پاسخ سروش دباغ به عطاءالله مهاجرانی
«سروش دباغ» فرزند عبدالکریم سروش در یادداشتی در فیسبوک در نقدی بر یادداشت سیدعطاءالله مهاجرانی در نقد پدرش نوشت:
آقای عطاءالله مهاجرانی اخیرا در دفاع از کارنامۀ آقای هاشمی رفسنجانی و نقد موضع کسانی که معتقدند ایشان نقشی در ادامه پیدا کردنِ جنگ ایران- عراق داشت، گفته اند:
«طبیعی بود که تمام کردن جنگ اینگونه نبود که آقای هاشمی تصمیم بگیرد و جنگ تمام بشود؛ یعنی در واقع شما معادله یک مجهولی حل نمیکردید. یک معادله چند مجهولی بود و همه عناصرش باید جمع میشد…. در کتاب تراکتاتوس ویتگنشتاین فصل هفتم، یک جمله است، درباره چیزی که نمیدانید سکوت کنید. همین! چرا دوستان ما بدون اطلاع اظهارنظر میکنند؟»
اولا، فارغ از اینکه با موضع و تحلیل مهاجرانی دربارۀ نقش هاشمی در ادامه یافتنِ جنگ موافق باشیم؛ در میانۀ یک بحث تاریخی- سیاسی، نقل قول آوردن از ویتگنشتاین، فیلسوف قرنِ بیستمی، چه مدخلیت و ضرورت و محلی از اِعراب دارد؟ می توان تصدیق کرد دربارۀ چیزی که نمی دانیم، نباید سخن بگوییم؛ برای یادآوری و اذعانِ بدین گزارۀ اخلاقیِ متعارف، نیازی به استشهاد به ویتگنشتاین نیست.
ثانیا، نمی دانم تا کنون جناب مهاجرانی، کتاب تراکتاتوس ویتگنشتاین را تورق کرده اند یا نه؟ تراکتاتوس، هفت «فصل» ندارد؛ بلکه هفت «فقره» و « بند» اصلی دارد و کلِ کتاب بدون فصل بندی نوشته و منتشر شده است.
ثالثا، ایشان فقرۀ آخرِ تراکتاتوس را اشتباها نقل و معنا کرده است. ترجمه فقرۀ آخر از این قرار است: «از آنچه نمی توان درباره اش سخن گفت، باید به سکوت گذشت». این سخنِ ویتگنشتاین، یک آموزۀ فلسفی- دلالت شناختی است و در تناسب و تلائم با «نظریۀ تصویری معنا» که موضع مختار او در تراکتاتوس است. اگر کسی با مبانی و مفروضات و تفکیک ها و استدلال هایی که در کتاب طرح شده، آشنا باشد، می داند که وی با تفکیک میانِ « گفتنی ها/ نشان دادنی ها»، منطقا در انتهای کتاب بدینجا رسیده که دربارۀ آنچه ناظر به «تمامیت امور واقع» نیست، نمی توان و نباید سخن گفت. آنچه آقای مهاجرانی نقل کرده، یک توصیۀ اخلاقی است؛ جای چنین سخنان و توصیه هایی در کتابهای اخلاقی است، نه در کتاب فلسفیِ جدیِ دوران سازی چون تراکتاتوس.
رابعا، من اگر جای آقای مهاجرانی بودم، به سخنِ خود پایبند می ماندم و در اموری که اطلاع و ورود چندانی ندارم، اظهار نظر نمی کردم و آنرا به اهلش می سپردم.
با مهر
انتهای پیام
واقعا برای خودم تاسف می خورم که دل به پروژه روشنفکری دینی خوش کرده بودم. آقازاده محترم به جای بحث در مورد صحبت های دکتر مهاجرنی به این گیر داده اند که هفت فصل نبود و هفت بند بوده است؟؟!! فکر کنم به خاطر رفتار و منش جدید پدر روشنفکری دینی(جناب دکتر ع-ش) بوده که استاد ملکیان قید روشنفکر دینی بودن را زده است.
راستی این حضرات سروش دجار یک خودشیفتگی مفرطند دور نگهداشته شدن از دائره گفتگو وورود به صحنه بدون هماورد ایشان را دچار توهم خود پهلوان بودن کرده است .بقول عرب ها وین تا وین .اقایان سروش ماهنوز نمرده ایم از سال 58 تا دگردیسی های………..وهمسخن وهمرای بودن با جناب مصباح تا ورود به…….. البته تغییر لازمه اندیشمند بودن است ولی صحنه ان با دامنه عمل بسیار بسیار دور است چیزی مانند عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی بودن واخراج ده ها نفر از دانشگاه ها ومهاجرت تحمیلی انان به ………
جناب آقاى دكتر سروش دباغ !
در بساط نكته دانان خود فروشى شرط نيست / يا سخن دانسته گو اى مرد عاقل يا خموش !
دکتر مهاجرانی به سروش دباغ در صفحه تویتر خود پاسخ گفته است:
دیدم دکتر سروش دباغ در بسط تجربه ابوی، اشکال کرده اند که چرا به تراکتاتوس استناد کرده ام! بسیار خوب: و لا تقف ما لیس به غلم سوره اسرا ۳۶
جناب سروش دباغ مغلطه فرموده اند. هر کس می تواند سخن فیلسوفی را چنان که می فهمد استناد کند. برداشت ها هم متفاوت است. سخن هم ابعاد مختلف دارد. متون مقدس و فلسفی و ادبی از همین سنخند. شاید سروش دباغ که تراکتاتوس را از روی دست مترجمان سابق ترجمه کرده است، احساس تعلق خاطری به تراکتاتوس دارند که مدلل نیست. ایشان به اصل مطلب نپرداخته اند. مغلطه استناد به تراکتاتوس به جای نسبت ادامه جنگ
چقدر خوب است که سروش دباغ بفرمایند. پدر محترم ایشان که فیلسوف اند و قران شناس، در کجا فلسفه و قرآن خوانده اند و نزد چه کسانی؟ در لندن از کدام دانشگاه دکترا گرفته اند و موضوع رساله شان چیست؟ و چرا رساله تا به حال منتشر نشده است؟ تا ببینیم ایشان در باره مطالبی که نمی دانند چرا سخن میگویند.
چه عجب این دو نفر آفتابی شدند؟
حال این دو جناب در آغوش اربابان جنایتکار خودش چطوره؟
مثل اینکه بد نمی گذره؟
…
مثل حالا رفیق شما تو آغوش مادر چاوز
فارغ از اصل دعوا و صحت و سقم ادعای طرفین؛
فکر کنم منظور آقازاده سروش این باشد که وسط قرن بیست و یکم، اون آقا حق نداره وسط بحثش، از «فیلسوف قرن بیستم» میلادی نقل قول کند؛ اما بابام می تونه وسط همه بحثاش راه به راه از شاعر قرن هفتم هجری نقل شعر بکنه!
انصاف نیوز یعنی به فراغت رسیدن مدیر سایت اینقدر زمان میبرد ؟یاهنوز بیشتر وبیشتر بگوییم شروع بهار 59 چه بود وچه شد البته بازهم کوه موش زایید .یحتمل بعضی از ترس انکه پر خودرا به تیر از چله کمان رها شده ببینند هنوز اندیشناکند؟
از این به بعد هر کس خواست به تراکتاتوس کد بدهد، باید از سروش دباغ اذن دخول بگیرد. ظاهرا ایشان متولی امامزاده ویتگنشتاین شده اند: السلام علیک یا سروش الدباغ ابن حسین حاج فرج هل تسمحنی ان نقرئ تراکتاتوس، و نزور ویتجنشتاین!
وصلی الله محمد و آله الطاهرین و لعنت الله علی اعدائهم و مخالفیهم و منکری فضائلهم و غاصبی خلافتهم و حقوقهم اجمعین من الاولین و الاخرین و عجل فرجهم مولانا صاحب الزمان بقیةالله الاعظم ارواحناه له الفداء.با سلام به روح بلند امام راحل و فرزند خلفش شهید سردار پاسدار حاج قاسم سلیمانی و برادران و همرزمانش در هشت سال دفاع مقدس و مدافعین مظلوم حرم و بقاع مقدسه اهلبیت عصمت و طهارت صلوات الله علیهم اجمعین.آقای دکتر سروش(دباغ)با خود می اندیشند که گویی مرکز عالم هستند و تمامی سیارات و اجرام آسمانی باید به دور ایشان طواف نمایند واین در ادبیات ایشان کاملا هویداست و علاوه بر آن انقلاب عقیدتی که در ایشان به وجود آمده یا بهتر بگویم نقاب از صورت او افتاده و سروش حقیقی پدیدار گشته ما شاهد آنیم که خدای سروش مولوی است و لاغیر و چنان هویت خویش را باخته که بسیار محیر العقول است از طرفی منکر وجود آقابقیةالله الاعظم شدند و منکر عصمت ائمه اطهار و چیزی فروگذار نکردند واکبر گنجی هم مثل او لکن در موارد سیاسی باز حملاتی به اسرائیل و صهیونیستها داشت و اما آقای مهاجرانی واقعا بسیار خوب درخشیدند از جوابیه های محکم ایشان به گنجی و سروش و مواخذه آنها که چرا منکر وجود بقیةالله الاعظم روحی له الفداء گشتند تا دفاع ایشان از انقلاب اسلامی و نظام و رهبری نظام و کشور .فاصله از کجا تا به کجا؟؟خداوند عزوجل را قسم میدهم که سروش و گنجی به راه راست باز گردند اگرچه چشمم از این دو مخصوصا سروش آب نمیخورد.والسلام.یا علی مدد
وصلی الله محمد وآله الطاهرین ولعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الاولین و الاخرین و عجل فرجهم مولانا بقیةالله الاعظم ارواحنا له الفداء.سلام برروح امام راحل و فرزندان خلفش شهید سردار پاسدار حاج قاسم سلیمانی و برادران و همرزمانش در ۸سال دفاع مقدس و مدافعین مظلوم حرم و بقاع مقدسه اهلبیت عصمت وطهارت.سلام و عرض ادب.بنده نمیدانم چرا این همه این پدروپسر منظورم روشنه آقای عبدالکریم دباغ و سروش دباغ را عرض میکنم خود را مرکز ثقل ومرکز کهکشان و یاشاید بیشتر از آن میدانند.چرا؟؟؟؟!به کدامین دلیل و کدامین منطق است که این دو دباغ این همه خود را عقل کل و بقیه را جیگر فرض فرموده اند.ابتدا خطابم با عبدالکریم دباغ است چرا دروغ به آن بزرگی که گفتید و تهمتی را که وقیحانه و بیشرمانه به استاد حسین انصاریان زده بودید که ایشان گفته اند اکثر یاران آقا صاحب الامر بقیة الله الاعظم ایرانی هستند(( که البته همینطور هم هست وبنده در مطالعات خودم بسیار از ایندست از احادیث دیده ام که از قضا به لحاظ سلسله سندی معتبر و مورد وثوق هستند به کوری چشم دشمنان ))رفیق شما احمد آقا!هم پرسیده سندش رو بفرمایید و ایشان هم گفتند ما بالاخره با این سابقه میتونیم دخل تصرفی داشته باشیم!!!!!!!!در عجبم از این همه حقارت و حب نفس و البته تنگنظری و حسادت.جناب دباغ همان زمان که این بهتان را به ایشان زدید خداوند عزوجل شاهد است که میدانستم شما خلاف واقع میگویید وبرایم روشنتر ازروز بود.خب به هرحال کافر همه را به کیش خود پندارد.اگر فردا روزی شما آتئیست شوید بنده به هیچ وجه تعجب نخواهم کرد البته فرق چندانی ندارد فی الحال شما جلال الدین رومی را میپرستید لکن ای کاش اخلاق و مروت و فتیان را اگر چه به قدر سرسوزنی از آنها بهره میبردید و بد داستان اینجاست که زمانی بنده با خود می اندیشیدم و هم با افراد که درمورد شما حرف میشدبرخلاف کوچکترین تمایلی به شما لکن مطرح میکردم که عبدالکریم دباغ دارای انصاف نسبی میباشد واتفاقا از بد ماجرا اون چیزی که در شما یافت نخواد شد انصاف است واگر در جنگلهای ایران زمین شیر و یا ببر ایرانی پیدا شد آنزمان در شما انصاف یافت خواهد شد.و اما با سروش دباغ چند کلامی حرف داشتم بنده با اینکه شخص شما را درست و درمون نمیشناسم و شناختی کم از شما دارم شما را به مانند پدرتون یافتم لکن با اندک شناختم از شما دریافتم شما به مانند پدرتان هستید حداقل از لحاظ خط و خطوط فکری و عقیدتی و لکن در شما اندک شجاعتی یافتم شما در دفاع از هنر اسلامی ودر برنامه پرگار در شبکه سخن پراکنی B.B.C نام منحوس رابعه عدویه را آوردید لابد میگویید خب شاعره اسلامی بوده خب نام مرحومه پروین اعتصامی را میاوردید و ما را با رابعه عدویه چه کار؟؟؟!!!البته ابتدا عرض کردم شما غرق در فرقه انحرافی تصوف و صوفیه و صوفی جماعت هستید و آنها خدای شما هستند و به صورت تعبدی تمامی عقاید صوفیه که اکثر آن انحرافی و ضد شرع مقدس و مکتب حقه تشیع امامیه میباشد را میپذیرید لکن حدیث ثقلین رو به زیر پای خود مینهید و البته لیاقت عمل به آن را ندارید شما آدمهای غربزده شما فعلا فناء در غرب شدید و ذوب در فرهنگ غرب تا پدر شما کارش به جایی رسید که تلویحا همجنسبازی را تأیید فرمودند.والسلام.