اما شاه راهش را نمیدانست
«امید حسینی» پس از خواندن خاطرات علم در یادداشتی در آهستان درباره ی نگاه محمدرضا شاه پهلوی نوشت:
این روزها مشغول خواندن خاطرات علم هستم. از نزدیکترین افراد به محمدرضا پهلوی؛ نخستوزیر و بعدا وزیر دربار شاه. به نظرم هرکسی که میخواهد شناختی نسبی و بیواسطه از حکومت پهلوی پیدا کند، خوب است این خاطرات را بخواند و یا مرور کند. خاطرات علم چند نکته جالب دارد که مهم است:
اول اینکه به صورت یادداشتهای روزانه هستند و علم تقریبا مهمترین حرفها و سیاستها و مذاکرات و تصمیمات و حوادث آن روزها را ثبت کرده. حتی مسایل داخلی دربار و جر و بحثهای شاه با ملکه و مادر.
دوم اینکه این یادداشتها از درون سیستم هستند نه از زاویه دید مخالفان.
سوم اینکه علم آنها را بدون ترس و واهمه و ملاحظه و محافظهکاری و سانسور و دروغ نوشته. او عاشق شاه بود، با این حال معمولا نکاتی را درباره جامعه و مردم و مشکلات و ایرادات سیستم صریحا به شاه منتقل میکرد. نکاتی که نشان میدهد خود علم هم متوجه ایرادات متعدد حکومت بوده، اما خب یا چارهای برای آنها پیدا نمیکرد و یا آنرا ناشی از سیاستهای دولت و نخستوزیر میدانست و یا تصور میکرد که به تدریج شاه باید آنها را اصلاح کند.
خواندن این انتقادات از زبان علم و نیز واکنش شاه به او، فضای کلی نگاه آنها را به جامعه نشان میدهد. مثلا علم یکروز در نتیجهی معطل ماندن در خیابان بر اثر تصادف، وضعیت جامعه و مردم را در ذهنش مرور و به عقبماندگی ایران و تبعیض و بدبختی مردم اعتراف میکند. و یا در جلسهای خصوصی با شاه، از انتخابات فرمایشی انتقاد میکند و از او میخواهد که اجازه بدهد مردم تا حدودی حق انتخاب داشته باشند! بههرحال علم با اینکه خود از همه مواهب همان سیستم برخوردار بود، گاهی هم نکاتی را مطرح میکرد؛ هرچند در نهایت جز سکوت شاه و یا حالت تفکر او، چیزی عایدش نمیشد!
چهارمین نکته جالب، تصمیمات سیاسی و بینالمللی و نحوه برخورد شاه با کشورهای مختلف است. او شاهی است که خود را دستنشانده غرب نمیداند (لااقل در سالهای ثبت این خاطرات) اما به هرحال میداند که نیازمند توجه آنها مخصوصا در امور نظامی است. شاه و علم، گاه به صراحت و گاه با کنایه، به دولتهای آمریکا و انگلیس و … و سفرای آنها پرخاش میکنند و در جلسات خصوصی دربار هم حسابی از خجالت غرب درمیآیند. نگاه شاه به اعراب منطقه هم که معلوم است. نگاهی از بالا و مثل ارباب (که سفیر سعودی برای دو دقیقه ملاقات با او یا علم، التماس میکند!) ایران آنچنان خود را بزرگ و برتر میداند که گاهی حتی سفرای انگلیس و آمریکا از شاه و علم میخواهند کمی ملاحظه اعراب را بکنند!
به طور خلاصه اگر دنبال شناختی بیواسطه از دربار و حکومت پهلوی هستیم و اگر میخواهیم بدانیم که عالیترین مقام کشور درباره ایران و دنیا و مردم جامعه خودش چگونه فکر میکرد، خاطرات علم، کتاب خوبی است. البته شاید با تصورات و ذهنیات ما کمی فاصله داشته باشد. مثلا شنیدهایم که فلانی و بهمانی، آمریکایی و انگلیسی بودهاند (مثلا خود علم) اما در کتاب میبینیم که خود او به انگلیس بدگمان است و فحش و لیچار حوالهشان میکند.
من قبل از خواندن این چند جلد، همه پیشفرضها را کنار گذاشتم و حالا نظرم این است که شاه توهم احیای شاهنشاهی کوروش را داشت و اصلا خودش را وارث او میدانست. براین اساس به دنبال پیشرفت و ترقی کشورش بود، اما راهش را نمیدانست. او خودش را عقل کل میدانست و دیگران را هم ناقصالعقل. تصور میکرد همهچیز را بهتر از همهکس میفهمد. چنان غرق تصورات و تخیلات خودش بود و چنان در دایره بسته متملقان و چاپلوسان درباری گرفتار بود که صدای خود علم هم در میآمد. مغرور بود و به ایرانی بودنش افتخار میکرد و بر نام خلیج فارس و مالکیت جزایر ایرانی (حتی بحرین) تاکید میکرد؛ مردم کشورش را هم دوست داشت (مردم ذهنش را) و قدمهایی هم در راه صنعت و پیشرفت کشور برمیداشت اما درحقیقت مردم و جامعه و نیازهای واقعی آنها را نمیشناخت. در حالی که اکثریت جامعه در فقر و فلاکت و سیاهی و بدبختی زندگی میکردند (به گواه همین خاطرات علم) اما شاه و دربار و خاندان سلطنتی، از بهترین امکانات بهرهمند بودند (حتی دندان پزشک مخصوص از اروپا) گاه یادش میرفت که شاهِ مردم ایران است و سفرهای چهل روزه به اروپا میرفت و جالب اینکه صدای همین علم در میآمد که اعلی حضرتا، برای شما خوب نیست!
انتهای پیام
انصاف نیوز بنظر شما چه باید نوشت؟
اغایون بااینهمه توصیفات بسیاریادداشت جناب حسینی ازشاه و علم وزیردربارشاهنشاهی شاه ملت پرست،دوست داشتن ملت،ایران دوستی، وطن پرستی،افتخاربه وطن،انگیزه انچانی پیشرفت کشور،؟بی اختیار دهن مردم به مزه انداخت
جناب حسيني ، آهستان عزيز، بنظر جنابعالي ما راهش را دانسته ايم!؟ اگر خود را از انصاف بهره مند ميدانيد، براساس ميزان بهره مندي تان پاسخ دهيد.
البته این خاطرات در نوع خود ذیقیمت هستند؛
اما با این گفته شان موافق نیستم که: «سوم اینکه علم آنها را بدون ترس و واهمه و ملاحظه و محافظهکاری و سانسور و دروغ نوشته»؛ این طور نیست و علم خاطرات خود را پنهانی و توام با پنهانکاری زیاد نوشته است که قبلاً و نیز در مقدمه همان خاطران نیز به نظرم، توضیحات کافی در این مورد داده شده است.