایانه و روش نقلی به جای عقلی، بسیار بیشتر راه را برای بندبازی سیاسی باز می‌کند، برخلاف آن‌چه پنداشته می‌شود که صاحبان این‌گونه اندیشه، در مشی سیاسی متصلب و انعطاف‌ناپذیر‌ند.)

7- پیش‌بینی می‌کنم که اتحاد‌ تاکتیکی بین رهبران و پیروان آکادمی با سران و پیروان جبهه پایداری، در آینده نه‌چندان دور، دچار شکاف و گسستگی شود، زیرا اسباب تئوریک و ایدئولوژیک این اختلاف تا حدی فراهم است. در این باره باید در آینده سخن بگوییم.

به هر حال، شاید هیچ‌گاه فکر نمی‌کردیم در حکومت جمهوری اسلامی که با عقل‌گرایانی چون مطهری، مفتح و بهشتی (با همه نقدهایی که به ایشان وارد است) تأسیس شد، روزی اخبارگرایان، بخشی از قدرت را در دست گیرند.

* این‌که سیدمنیرالدین حسینی این نام را از آکادمی افلاطون اقتباس کرده یا نه، نمی‌دانم، چون آن‌جا یک آکادمی فلسفی بود و این‌جا ضد فلسفه؛ شاید منظورش این بوده که ما نیز در برابر آن آکادمی، «آکادمی» خود را بنا می‌کنیم.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا