فرمان مشروطه
عبدالرحمن حسنیفر، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در کانال تلگرامی خود نوشت: «۱۴ مرداد، مصادف با صدور فرمان مشروطیت در سال ۱۲۸۵ خورشیدی است که نزدیک به ۱۱۸ سال از این جریان در حوزه عمومی جامعه ایرانی میگذرد.
مشروطه مهمترین و عمیقترین اتفاق تاریخ جدید ایرانیان است.هر چند به اندازه کافی و مناسب به اهمیت این جریان، پی برده نشده است و در ادامه آن به صورت انباشتی، اندیشهورزی نشده است؛ البته به نظر، جریانات سیاسی و اجتماعی قویتری در جامعهی ایرانی از آن تاریخ به بعد اتفاق افتاده و اهمیت آنها، مقدمتر شده است.
قحطی و مریضی گسترده، اولتیماتوم روسیه به اشغال ایران، قیمومیت انگلیس و کودتا، تغییر حکومت از قاجار به پهلوی، اشغال خارجی از شمال و جنوب، کودتای خارجی و داخلی و جریانات سیاسی متاثر مارکسیسم و مذهبیها، انقلاب، جنگ تحمیلی و جنبش های مدنی دیگر، فشار خارجی، تحریم و کنشهای متضاد با منطق دوران جدید، تلاش برای یک زندگی معمولی از جمله این اتفاقات است.
حال آنکه جنبش مشروطیت، در «ورود» به دوران جدید فکری و عملی است و این فراتر از تحولات روی داده در آن است که گاه محدود بوده، گاه ناکام و گاه ناتمام.مرحوم فیرحی به بررسی کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله، اثر علامه محمد حسین نائینی پرداخته که در مورد اندیشه سیاسی اجتماعی مشروطیت است و اسم کتابش را به درستی در «آستانه مشروطیت» گذاشته است.
این در آستانه مشروطیت بودن، حکایت دیروز و همچنان امروز ماست و این همان نکتهای است که چنانچه شاید و باید به مشروطیت در این ۱۱۸ سال اهمیت داده نشده است.البته همانطور که به ذکر اتفاقات این دوران اشاره شد، الزامات زندگی روزمره، نیازهای آنی و لحظهای زیستن و موضوعات دم دستی مورد نیاز و تندادن به ساختارهای قدیمی به صورت سنتی، مانع پرداختن به استلزامات دوران جدید و منطق اندیشه مشروطیت شده است.ولی این راهی است که باید طی شود و چه خوب است که زودتر، بیشتر و عمیقتر در آن افتاد.حتی اگر به صورت افتان و خیزان باشد، باید در این مسیر قرار گرفت و آن را به رسمیت شناخت.
مشروطیت، طرح بحث «عدالت» در معنای جدید، قانونگذاری و قانونمندی در ساختار کلی جامعه و منطق دوران جدید، اهمیت اساسی و عمومی آزادی و حقوق فردی و اجتماعی، توجه بنیادی به رأی و مشارکت سیاسی به عنوان منفعتی مشترک بین جامعه و دولت، ضرورت حکومت محدوده، طرح بحث مهم مساوات در منطق زیست عمومی جدید و در کل، اهمیت یافتن مردم در نظام فکری جدید بود.بالتبع این اندیشه، ساختار سیاسی از نو طراحی شد؛ دولت مدرن شکل گرفت؛ جامعه در سازوکار ارتباطی نو، بازسازی شد؛ و حوزه عمومی در منطق و صحنههای کنشگری جدیدی ظهور پیدا کرد.
جنبش مشروطه در جامعه ایران آن زمان با طرح بحث «عدالتخانه» شروع شد که همچنان نیاز امروز نیز به حساب میاید.درست است که مشروطیت، منطق دوران جدید است اما باعث نشده ما وارد این دوران شویم.گاهی «دزدکی» و گاهی «ظاهری» یه سری به آن به صورت فردی و گروهی میزنیم اما جریان فکری مسلط جامعه ایرانی نشده است.هر چند با این اوصاف، نباید نامید بود و این شمع را باید روشن نگاه داشت اما کاش این شمع، گسترش پیدا میکرد و تبدیل به خورشید میشد و جامعه ایرانی از این مرحله گذر میکرد و همچنان در مرحله «تکرار و گذار» نبود.
تحقق عدالت، که البته دغدغه همهی زمانها و مکانها است در منطق جدید به بحث «قانون» ارتباط پیدا کرد. قانون در معنای جدید، چیزی است که حوزه عمومی و عقل متعارف جامعه آن را میپذیرد و قابلیت تغییر در شرایط متفاوت را دارد. گذشته از آن در اجرای قانون مورد قبول آنچه مهم است، «فرایند درست و منطقی دادرسی» است.
ما امروزه از یک طرف با برخی قوانین مواجهه هستیم که عقل متعارف جامعه با آنها همنوا نیست و تلاشی در سازوکار جدید برای تغییر آنها صورت نمیگیرد و اصولاً معنای قانون را با برخی مفاهیم سنتی مثل شرع و سنت یکی قلمداد کردیم و لذا در وضع و شرایط تغییر آنها، الزامات درست را در نظر نمیگیریم.مثلاً آنچه در وضع و تغییر احتمالی یک قانون، دارای اهمیت است در نظر گرفتن «علوم انسانی و اجتماعی» است که در اینجا مورد غفلت واقع شده است.
نکته بعدی در بحث عدالت، شرایط دادرسی است که در آن، ممکن است مساوات و الزامات تحقق عدالت رعایت نشود.در اجرای عدالت، حوزه عمومی و جامعه باید در تعامل درست و متعادل با حوزه حکمرانی باشد در آن صورت است که امکان تحقق عدالت وجود خواهد داشت.در این شرایط حتی اگر خطایی صورت پذیرد، زمینه متعادل برای اصلاح وجود خواهد داشت.
صحبت در مورد مشروطیت، زیاد است و لازم است به آنها پرداخته شود ما در این زمینه، در آستانه یا مقدمات مشروطیت هستیم.بحثهای اندیشهای به صورت مبنایی و ریشهای یک طرف، بحث نحوه اجرا یک طرف دیگر که ما انگار در هر دو فاز هستیم.»
انتهای پیام