خرید تور نوروزی

شوپنهاور و معنای زندگی | ما کدام هستیم؟

حسین جمالی پور، دانش‌آموخته فلسفه و روانشناسی وجودی، در کانال تلگرامی خود نوشت: «شوپنهاور معتقد است که سرنوشت انسان از سه مشخصه حاصل می‎شود. الف: آنچه هستیم. ب: آنچه داریم. ج: آنچه می‎نماییم.

آنچه هستیم، مجموع‌ه‎ای از صفاتی است که شخصیت ما را شکل می‎دهد و ویژگی‎های اخلاقی، تحصیلات، هوش و ذکاوت، سلامتی جسم، توان و نیرو، امیال و خواسته‎ها، زیبایی، سلامت روان و هرچه مربوط به شخصیت ماست و نحوة بودنِ ما یا آنچه هستیم را شامل می‎شود.

آنچه داریم، شامل همان چیزهایی است که در طول زندگی تلاش می‎کنیم که آنها را بدست آوریم و مالک آنها شویم.
آنچه می‎نماییم، همان تصویری است که دیگران از ما در ذهن خود دارند. نمودن اینجا همان به نمایش در آمدن در اذهان مردم است که از نظر شوپنهاور به سه قسم است؛ آبرو، مقام و شهرت.

شوپنهاور در همان صفحات نخستین جمله‎ای از متودوروس، شاگرد اپیکور نقل می‎کند که می‎گوید «زخم‎هایی که بر سعادت ما از درون وارد می‎شود، بسیار عمیق‎تر از زخم‎هایی است که از بیرون می‎رسند» و می‎گوید انسان در طول زندگی از آنجایی‎که بیش از هرچیز با احساسات و عواطف، امیال و باورها سروکار دارد و اینها درون انسان هستند، خرسندی و سعادتش در گرو درون اوست. بنابراین خوشبختی باید از درون انسان ناشی شود و آدمی بیش از هرچیز متوجه درون خودش باشد. از این رو شوپنهاور مدعی می‎شود که آنچه هستیم بیش از آنچه داریم و آنچه می‎نماییم اهمیت دارد.

پیش از این در تفکر رواقی توضیح دادم که همه چیز درحال تغییر است و داشته‎هایمان را در برخی برهه‎های زندگی از دست می‎دهیم. بنابراین اگر خوشبختی خود را به داشته‎ها گره بزنیم، با از دست دادن آنها خوشبختی‎مان نیز از بین‎می‎رود. اما مهمتر از این، آنچه می‎نماییم است. مدعای شوپنهاور این است که اغلب آدمیان در طول زندگی تلاش می‎کنند از خود تصوری در ذهن دیگران بسازند و تحسین و تشویق دیگران را دریافت کنند. از این جهت اغلب انسان‎ها در زندگی همانند یک صحنة تئاتر لباسهایی به تن می‎کنند و نقش پادشاه و وزیر و… را بازی می‎کنند، اما در درون‎شان ناآرامی و تشویش خاص خود را دارند.

آنها مدام در حال نقش آفرینی هستند تا تشویق تماشاگران تئاتر را دریافت کنند. این تماشاگران همان مردمی هستند که ما را با تصوری که از ما در ذهن دارند، زندانی کرده‎اند. به زعم شوپنهاور چنین مردمی بدبختند چرا که به سایز و سلیقة دیگران لباسِ زندگی‌شان را می‎دوزند و از درون خویش غافل‎اند.

آنچه هستیم، شخصیتِ حقیقیِ ماست. از نظر شوپنهاور آدمی می‎بایست به سلامتِ خویش توجه کند، قدرت و توان جسم و هوشش را بالا ببرد، روانِ خویش را با هنر و هر آنچه درونش را سیراب می‎کند ارتقا بدهد، به فضایل اخلاقی بپردازد و اینگونه به تحقق شخصیت خود کمک کند. پیش از این گفتم که اروین یالوم نیز به همین نکته تاکید داشت و مدعی بود که انسان‎هایی که چنین نمی‎کنند با زندگیِ نزیسته مواجه‎ می‎شوند.

پس می‎توان گفت از منظر شوپنهاور انسانی خوشبخت است که بتواند به وجود و درون خودش متمرکز شود و از تاییدطلبی و نظر دیگران دور بماند. دلیل تاکید او برای دور ماندن از تاییدطلبی این است که، وقتی فرد از نظر دیگران تبعیت می‎کند تمام احساسات، باورها و خواسته‎هایش در خدمت دیگران است و با این شیوة زندگی همیشه از درون خالی از احساسِ رضایت خواهد بود.

همچنین تاکید دارد که جمع و غرق شدن در جمع همیشه انسان را سطحی نگاه می‎دارد و از توجه به اعماق درون جلوگیری می‎کند. از نظر او اغلب انسان‎هایی که به آنچه داریم و آنچه می‎نماییم توجه می‎کنند، با خلاء درونی، فقر ذهنی و تخیلی کسالت‎بار زندگی می‎کنند و همین امر آنها را به سمت انسان‎هایی مثل خودشان می‎کشاند. چنین جمعی به دنبال لذت‎های زودگذر حسی هستند و یک نواختی زندگی‎شان آنها را به ملالت می‎کشاند.»

منبع: از کتاب معمای معنا (در دست انتشار)
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا