خرید تور نوروزی

هراس از آینده | محمدرضا تاجیک

دکتر محمدرضا تاجیک، نظریه‌پرداز و استاد دانشگاه، در یادداشتی که برای انتشار در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

یک

آینده‌ی نزدیکی را تصور کنید که دولت جدید اندک اندک از آن‌ هدف و کنش و منش متفاوتی که خود را پیام‌آور و کارگزار تاریخی آن می‌دانسته، فاصله گرفته، اصحاب قدرت بیشتر به اندرونی خویش خزیده‌اند و به نوعی دیگر از خالص‌سازی و تمرکزگرایی تن داده‌اند، رنج مردم افزون شده است و حاجت آنان ناروا، از درختان باغ بی‌برگی دولت جدید حتی یک جوانه‌‌ی ارجمند هم نرویده و نمی‌روید، بسیاری از یاران غار دیروز به خاران راه امروز تبدیل شده‌آند، شکاف‌ها و شیارهای گوناگون متراکم‌تر شده‌اند، بسیاری از حامیان سینه‌چاک مردمی اصحاب قدرت جدید لب به ناله و نفرین و ناسزا گشوده‌اند و بسیار دیگرشان زیر لب زمزمه می‌کنند «بار دیگر ما غلط کردیم راه»، خصلت اعتراض‌های اقتصادی و سیاسی حادتر و رادیکال‌تر شده، قدرت مستقر برای حفظ و تداوم بقای خود لاجرم از برخورد فیزیکی با گروه‌هایی از مردمان شده است، قومیت‌ها و جنسیت‌ها از خجلت فریبی که خورده‌اند سر به تو کرده‌اند و بر خویش شوریده‌اند، محیط فراملی متشنج‌تر و ناامن‌تر شده است، و در یک کلام، قدرت مستقر خود به‌طور فزاینده‌ای تبدیل به جزئی از مشکلات جامعه و نه جزئی از راه‌حل مشکلات، شده و عده‌ای از اصحاب قدرت، در مسیر گریزشان از جامعه‌ی مردمان، در حال به خاک سپردن نعش آن شهید عزیز، یعنی امید مردم، زیر درخت خشکیده‌ی کهنسال و کنار شط عقیمی هستند، و در همان حال و احوال، عده‌ای – همچون مردمان آن فیلم آخرالزمانی که تلاش دارند تقاشی‌های فاخری را از ویرانی نجات دهند و آنان را در مکانی محفوظ نگاه دارند، اما دیگر کسی نیست، یا اگر هست انگیزه و انگیخته‌ای برای دیدن تابلوها ندارد – تلاش دارند تا تابلوی نقاشی برخی نقش‌های زیبا را از ویران‌شدن کامل مصون بدارند و سوسوی شمع سوخته‌ی امید را روشن نگاه دارند، اما دیگر برای برگرداندن آب امید به جوی روح و روان و احساس مزذمان دیر شده و اینبار دیگر کسی نیست به دیدن تابلوهای تبلیغاتی انتخاباتی بیاید.

دو

ژیژک می‌گوید، گاه ریشه و عامل تروما در گذشته‌ نیست، بلکه منشأ آن «آینده» است. ژیژک، حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر یا خطر استفاده از سلاح هسته‌ای را مثال می‌زند. بسیاری از تحلیل‌گران و کارشناسان حادثه ۱۱ سپتامبر را یک رویداد خاص تاریخی دانسته‌اند. دلیل این‌که ۱۱ سپتامبر به یک رویداد ویژه تبدیل شده است را باید در زمان‌مندی تروما (مصیبت، درد) جست‌وجو کرد. دلیل اصلی هراس‌آوربودن و دردناک‌بودن این حادثه این نیست که اکنون در حال وقوع است یا در گذشته اتفاق افتاده است، دلیل اصلی‌اش ترس ما از تکرار آن در آینده است. آینده، منشأ اصلی ترس‌ها و خطرهاست. ۱۱ سپتامبر، فقط علامت و هشداری است برای وقایع هولناک‌تر آینده. ما همواره در معرض تهدید حادثه‌ای ناگوارتر از حوادث گذشته در آینده هستیم. تروما، ماهیتی زمانی دارد (زمان در معنایی که هایدگر آن را در هستی و زمان مطرح کرده است) که با خطر، ترس و تهدید گره خورده است. زمان‌مندی از دید هایدگر، با مسئله‌ی دیگری نیز، در پیوند است: به‌سوی‌مرگ‌بودن. مرگ اتفاقی است آینده و در آینده. به‌سوی‌مرگ‌بودن، بر زمانی‌بودن امور صحه می‌گذارد، اتفاقی در آینده که کل گذشته و حال ما رو به‌سوی آن دارد. قضیه‌ی خطرات آینده در این‌جا مطرح می‌شود؛ امری از اساس غیرقابل محاسبه، غیرقابل پیش‌بینی و غیرمنتظره که موجودیت زنده و اکنون حاضر ما را هر آن به «مخاطره» می‌افکند. این امر ناممکن، تعریف‌ناپذیر و تهدیدکننده‌ی اکنونِ زنده، امری است درراه و آینده که از آن گریزی نیست.

البته، همین پیش‌بینی‌ناپذیری و مهارناپذیری که اکنون زنده را به خطر می‌افکند خود شرط احساس مسئولیت، برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری است. آن‌چه می‌آید و در راه است با خطر و تهدید گره خورده است. آینده یعنی خطر و تهدید. این خطر و تهدید را می‌توان به دو شکل نشان داد: به‌طور کلی و به‌طور خاص با رجوع به حوادث دردناک. امر برآشوبنده و غیرمفهومی درراه، به‌طور کلی موجودیت اکنونی را به خطر می‌افکند. به همین دلیل، دریدا در یکی از مهم‌ترین آثار اولیه‌اش می‌نویسد: «آینده را می‌توان فقط در قالب یک خطر مطلق انتظار کشید. همین خطر است که از امور قوام‌یافته‌ی معمول می‌گسلد و تنها می‌توان آن‌را به‌مثابه نوعی امرغول‌آسا و ترسناک عرضه داشت و به گوش دیگران رساند».

به‌طور کلی، آن‌چه در راه است و به‌مثابه بخش محوشونده‌ی رد از چنگ ما می‌گریزد خود به‌صورت دیگری تام و تمام (the wholly other) به‌ما یورش می‌آورد. منظور از دیگری تام و تمام همه‌ی دیدگاه‌های متفاوت دیگری است که امکان به چالش کشیدن دیدگاه‌های ما را دارند، همه‌ی افراد یا حوادث دیگری که می‌توانند موقعیت ما را به خطر بیاندازند.

سه

در پرتو این آموزهای دریدایی-ژیژکی می‌خواهم با احساسی سرشار از دهشتناکی و خطرآفرینی چنین آینده‌‍‌ی محتملی، به مسئولیت آنانی که امروز توانستند با برانگیختن ته‌مانده‌های امید بسیاری از مردمان، اربابِ حلقه‌ی قدرت شوند، اشاره کنم و بگویم «آینده‌ی در راه» موضوع اراده‌ی معطوف به آگاهی و مسئولیت شماست. فردا همان است که امروز تقریر و تدبیر می‌کنید. امروزتان آینه‌ی تمام‌نمای فردای شماست. چنان‌چه تمهید و تدبیر امروزتان را به کسانی واگذارید که هرآینه در هر آینه رخ زیبا و فریبای قدرت می‌بینند، و اسیر یک نگه و غمزه‌ی عینِ قدرت‌اند، طاقت یک لحظه وداع قدرت را ندارند، عکس رخ قدرت را بر جان و دل نشانده‌اند و هر لحظه زیر لب زمزمه می‌کنند: «حـــــاشا کـــــــه هــــــــوای رخ تو در نظر است / تـقدیم بــــه تو کـــــه دل‌ربودن چه خوش است»، «تو رخ می‌تابی و من قلعه‌ات را آرزومندم / خر است این اسب اگر یک لحظه بردارد نگاه از تو»، «آدم از جنت اگر رفت بسودای تو بود / جنتی نیست درآن‌جا که رخ زیبای تو نیست»، چنان‌چه عمل‌کردن را جایگزین سخن‌ها و سخنرانی‌های آتشین و باریدن را جایگزین غریدن نکنید، چنان‌چه بخواهید با خلق دوگانه‌ی جدیدی به‌نام کارشناس/ناکارشناس، بار دیگر و به شکل دیگر به حذف و طرد کارشناسان نام ناآشنایی که همواره در ذیل سایه‌ی سنگین صفِ اولی رویت نشده‌اند، بپردازید، چنان‌چه بخواهید با فیگوری شبه‌پوپولیستی و در عین حال، اتکاء و اتکال به اقطاب قدرت یمین و یسار راه ناهموار به‌سوی فردای شیرینی که با مردمان آشتی باشد را هموار نمایید، چنان‌چه نخواهید مناسبات رانتی را متوقف نمایید و جلوی چرخه‌ی معیوب انتخابات مدیران (انتخاب مدیران توسط همان مدیرانی که اکثرا از نعمت کارشناسی حظ و بهره‌ای نبرده بودند و خود از جمله مسببین وضع موجود هستند) را بگیرید، چنان‌چه نخواهید درهای تدبیر منزل (جامعه) را به روی مردمان و اقلیت‌ها و جنسیت‌ها بگشایید، دیری نخواهد پایید که ابر سیاه ناامیدی با نفس‌دودهای دهشتناکش، مسیر رسیدن به آینده‌ای بهتر را تاریک و سرد و مه‌آلود خواهد کرد و سایه‌های بی‌رمق حضور و حمایت مردمی را خواهد ربود و نابود خواهد کرد، و شما را با کاروانی از هول و هذیان و اعتراض مواجه خواهد نمود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. کلی گویی محض
    رویکرد استعلایی افلاطونی جناب دکتر تاجیک به کلمات
    دمیدن در تنور همان اربابان قدرت است
    دکتر جان
    کمی هم استقرایی ارسطویی کلمات تان را برسازید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا