فلسفه آموزش، استقلال نهادی، مبارزه مدنی
اسمعیل خلیلی، پژوهشگر علوم اجتماعی، در سایت جامعهشناسی ایران نوشت: «سرانجام این شهرداران ملکی را که مالک آن شهرداری تهران است و بهموجب مصوبه شورای شهر در اختیار انجمن ج.ش.ا. قرار گرفته بود، تصرّف کردند.
این مساله ذوابعاد است و هر بُعد، واجد مختصات مستقل خود. این متن به سه بُعد مساله اشاره میکند.
بُعد نخست) کنش مدنی و دعوی حق
این بُعد مساله، منصه یک دعوی بر سر “حق تصرّف و استفاده” است.
موضوع، بدواً امری متنازعُ فیه در حقوق عمومی، لذا یک دعوای حقوقی است و به همین دلیل باید بدواً نیز از موضع حقوقی مطرح و حل شود.
اما این واقعه در شرایطی رخ میدهد که در سطح بالاتر یک منازعه میان ساکنان خیابان بهشت با بخشی وسیع از جامعه مدنی نیز در جریان است. این منازعه درباره اختصاصدادن منابع عمومی برای استفادههای خصوصی و جناحی از سوی این ساکنان، لذا بر سر تعدی به حقوق شهروندان تهرانی و نیز (در اموری مانند پارک چیتگر) بر سر “حقوق میاننسلی” است. بنابراین اقدام به سلب حق استفاده انجمن ج.ش. از یک آپارتمان، در یک میدان وسیعتر رخ میدهد و “معنا”ی آن منازعه حقوقی [خواسته و ناخواسته] تابع آن میدان وسیع میشود.
در آن میدان وسیع همزمان سه نوع کنش جریان دارند:
- کنش حقوقی
- مقاومت مدنی خشونتپرهیز
- منازعه ستیزآمیز.
هر یک از این سه نوع کنش، گرایشهای اکتیویستی خاص نوع خود را بر میانگیزند و کسانی که پا بدین میدان میگذارند بر اساس جایگاه خود در آن میدان، به اتخاذ موضع درباره هر امر خاص میپردازند.
در چنین شرایطی، مدعای عام، یعنی آنچه دعوی خاص انجمن ج.ش.ا. با ارجاع به آن واجد مشروعیت است، میتواند چنین تقریر شود:
“شهرداری بهعنوان یک سازمان عامالمنفعه از سنخ حکومت محلی، موظف است از همه نهادهای مدنی و سمنهایی که با هدف و روش غیرانتفاعی و غیرسیاسی فعالیت میکنند، حمایت کند”.
به ازای این دعوی عام است که نفس استفاده از آپارتمان مذکور قابل دفاع و ضروری میشود.
میدان منازعه وسیع، میدانی است که میان نمایندگان قدرت و ثروت متمرکز و انحصاری (انحصارطلبی سیاسی و رانت اقتصادی ناشی از آن) از یکسو، با جامعه از دیگرسو، گشوده شده است.
در این میدان، البته که کنشگران فقط با دعوی حقوقی محض به منازعه نمیپردازند؛ بلکه در کنار آن یک مجموعه از منازعات ایدئولوژیک و یک مجموعه منازعه قدرت نیز جریان دارند.
(همچنانکه در خود انجمن ج.ش. نیز شاهد انگیزههای متفاوت ذیل گفتمان دفاع در برابر اقدام ساکنان خیابان بهشت هستیم).
برای شهرداری تهران، اختصاص مایملک شهر و امکانات شهرداری به سازمانهای عامالمنفعه همانطور ممدوح و گاه ضروری است، که واگذاری یک وجب از خاک تهران یا یک ذره از مایملک این نهاد برای استفاده خصوصی یا سیاسی، هم قانونا و هم اخلاقا ممنوع است.
حال، گرچه نفس منازعه میدان وسیع، بنا به ماهیت پسزمینه آن (منازعه حکومت با جامعه)، فینفسه نیز حائز اهمیت است، اما مشروعیت کنش انجمن ج.شا. کماکان در گرو حفظ جایگاه آن و سخن گفتن (دعوی) از موضع یک نهاد علمیِ مردمنهاد غیرانتفاعی و غیرسیاسی است. زیرا اگر هرکدام از این خصوصیّات به هر نحو نقض شوند، اصولا استفاده سیاسی یا انتفاعی شخصی برای شهرداری هم، متقابلا مُجاز خواهد شد.
البته احتمالا در میدان واقعا موجود و نزد کسانی که اکنون شهرداری را در اختیار دارند، نه قانون موضوعیت داشته باشد نه اخلاق و شاید اصلا ذهنشان نیز به این وجوه راه نبرد؛ اما این خود انجمن است که اگر غیراصولی عمل کند، حتا اگر در این “میدان” پبروز شود، پیشاپیش یک منازعه وجودی را باخته است؛ زیرا به همان عملی مبادرت کرده که شهرداری نیز چنان میکند.
منظور از “عمل اصولی”، تعهد به حقوق شهروندی و طرح دعوا از موضع دفاع از حق سمنهای عامالمنفعه برای استفاده از املاکی است که مالکشان شهروندان تهرانی هستند.
اگر این شروط اصولی رعایت نشوند، انجمن ج.ش.ا. ماهیت خود را به قیمت پیروزی، قلب میکند.
این شهرداران اموال عمومی را به حراج یک جریان سیاسی و منافع اشخاص حقیقی گذاشتهاند ولی انجمن نباید وارد منازعه سیاسی و مرتکب فعلی از آن سنخ شود.
باری، این بُعد، ذیل منازعه میان حکومت با جامعه بر سر حقوق شهروندی جریان مییابد.
دفاع جامعه در مقابل چوب حراجی است که این شهرداران -نیز- بر این حقوق زده: یک روز آن را در بوستان قیطریه ملکوک میکنند، روز دگر با قطع آبِ تشنهدرختان چیتگر، آتش به جنگل و میراث سبز میزنند، روز سوم اموال عمومی را به ملک طِلق خاصّهخوران در میآورند، روز چهارم و پنجم و …. و شبی نیز اموال همین مردم را خرج سرکوب همین مردم میکنند.
نفس دفاع مدنی و حقوقی در میدان منازعه علیه جامعه مدنی، مجاز و لازم، اما روش آن تابع “ماهیت علمی و مدنی” انجمن جامعهشناسی ایران است.
بعد دوم) نهادمندی و استقلال نهادی
در وهله دوم، “استقلال نهادی انجمن” بهعنوان امری بنیادی مطرح است.
مادام که انجمن مستقل نباشد، سایر دعاوی احتمالی آن، بیش از دعاوی یک جمع که هنوز نتوانستهاند یک “نهاد” شوند، معتبر نخواهد بود.
البته “نهادمندی و بالتبع استقلال نهادی” محدود به استقلال مالی و “مکان مستقل” نیست؛ پیش از آن، باید دیگر ارکان استقلال نهادی را مطمح نظر قرار داد؛ همچون:
- استقلال فکری،
- استقلال ساختاری (پرهیز از بازتولید مناسبات نهادهای دیگر در انجمن)،
- استقلال از بازار (حتا از گفتمانهای موجود بهمثابه بازار ایدئولوژیک)،
- استقلال از سیاست بهلحاظ کنشی و روشی و پرهیز از بازتولید منازعات سیاسی که شامل نوع رسانه و زبان سیاسی نیز میشود،
و دیگر وجوه استقلال معرفتی که همه از ارکان استقلال انجمن هستند.
با این حال، این ارکان نیز مستقل از هم نیستند و چه بسا گاهی امری مانند استقلال مالی مقدم باشد و نبود آن مانعی برای ارکان معرفتی استقلال.
بنا به مبانی دورکیمی:
“امر اجتماعی از آن رو اجتماعی نیست که جمعی است؛ بالعکس، از آن رو جمعی است که اجتماعی است”.
پس اگر انجمن “نهادمند” شده باشد، کنش جمعی هم رخ میدهد؛ اما بالعکس آن حاکی از نهادمندی انجمن نخواهد بود.
حال شایسته است به پروسه تکوین استقلال مالی بهمنظور برخورداری از “مکان مستقل” توجه شود: اگر این انجمن، یا هر انجمنی نتواند از میزان کافی سرمایه اجتماعی برخوردار باشد، نشان از یک نقصان بنیادی و حاکی از آن است که هنوز از اعتبار اجتماعی کافی برخوردار نیست.
در مرتبه بعد اگر از سرمایه اجتماعی برخوردار باشد ولی نتواند آن را به سرمایه مادی تبدیل کند، نشان از نقصانهایی دیگر است که از اهم آنها میتوان به خودآگاهی جمعی اشاره کرد.
“شاید” انجمن جامعهشناسی هنوز آنقدر بلوغ نیافته باشد که سرمایه نمادین اعضا و اصحاب خود را به سرمایه اجتماعی تبدیل کند؛ اگر هم [با هر میزان احتمال] چنین کرده باشد، شاید هنوز آنقدر رشید نباشد که بتواند آن را به سرمایه مادی تبدیل کند.
شاید و فقط شاید؛ اما اگر هم چنین باشد، بالاخره روزی خواهد توانست و از اراده و آگاهی کافی برای پیمودن چنین مسیری برخوردار خواهد شد.
در شرایط کنونی مشکل بتوان انجمن ج.ش.ا. را واجد ارکان معرفتی استقلال کامل دانست. اما میتوان انتظار داشت که طی این مسیر سیوسه ساله از حدودی از نهادمندی برخوردار شده و بخشی از آن را محقق کرده باشد.
اگر “استقلال مالی و استقلال مکان” به موضوع گفتوگوی درون گروهها، دفاتر، شعب و هیات مدیره تبدیل شده باشد؛ اگر این گفتوگو متوجه نقش بدنه انجمن و تک تک اعضاء در تامین مالی انجمن شده باشد؛ اگر این اعضاء در جلوت و نیز در خلوت خود به “راههای تامین مالی انجمن و منابع قابل رجوع” بیندیشند؛ اگر در مرحله فراتر از “راههای تامین مالی” خود را “سوژههای مسوول و همان منبع رفع نیازهای انجمن” قلمداد کنند؛ اگر روزی انجمن را دیگر “نه امری بیرونی”، بلکه “امری درونی و خود را بخشی کنشگر، موثر و مسوول در بود و نبود انجمن” (نه فقط در وقت و زمانی که “برای تمشیت امور انجمن” صرف میکنند) بدانند و… میتوان مراحل نهادمندی پویا و تکاملیابنده انجمن را شاهد بود.
قدر مسلم، نهادمندی یک انجمن نیز نه یک پروژه، بلکه یک پروسه است که بسته به شرایط و کسانی که بر حسب علائق متفاوت یا بر حسب برخی وقایع تصادفی با انگیزههای گوناگون بدان پیوستهاند، با فراز و نشیبهای گوناگون جریان مییابد. البته این “جریان دائم” نیز هیچگاه نمیتواند سلباً یا ایجاباً به یک “پایان” برسد؛ همیشه در نوسان و جاری است، مادام که هست.
بدین ترتیب، موفقیت انجمن جامعهشناسی در نیل به استقلال مالی و مکانی، آزمونی است که میتواند بخشی از نهادمندی آن را بسنجد.
در این دوره شاهد بودهام که شخص سعید معیدفر اهتمامی بلیغ بر این امر مصروف داشته است.
همینقدر را که امروز کسانی در انجمن هستند که به صرافت “مکان مستقل” و استقلال مالی انجمن افتادهاند، باید به فال نیک گرفت؛ گرچه پیشترها هم کسانی این را گفته و بر آن اصرار کرده بودند ولی در آن زمان هنوز نمیشد این امر را در خودآگاه جمعی انجمن یافت.
زندهیاد منوچهر آشتیانی میگفت:
“وقتی از نردبان علم بالا میروید، پلههای پایینی را لگد نکنید و بر آن نیاشوبید که در چنان مراتب پایینی بودهاند؛ آنها را گرامی بدارید؛ زیرا هرچه امروز هستید، مدیون تلاشی عظیم است که صرف ایجاد پلههای زیرین شده است”.
سپاس و قدردانی ما پیشکش پیشگامانی که پلههای زیرین را بنا نهادند و دیگرانی که سپس پله به پله بر آن افزودند تا بدین پله رسیدیم که ما اینک بر آن ایستادهایم.
یادشان مانا!»
انتهای پیام