آقای مدیری! با این فیلم جدیدتان بهتر است کمی استراحت کنید
در این مطلب میخواهیم ببینیم که آیا “ساعت ۶ صبح” فیلمی هست که بتواند برای مدیری یک جایگاه مستحکم در سینمای ایران خلق کند یا خیر.
برترینها: این روزها دومین ساخته سینمایی مهران مدیری روی پرده است. فیلمی که با یک افتتاحیه پر زرق و برق و حضور جمع زیادی از هنرمندان و ورزشکاران، اکران خود را آغاز کرد. نخستین ساخته مدیری (ساعت 5 عصر) با واکنشهای چندان مثبتی از سوی منتقدین و مخاطبان همراه نشد و در این مطلب میخواهیم ببینیم که آیا “ساعت 6 صبح” فیلمی هست که بتواند برای مدیری یک جایگاه مستحکم در سینمای ایران خلق کند یا خیر. با ما همراه باشید.
داستان از چه قرار است؟
در «ساعت شش صبح» که نویسندگی، کارگردانی و طراحی صحنه را مدیری بر عهده دارد، شاهد روایتی از حدود ساعت 10 شب تا 6 صبحی هستیم که بر سارا، دختری که قصد مهاجرت دارد، گذشته است.
شبی که صبح نمیشود!
محمد جلیلوند در فیلیمو مینویسد: ساعت ۶ صبح قصهای آشنا برای تماشاگر دارد که تمام آن از یک شب تا صبح میگذرد. فریبا و پیمان از دوستان قدیمی سارا، سورپرایزش کرده و او را به مهمانی خانه خود دعوت میکنند. رفتن او به مهمانی و دیداری نه چندان کوتاه با دوستان قدیمی، نقطه آغاز خوبی برای یک ملودرام پر تعلیق است که با وجود طولانی شدن پرده نخست به یک نقطه عطف خوب ختم میشود. جایی که سارا به واسطه اتفاقی نادر به بنبست رسیده و باید خود را به پرواز ۶ صبح برساند. در این میان مدیری برای لایه بیشتر بخشیدن به سارا به عنوان قهرمان داستان، داستانکی هم با محوریت او و عشق قدیمیاش نیما خلق کرده که در همان ابتدا متوقف شده و با پیشرفت داستان جلو نمیرود. بخش مربوط به مهمانی که طولانی هم به نظر میرسد، متوسط از کار درآمده و نکته برجسته چندانی ندارد.
ضعیف از هر نظر!
زهرا عباسی در خبرگزاری هنر ایران مینویسد: فیلم با نمایی لانگ شات از تهرانِ در تاریکی و روشنی ریز ریز پنجره خانهها شروع میشود. بعد از دقایقی برای اولین بار نمایی از پشت سر سارا حاضر در تراس خانه پدری را در حال تماشای این صحنه میبینیم. از آنجا که پایان این فیلم هم، همین نما از تهرانِ در تاریکی خفته است، میتوان نتیجه گرفت مدیری قصد دارد در یک ساعت و خوردهای قصهای تاریک را از آنچه که در تهران به نمایندگی از ایرانشهر اتفاق میافتد روایت کند.
با وجود قطعیت در قصد نویسنده، کارگردان «ساعت شش صبح» در روایت قصه تلخ اجتماعی، پیش از هر چیز باید گفت نویسنده در پرداخت شخصیت فیلمش ضعف مشهود دارد. قصه در خانواده و شهری مدرن روایت میشود که مدیری برای رساندن شخصیتهایش به نقطه عطف روایت، پرداختهای لازم را انجام نداده است. سیاوش برادر سارا در هاگیر واگیر گرهای که بر سر راه مهاجرت خواهرش پیش میآید دچار خطایی میشود که مخاطب از خودش خواهد پرسید آیا برادر بودن و یا گرفتار شدن برای چنین حملهای کافی است؟ آیا نمیبایست نویسنده زمینه را برای امکان چنین خطایی در شخصیت سیاوش آماده میکرد؟
یکی دیگر از ضعفهای این فیلم مدیری پرداخت جامعه است. ما دراین فیلم «مردم» به معنای کسانی که سیاه و سفید نیستند و توانایی سنجش موقعیت را دارند، نمیبینیم. اهالی آپارتمانی که مدیری حادثه اصلی را در آن روایت میکند بدون استثنا حتی کلیدساز که البته او دلیل منطقیتری برای همکاری و همذاتپنداری نکردن دارد، همگی علیه سارا و سیاوش عمل میکنند. این سطح از مدارا نکردن توسط جامعه ایرانی آن هم زمانی که به فرض متخلف (سارا و سیاوش) با استناد به مدارک صحبت میکند بسیار سیاه و به زعم نگارنده خلاف روال طبیعی هر جامعهای است.
میشد کاراکتری بیطرف تعریف کرد که حداقل از دیگران میخواست که به مدارک سارا نگاه بیندازد و به حرفهایش گوش کند. شاید بگویید سیاوش چنین کارکردی داشت. باید بدانید که سیاوش به علت درگیری بعدی نمیتواند شخصیت بیطرف و خارج از میدان حادثه باشد.
چرا مهران مدیری در تلویزیون موفق تر از سینما است؟
نرگس علیمحمدی درباره عدم توفیق مدیری در سینما مینویسد: پس از اکران خصوصی فیلم ساعت 6 صبح بازهم مهران مدیری همانند اولین فیلمش ساعت ۵ عصر، نقدهای منفی دریافت کرده بود. در حالی که در کارهای تلویزیونی اش، چه در سریال های طنز ۹۰ قسمتی و چه در در برنامه های گفت وگو محور و استندآپ کمدی، هیچوقت با چنین واکنش های منفی مواجه نشده است. ساخت دو فیلم و بازی در ۱۲ فیلم حاصل کار مهران مدیری در سینماست. این آمار در برابر ۴۰ برنامه تلویزیونی که ساخته یا در آنها بازی کرده، رقم بالایی نیست.
در میان نقش هایی که در سینما بازی کرده به غیر از همیشه پای یک زن در میان است که برای آن تنها جایزه بازیگری سینمایی اش را دریافت کرد، و دایره زنگی که نقش متفاوتی ارائه داد، فیلم و نقش خاصی کار نکرده است که بتوان گفت به عنوان بازیگر در آن درخشیده است. در فیلم دیدار نقش چندان برجسته ای ندارد و از یک سوم فیلم به بعد هم تا انتهای فیلم دیگر حضور ندارد و بیشتر مینا لاکانی است که دیده می شود. توکیو بدون توقف تجربه مکرر بازی های او در تلویزیون است.
در پل چوبی حضور بسیار کمرنگی دارد، در ما همه با هم هستیم همان نقشی را دارد که در ساعت پنج عصر، ساخته خودش، بازی کرده بود. یک بازپرس. علاوه بر ضعف های جدی فیلم بازی مهران مدیری هم چیزی به فیلم اضافه نمی کند. در مورد فیلم درخت گردو خودش در یکی از مراسم جشن حافظ بسیار هوشمندانه بازی اش را نقد کرده و گفته است: هنوز نفهمیده ام دلیل انتخاب من برای بازی در درخت گردو چه بود…من افتضاحم در آن فیلم. این را واقعا می گویم. من در آن فیلم بد بای کردم. یعنی وقتی فیلم را دیدم نفهمیدم چرا بازی کردم. حالا دوستم داشتند یا دوست بودیم گفتند تو هم بیا بازی کن. ولی یک چیز افتضاحی بود. یعنی جایزه چپق طلایی اگر وجود داشت، برای این فیلم به من می دادند.
دربرابر سینما، او در تلویزیون بسیار موفق کرده است. اما واقعا چرا مهران مدیری در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی موفق است، اما در سینما نه؟
انتهای پیام