خرید تور نوروزی

خاطرات هاشمی ۱ شهریور سال ۸۰ | «داغ شدن» مسائل فلسطین با ترورهای اسراییل

انصاف نیوز: خاطرات روزنوشت آیت‌الله اکبر هاشمی در شهریور سال ۱۳۸۰ را در ادامه می‌خوانید:

پنج‌شنبه 1 شهریور 1380 | 3 جمادی‌الثانی 1422 23 آگوست 2001

«در منزل و در دفتر کوشک، وقت به مطالعه بولتن‌ها و گزارش‌ها گذشت. عصر به لالان، [روستایی در اطراف فَشَم در شرق تهران] رفتیم و شب، منزل اخوی محمد، میهمان بودیم. هوای مطبوع و خنکی دارد. مسائل فلسطین، با ترورهای اسراییل و عکس‌العمل فلسطینی‌ها، داغ‌تر می‌شود و ترکیه و آمریکا، جمهوری‌ آذربایجان را علیه ایران تحریک می‌کنند.

مهدی، [مدیرعامل سازمان بهینه‌سازی مصرف سوخت] آمد و از نکات جالب توسعه نروژ گفت؛ منجمله پیشرفت عمیق صنایع نفت و گاز و صدور روزانه 130 میلیون مترمکعب گاز به اروپا و احداث 800 کیلومتر تونل در کشور چهار میلیون نفری و گاهی از زیر دریاچه‌های عمیق و اینکه تمامی برق مصرفی نروژ – 25 هزار مگاوات- از منابع برق‌آبی تأمین می‌شود.


[1] – در بخشی از این سخنرانی آمده است: «نمازجمعه، پایگاه خیر و سعادت است و شری در آن نیست وکسانی‌که در اینجا خدمت می‌کنند، قصد خودشان را برای خدا خالص و از راه کمک به مردم و برای هدایت مردم خودشان را به خدا نزدیک می‌کنند. در بین همه وسایل هدایت بشر، نماز موقعیتی بالا و نمازجمعه جایگاه والاتری دارد. اوج مناسک نزدیک‌کننده به خداست. در نمازجمعه، نظام باید انسان‌های خاصی را با شرایطی خاص [به عنوان امام‌جمعه] تعیین کند. باید در خطبه‌ها تقوا را ذکرکرد که مهم‌ترین عنصر اصلاح جامعه است. در یکی از خطبه‌ها، باید به مسائل روز بپردازند.» رجوع کنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانی‌های 1380»، دفترنشر معارف انقلاب، 1402

[2] – در بخشی از این سخنرانی آمده است: «ما با محور دین، قرآن و اصول محکم فقهی، می‌توانیم زندگی انسانی، اسلامی و اجتماعی متناسب با زنان داشته باشیم. این کار آسان نیست و احتیاج به یک بنیه علمی بالای دینی، اجتماعی و روان‌شناسی دارد. انسان‌های صالح در بین شما فراوان است. باید کارکنید و از حوزه‌ها هم استمداد کنید. خوشبختانه راه درستی از طریق ایران پیش روی زن‌ها گذاشته شده است. اگر الگوی مناسبی را در میدان ارائه بدهیم، خدمت بزرگی به تاریخ بشریت و زن و عدالت کرده‌ایم و فکر می‌کنم که می‌توانیم. البته شما از این امواجی که کم و بیش می‌آید، نباید عقب‌نشینی کنید و بحث‌های مأیوس‌کننده داشته باشید. هر چه شرایط مشکل‌تر شود، وظایف مشکل‌تر می‌شود. معتقدیم که اسلام بن‌بستی ندارد و برای همه کارها راه‌حلی دارد. کار برای خدا هم شکست ندارد.» رجوع کنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانی‌های 1380»، دفترنشر معارف انقلاب، 1402

[3] – در بخشی از این سخنرانی آمده است: «آن روز که اوج تمدن در منطقه ما بود، اروپایی‌ها در شرایط بسیار بدی زندگی می‌کردند. افکار منحط ارتجاعی و و انواع تبعیض‌ها و خشونت‌ها حاکم بود، ولی باید بپذیریم که در آنجا جریان عاقلی حاکم بود که از تمدن بسیار پیشرفته اسلامی استفاده کرد که در خود آثار پیشرفته تمدن‌های بزرگ دنیا را جمع کرده بود و با توسعه مدارس ترجمه و جمع دانشمندان زبان‌های مختلف در پایگاه‌های علمی و اسلامی، علوم را شناختند و بهره‌گیری را شروع کردند و به تدریج جلو افتادند و ما عقب افتادیم. علوم بسیار مهم‌تری در دنیا هست، ولی وسعت علوم پزشکی و نیاز لحظه به لحظه همه ابنای بشر و احتیاج فوق‌العاده جامعه انسانی به این علوم و فنون بیشتر حس می‌شود. طب و تمدن از هم جدا شدنی نیستند و شرایط امروز این‌گونه است که غرب مرکز علوم است و بقیه دنیا از آنها استفاده می‌کنند. آن‌ها جلو و بقیه دنیا عقب هستند. آفریقا، آمریکای لاتین و قسمت مهمی از آسیا عقب هستند. انصافاً غربی‌ها با آن پایه‌ای که از تمدن اسلامی گرفتند، خوب بهره‌گیری کردند و امروز همه چیز را برای توسعه علمی آماده کردند و در همه ابعاد به سرعت روبه پیش هستند.

الان مسابقه با آنها کار بسیار دشواری است. (چون آنها خیلی جلو هستند و نقاط کلیدی و بنیانی را در اختیار دارند و اگر اجازه می‌دهند که چیزی به دنیای دیگر برود، بعد از کهنه شدن اتفاق می‌افتد. آن‌ها الان با هوشیاری که پیدا کردند، کنترل و مهار حرکت علم و فن را در اختیار دارند که به دنبال آن بقیه بخش‌ها را هدایت می‌کنند. آیا ما محکوم هستیم که همیشه این‌گونه باشیم؟ قطعاً نه. اگر تاریخ را فراموش نکنیم، گفتیم که در گذشته این اتفاق افتاده است. یک بار از یونان به این قسمت منتقل شد، البته یونان منحصر نبود، ولی جای مهمی بود. دوباره از شرق و دنیای اسلام به غرب برگشته است. چرا این ماجرا تکرار نشود؟ مگر شرقی‌ها کم دارند؟ مگر استعداد در مشرق زمین نیست؟ مگر مسلمانها و ایرانی‌ها همان‌ها نیستند؟ شرایط روز هم مناسب‌تر از آن زمان است.» رجوع کنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانی‌های 1380»، دفترنشر معارف انقلاب، 1402

[4] – کتاب ایران، مجموعه‌ای است تصویری و نفیس از تمام آنچه در ایران زمین به چشم می‌خورد؛ از طبیعت و فرهنگ و هنر تا سیاست و دفاع مقدس و مردم، همه در این کتاب حضور دارند. این کتاب دارای دو دفترچهٔ شرح تصاویر به زبان فارسی و انگلیسی است. همچنین اشعار زیبایی از شاعران ایران با خطاطی ممتاز استادان بزرگ خوشنویسی در این کتاب آمده است. مؤلفان، هیأتی متشکل از افراد زیر بود: جواد اژه‌ای، حسن حبیبی، مهدی حجت، کیومرث صابری، مهدی فیروزان و بهروز ماکویی.

[5] – در بخشی از این مصاحبه آمده است: «طلبه‌های‌کرمانی و رفسنجانی در حوزه علمیه قم، معمولاً با هم جلساتی داشتند. در همین جلسه‌ها بود که با مرحوم آقای باهنر آشنا شدم. آن چیزی که خیلی ما را به هم نزدیک کرد و بعد منشأ اثر شد، هم‌حجره شدن ما در مدرسه حجتیه بود. سال‌های 35 یا 36 بعضی آقایان مجله مکتب اسلام را (Äمنتشرکردند که در حوزه کاری نو بود. شاید مجله مکتب اسلام، اولین ابتکاری بود که بعضی آقایان که اطراف آیت‌الله شریعتمداری بودند، به‌کار بردند. درگفت‌وگویی‌که با شهید باهنر داشتیم، به این نتیجه رسیدیم که خوب است ما هم با محوریت امام، یک مجله امروزی منتشر کنیم. موضوع را با آقای مهدوی‌کرمانی در میان گذاشتیم.

بعداً آقای شیخ محمدرضا صالحی هم به ما پیوست. چهارنفری زمینه مجله «مکتب‌تشیع» را به وجود آوردیم. آقای باهنر با نشر اولین شماره مکتب تشیع، در حوزه شناخته شد. او در اولین شماره، مناجات‌نامه کوتاهی نوشت که یک صفحه بیشتر نیست، اما بسیار دلپذیر است. او درآنجا با خداوند صحبت‌کرده‌که چرا ما این‌کار را شروع کردیم. ما با اینکه خیلی به هم نزدیک بودیم، از توانایی قلم او مطلع نبودیم. متین می‌نوشت. جملاتش‌کوتاه و حساب‌شده و منظم و بامعنا بود. این نوشته‌ها، توانایی ایشان را از لحاظ نویسندگی و صاحب‌قلم‌بودن در حوزه، خیلی بالا آورد.» رجوع کنید←کتاب «هاشمی رفسنجانی، مصاحبه‌های 1380»، دفتر نشر معارف انقلاب، 1402.

[6] – در سال 1380 سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی، دارای نُه دفتر نمایندگی درکشورهای انگلیس، لبنان، تاجیکستان، بوسنی هرزگوین، روسیه، هند، مالزی، پاکستان و جمهوری آذربایجان و نیز سه دفتر خبری درکشورهای فرانسه، آلمان و سوریه و یک دفتر تازه‌تأسیس در مقر سازمان ملل در نیویورک بود. در مجموع 34 مأمور اعزامی از ایران، به همراه 63 کارمند محلی و 16 نفر خبرنگار آزاد در دفاتر خارج از کشور این سازمان، مشغول به فعالیت بودند.

[7] – در بخشی از این سخنرانی آمده است: «امروز جنگ روانی، جای بسیاری از جنگ‌ها و درگیری‌های فیزیکی را گرفته است؛ حتی وقتی صحبت از گفت‌وگو و اجلاس‌های بین‌المللی است، آنجا هم کار اساسی را جنگ روانی می‌کند که یا از قبل زمینه‌سازی شد یا دارد می‌شود و یا بعد از آن خواهد شد. صداوسیما در خط مقدم درگیری‌های واقعی است. در جنگ روانی، ما هیچ وسیله‌ای وسیع‌تر و همگانی‌تر و مؤثرتر از صداوسیما در اختیار نداریم. البته مطبوعات، تریبون‌ها و محافل و خیلی از کارهای هنری در همین مسیر هستند، ولی راه عمده آنها از صداوسیما (Äمی‌گذرد. امروز تبلیغات و اطلاع‌رسانی، کاملاً علمی و متکی بر دانش بسیار دقیق روان‌شناسی، به‌خصوص با گرایش تبلیغی و ارسال پیام است و تبلیغات هر نظام و سازمانی که عالمانه نباشد، موفق نخواهد بود. رسانه‌ها، ابزار جنگ‌های روانی و تبلیغاتی است. شبکه‌ها، روزنامه‌ها، ماهواره‌ها و تلویزیون‌هایی در دنیا درست کردند و از سینماها، فیلم‌ها و فیلم‌سازها و انواع راه‌ها، استفاده می‌کنند. قدرت بزرگی در اختیار آنهاست و فضاسازی می‌کنند.» رجوع کنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانی‌های 1380»، دفترنشر معارف انقلاب، 1402

[8] – در بخشی از این مصاحبه آمده است: «شما از اولویت پرسیدید، ما باید با همه دنیا روابط حسنه داشته باشیم و همکاری کنیم. طبیعتاً به غرب به خاطر تکنولوژی و دانش و حتی بازار آنها و همکاری‌های بین‌المللی، نیاز داریم. آن‌ها هم در سیاست‌هایشان به ما نیاز دارند. اگر این همکاری را حفظ کنیم، طبیعی است در حد انتقال تکنولوژی‌ها، همکاری‌های فنی، صنعتی، تجاری، اقتصادی و در شرایط دوستانه و متساوی می‌گنجد. نباید محدودیتی برای خودمان با آنها به وجود آوریم. ما باید منافع خود را در نظر بگیریم؛ چرا که منافع ملی، جزو اولویت‌های اول ماست. اگر مصالح ملی را در نظر بگیریم و آن را از دیدگاه سیاست خارجی نگاه کنیم، برای ارتباط خود با این‌گونه کشورها می‌توانیم اولویت قائل شویم. تجارت باشد یا همکاری فرهنگی یا همکاری سیاسی، یا هر چیزی می‌خواهد باشد؛ در صورت تساوی، با حفظ منافع خود اولویت را به آنهایی می‌دهیم که در قانون اساسی، امتیاز دارند و این هیچ منافاتی نداردکه ما برای نیازهای‌کشورمان با کشورهای دیگری همکاری‌کنیم.» رجوع کنید←کتاب «هاشمی رفسنجانی، مصاحبه‌های 1380»، دفتر نشر معارف انقلاب، 1402.

[9] – متن حکم تنفیذ رییس‌جمهور که آقای هاشمی خواند، به این شرح بود: «بسم الله الرحمن الرحیم، به یاری الطاف کریمانه خداوند متعال و دعای مستجاب حضرت بقیه‌الله، روحی فداه اکنون دوره تازه‌ای از مسئولیت اجرایی کشور آغاز می‌شود. این هشتمین بار است که ملت بزرگ ایران در آزمون انتخاب رییس‌جمهور موفق وسربلند گشته و دخالت سرنوشت‌ساز خود در اداره کشور را به نمایش نهاده و اقتدار ملی نظام اسلامی را به جهانیان نشان می‌دهد. کشور بزرگ و کهنسال ما این افتخارات را مرهون انقلاب اسلامی و رهبرکبیر آن و فداکاری شهیدان و ایثارگران و مؤمنان صادق و صابری است که جان و توان خود را در مبارزه با رژیم زور و فساد و استبداد و نظام بین‌المللی سلطه‌جو و غارتگر پشتیبان آن مبذول کردند. خدای متعال را بر هدایت و رحمتش سپاس می‌گویم و به ملت عالیقدر ایران که با هوشمندی و پایداری خود پرچم حاکمیت اسلامی را بر افراشته و در طوفان‌ها و گردبادها سرافراز نگاه داشته‌اند درود می‌فرستم. مردم ایران در فضایی آرام و با رفتاری متین و با اکثریتی قاطع و شورانگیز شخصیتی انقلابی و فرزانه و منتسب به بیت سیادت و علم و تقوا را که اینک چهار سال تجربه مدیریت کلان بر مزایای ایشان افزوده است به ریاست‌جمهوری برگزیدند و پایبندی خود را به دین و اخلاق و ارزش‌های معنوی و دلبستگی خود را به روحانیت و سیادت نشان دادند.

اینک که بحمدالله این فرصت تازه و فضای پُرنشاط در کشور پدید آمده، جای آن است که لحظه لحظه وقت مسئولان و نخبگان و امنا ملت به خدمت و تلاش مخلصانه سپری شود و عزم و همت همگان به سوی بسط عدالت و ارتقای معرفت و معنویت و گشایش امر اقتصاد و معیشت عمومی معطوف گردد و فقر و فساد و تبعیض که محصول حاکمیت جهل و ظلم و خودکامگی طواغیت در روزگاری بس طولانی است از صفحه زندگی ملت ایران زدوده شود. بی‌شک هر اقدام مجاهدت‌آمیز رییس‌جمهور محترم و دیگر مسئولان در این راه مشمول کمک و پاداش الهی و پاسخ شایسته به حضور و صمیمیت مردم و مورد تأیید و همکاری این خدمتگزار ناچیز خواهد بود. اینجانب با سپاس خداوند متعال و عرض تبریک به ملت عزیز و با معرفت به مراتب شایستگی اندیشمند فرزانه جناب حجت‌الاسلام آقای حاج سیدمحمد خاتمی دامت معالیه، رأی ملت را تنفیذ و ایشان رابه ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب می‌کنم. بدیهی است که تنفیذ اینجانب و رأی ملت تا زمانی است که ایشان به تعهد خود و صراط مستقیمی که تاکنون در پیش داشته‌اند، یعنی راه اسلام و احکام نورانی آن و دفاع از مستضعفان و مظلومان وایستادگی در برابر دشمنان مستکبر و حق ستیز و زورگو پایبند باشند که با توفیق الهی همواره چنین خواهد بود. ان‌شاءالله رییس‌جمهور محترم را به یاد خدا و اغتنام فرصت زودگذر و اخلاص در عمل توصیه می‌کنم و قدردانی از ملت و مراقبت از منافع ملی و اولویت دادن به نیاز قشرهای مستضعف وگرامی شمردن ارزش‌های والای دین و انقلاب را به ایشان متذکر می‌گردم و توفیق و هدایت و کمک الهی را برای ایشان و همه مسئولان کشور مسئلت می‌کنم. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته، سید علی خامنه‌ای.»

[10] – «یقظه» نقطه مقابل «غفلت» و به معنای خودآگاهی است که عارفان آن را یکی از منازل آغازین سیر و سلوک ذکر کرده‌اند.

[11] – در بخشی از خطبه دوم آمده است: «بعضی‌ها قصد دارند آنچه را که در مشروطه گذشت و در انقلاب اسلامی می‌گذرد، کاملاً منطبق کنند، اما این‌گونه نیست و تفاوت‌های اساسی وجود دارد. انقلاب اسلامی را خودتان دیدید واقعاً مردم براساس محوریت دین به صحنه آمدند و علما پیشتاز آن بودند و مردم نظام 2500 ساله شاهنشاهی ارثی را منسوخ کردند. این انقلاب کامل بود، در صورتی که مشروطه چنین نبود. در مشروطه، فشاری بر گرده سلاطین قاجار آوردند و آنها خودشان تسلیم شدند. شباهتی که وجود دارد، این است که در مشروطه هم علما و روحانیت پیشتاز بودند و مردم هم مقداری آنها را همراهی می‌کردند، ولی بیشتر حالت حرکت از بالا بود.

نه موج عظیم مردمی که شما در انقلاب، شاهد آن بودید. مردم آن‌موقع خواستار حذف حکومت قاجار نبودند. اول عدالتخانه می‌خواستند که به مجلس و مشروطه تبدیل شد. شباهت مهم‌تری که وجود دارد، حضور علما و حضور کمرنگ فرنگ‌رفته‌ها و چپی‌ها، یعنی کمونیست‌های آن زمان و طرفداران بلشویک‌هاست. قطعه دوم، مسأله‌ای است که اتفاق افتاد و قادر به حفظ دستاورد نشدند که این بیشتر باید مایه عبرت ما باشد. آن‌ها نتوانستند حفظ کنند و در همان قدم‌های اولیه، اختلاف به‌وجود آمد. به‌سرعت تعدادی روزنامه خلق شد که خیلی بد عمل کردند. کاری کردند که مؤمنین، متدینین، مسلمانان و روحانیت که حامی مشروطه و مجلس بودند، دلسرد شده و کناره‌گیری کردند و میدان برای کسانی که صلاحیت نداشتند و وابسته بودند، خالی شد. نتیجه این شد که یک افسر قزاق بی‌سواد، آن‌گونه بر جامعه مسلط شود و این همه خطر و تباهی و فساد به‌وجود بیاید.» رجوع‌کنید←کتاب «هاشمی‌رفسنجانی، خطبه‌های 1380»، دفتر نشر معارف انقلاب، 1402.

[12] – در بخشی از این سخنرانی آمده است: «در صحنه‌های انقلاب، تقریباً در همه جا خانم‌ها همدوش مردها یا جلوتر و مؤثرتر حضور داشتند. فقط در جهاد ابتدایی به‌خاطر محدودیت شرعی‌که دارد، نگذاشتیم بیایند. اگر دعوت می‌کردیم و می‌خواستیم، نقش آنها معلوم می‌شد که چقدر اهمیت دارد. امروز هم همین‌طور است. هنوز ما در حرکت انقلاب حضور خانم‌ها را عمیق می‌بینیم و بسیار جدی است. به یک گروه تحقیقی بسپارید تا نقش خانم‌های شهید را در تاریخ اسلام تبیین‌کنند. این کار ممکن است کتاب مستقلی شود. اگر شما پیدا و این شهدا را جمع کنید، کارتان نیرومند می‌شود.» رجوع کنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانی‌های 1380»، دفترنشر معارف انقلاب، 1402

[13] – در بخشی از این سخنرانی آمده است: «من برای کشور شما اهمیت زیادی قائل هستم و حقیقتاً آذربایجان را دوست دارم. شما در آستانه استقلال و آزادی بودید که با شوق به باکوآمدم و کشور شما را دیدم. هنوز دوران شوروی بود و من میهمان آقای گورباچف بودم. آن موقع سخت بود که میهمان‌ها را به جمهوری‌ها ببرند. من خواستم و بالاخره با آذربایجان موافقت شد و من به آنجا آمدم. آن موقع کاملاً احساس برادری، دوستی و نزدیکی با مردم شما را داشتم. در مسجد با مردم صحبت کردم و سوغاتی من از سفر شوروی، بخش مهمی از آن اخبار آذربایجان بودکه آورده بودم. آنجا حس و لمس کردم که مردم آذربایجان برای ما، مثل مردم ایران هستند و شما هم ما را از خودتان دیدید. روزهایی که برای آزادی مبارزه می‌کردید، از یادمان نمی‌رود.

معمولاً آذربایجانی‌ها کنار رود ارس (می‌آمدند و از این طرف هم ایرانی‌ها می‌آمدند. این قدر به هم نزدیک بودیم و سیم‌های خاردار مرزها بین دل‌ها فاصله نینداخته بود. بعد از آزادی و استقلال شما، من آمدم. این دفعه، دولت از شما بود و آقای حیدر علی‌اف بودند و محدودیت‌هایی که در سفر قبل داشتیم، این بار نداشتیم. برنامه‌های متنوعی بود. دلنشین‌ترین آن جلسه‌ای بود که با شما علما و دانشمندان دانشگاهی داشتیم و بنده با افتخار، عضویت افتخاری آکادمی علوم شما را پذیرفتم و هنوز هم به آن عضویت افتخار می‌کنم. یکی از نقاط همکاری مهم ما، دریای خزر است و آن را به یک دریاچه صلح و دوستی و نمونه تبدیل‌کنیم.» رجوع کنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانی‌های 1380»، دفتر نشر معارف انقلاب، 1402

[14] – ‌ متن نامه مقام معظم رهبری به این شرح است: «بسم الله الرحمن الرحیم، جناب حجت‌الاسلام آقای کروبی،‌ ریاست محترم مجلس شورای اسلامی، با توجه به اینکه مجلس شورای اسلامی به رأی قانونی در انتخاب حقوقدانان شورای نگهبان نرسیده است و با عنایت به شبهه قانون اساسی، مقتضی است مراسم تحلیف رییس‌جمهور تا هنگام فراهم شدن زمینه قانونی لازم به تأخیر اندازید تا این مراسم حائز اهمیت،‌ مورد شبهه قانونی قرار نگیرد. سید علی خامنه‌ای، 13/05/1380»

[15] – در بخشی از این مصاحبه آمده است: «شما روی منافقین [= سازمان مجاهدین خلق]، زیادکارکردید و خیلی پُررنگ شده است. منافقین، بخشی از نیروهای مزاحم انقلاب بودند. بحث‌هایی که اوایل انقلاب با ما داشتند، با حرف‌های امروز اینها در تناقض است. آن موقع می‌خواستند ارتش را منحل کنند و نیروهای مسلح درست کرده بودند و خودشان را صاحب این انقلاب می‌دانستند. شما اگر نشریات آن روز اینها را نگاه کنید، چند سوژه از آن بیرون می‌آورید که آن موقع اختلاف‌شان روی چه موضوعی بود. در همین فضا، آن موقع مشکل گروه‌های دیگر ناسیونالیستی مثل کردستان و خلق عرب را داشتیم. گروه سلطنت‌طلب‌ها هم اینجا نقش دارند و الان هم هستند. الان رضا پهلوی و تلویزیون‌هایش کم نشده است. آن‌ها فکر می‌کردند، روحانیت کاردانی بلد نیستند و روابط‌شان با خارج خوب نیست و امیدهایی هم داشتند. بخشی ماندند و بخشی رفتند. بحث‌های درونی آنها است و شما می‌توانید آنها Ã

Äرا زنده کنید. درون اینها را بشکافید که چه تصوری داشتند، چرا رفتند، چه چیزی بردند، آیا به عنوان کارشکنی، برنامه داشتند؟» رجوع کنید←کتاب «هاشمی رفسنجانی، مصاحبه‌های 1380»، دفتر نشر معارف انقلاب، 1402.

[16] – در بخشی از این مصاحبه آمده است: «اینکه فطرت و طبع را از هم جداکنیم، برای من قابل پذیرش نیست. تعبیر معروف آن، مدنی‌بالطبع است. طبع و فطرت، دو تعبیر از یک واقعیت است. هر دوی اینها در وجود انسان هست، وجود انسان به همین گونه آفریده شده است. استعدادهای مختلف، در طبیعت انسان وجود دارد و هرگوشه‌ای از آنها می‌تواند جوانه بزند، تحت شرایطی، با یک معلم خوب، با یک تفکر بموقع، یا یک برخورد مناسب، بخش‌های مختلفی از وجودش رشد کند. در وجود انسان استعداد خیر و شر است. اگر این خیر و شر را باز کنیم، از آن ده‌ها جوانه می‌زند و چند معبر باز می‌شود.» رجوع کنید←کتاب «هاشمی رفسنجانی، مصاحبه‌های 1380»، دفتر نشر معارف انقلاب، 1402.

[17] – نمایندگان مجلس ششم، علیرغم اینکه در ابتدا با وزارت نفت آقای بیژن نامدار زنگنه مخالفت کردند، در نهایت به تمامی اعضای کابینه پیشنهادی آقای خاتمی رأی اعتماد دادند. این رأی‌گیری در جلسه مورخ ۳۰ مرداد ۱۳۸۰ انجام شد. اسامی وزیران عبارت بودند از آقایان: مرتضی حاجی، وزیر آموزش و پرورش، احمد معتمدی، وزیر (Äارتباطات و فناوری اطلاعات، علی یونسی، وزیر اطلاعات، طهماسب مظاهری، وزیر اموراقتصادی و دارایی، کمال خرازی، وزیر امورخارجه، محمد شریعتمداری، وزیر بازرگانی، مسعود پزشکیان، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، علی صوفی، وزیر تعاون، محمود حجتی، وزیر جهادکشاورزی، محمداسماعیل شوشتری، وزیر دادگستری، علی شمخانی، وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، احمد خرم، وزیر راه و ترابری، محمدحسین شریف‌زادگان، وزیر رفاه و تأمین اجتماعی، اسحاق جهانگیری، وزیر صنایع و معادن، مصطفی معین، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، احمد مسجدجامعی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، صفدر حسینی، وزیر کار و اموراجتماعی، عبدالواحد موسوی‌لاری، وزیر کشور، علی عبدالعلی‌زاده، وزیر مسکن و شهرسازی، بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت، حبیب‌الله بیطرف، وزیر نیرو.

[18] – در بخشی از این سخنرانی آمده است: «بنده از زمان قدیم با طبس آشنا بودم و بعد از انقلاب با عشق و علاقه به خدمت شما آمدم و در دوران دفاع مقدس بچه‌های طبس، به عنوان نمونه‌های خوب نیروهای رزمنده شناخته می‌شدند. منضبط و بسیار جدی بودند. در همه دوران انقلاب هیچ‌وقت طبسی‌ها باری بر دوش انقلاب نبودند، بلکه همیشه یار و یاور انقلاب بودند. شما هم سهم بزرگی در انقلاب و هم استحقاق خدمت بیشتری را دارید؛ از جهتی منطقه کویری هستید. در یک منطقه بسیار وسیع از خاک کشور قرار دارید. طبس، مثل یک نگین‌سبز در یک فضای وسیع، خشک و کویری وجود دارد. وظیفه ملی ما این است که آن منطقه را حفاظت‌کنیم. در آنجا خداوند امکاناتی قرارداده که شما بتوانید، شهرتان را آباد کنید. امیدوار بودیم که از معدن زغال سنگ شما بهتر و بیشتر از این استفاده شود که متأسفانه دچار تأخیر شده است. در برنامه دوم، فکر می‌کردم از بخشی از زغال‌سنگ‌های آنجا یک نیروگاه بزرگ و خوب را برای طبس بسازیم.» رجوع کنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانی‌های 1380»، دفترنشر معارف انقلاب، 1402

[19] – آقای حسین مرعشی، ماجرای تلفن به مجلس را در مصاحبه‌ای چنین تعریف می‌کند: «حادثه‌ای اتفاق افتادکه بعد از آن، از شوخی توبه‌کردم! آن هم حادثه تلفن سیاسی به مجلس در زمان انتخاب حقوقدانان شورای نگهبان در مجلس ششم بود. در آن زمان اختلافی بین آیت‌الله شاهرودی، رییس وقت قوه قضاییه با نمایندگان مجلس ششم به وجود آمده بود. نمایندگان از لیست حقوقدانان معرفی‌شده از سوی آیت‌الله شاهرودی، فقط به یک نفر رأی دادند و بقیه رأی نیاوردند. برای همین ایشان لیست دومی را به مجلس فرستادند، اما وقتی نمایندگان آن را با لیست اول مقایسه کردند، از رأی ندادن به آن لیست اول پشیمان شدند! برای همین می‌گفتندکه آن لیست اول، همچنان معتبر است و مجلس می‌تواند از میان حقوقدانان معرفی‌شده در هر دو لیست، کسانی را برگزیند.

اما آقای شاهرودی می‌گفتند، چنین تفسیری درست نیست؛ البته حق هم با ایشان بود. این موضوع و اختلاف‌نظری که بین مجلس و قوه قضاییه پیش‌آمده بود، در جلسه غیرعلنی‌ای مطرح شد که یک‌باره نامه‌ای به دست آقای کروبی رییس مجلس رسید و ایشان گفتند که مسأله حل شد و آقای شاهرودی تفسیر مجلس را پذیرفتند. ازآنجا که من‌گاهی یادداشت‌هایی برای هیأت‌رئیسه می‌فرستادم وگاهی هم با آنها شوخی می‌کردم، همه نمایندگان فکرکردند که آن یادداشت هم کار من است و از هر طرف مجلس با داد و فریاد به آقای کروبی می‌گفتند که این یادداشت هم کار مرعشی است، مراقب باش! اما آقای کروبی گفت که پسرش حسین از دفترش [دفتر ریاست مجلس] این یادداشت را فرستاده و گفته که کسی با تلفن سیاسی زنگ زده و این پیغام آقای شاهرودی را داده است.

جلسه علنی که آغاز شد، این موضوع اعلام شد و موضوع رأی اعتماد به حقوقدانان شورای نگهبان در دستور قرارگرفت، اما آقای شاهرودی به موبایل آقای حدادعادل زنگ زد. او هم گوشی را داد به آقای کروبی و آقای شاهرودی گفت، من چنین حرفی نزدم! برای همین قبل از اعلام رأی مجلس، کار شمارش‌آرا متوقف شد! همه فکر می‌کردند که آن یادداشت کار من بوده! در حالی‌که کسی با تلفن سیاسی به حسین کروبی در مجلس زنگ زده و او را سرکار گذشته بود و او هم آن پیغام را به پدرش داده بود. اما سازمان بازرسی‌کل‌کشور یک ماه تمام، مرا بُرد و آورد و تمام تلفن‌های مرا کنترل کرد. من خیلی اذیت شدم و هربار که می‌پرسیدم، چرا اینقدر مرا می‌برید و می‌آورید، می‌گفتند همه می‌گویند، هیچ کس جز تو نمی‌تواند چنین کاری بکند! بالاخره معلوم نشد کار کی بود. هر وقت معلوم شود کِندی را کی کشته، این هم معلوم می‌شود! بعد از آن اتفاق، من دیگر شوخی‌کردن با دیگران را ترک کردم!»

[20] – در بخشی از این سخنرانی آمده است: «شاید بنده به عنوان مسئول جنگ، بیش از دیگران احساس ناراحتی می‌کردم؛ مثل کسی بودم که فرزندان خود را در شرایط ناگواری می‌بیند. البته مشکلات جانبازان و خانواده‌های شهدا یک طرف و ویرانی کشور یک طرف بود، ولی نبودن عده زیادی از فرزندان و مجاهدان و سرنوشت نامعلوم آنها و خبرهایی که از قساوت‌ها و بدرفتاری‌های زندانبان‌های عراقی می‌شنیدیم، رنج‌آور بود. مکاتبات صدام که شروع شد، برای ما فتح بود. خداوند این‌گونه جورکرد و احساس‌کردیم‌که راهی باز شده است. هرچه جلوتر می‌رفتیم، احساس می‌شد، عجله بعث عراق برای حل مسأله بیشتر از ماست و آنها اصرار دارند. مجموعه نامه‌ها، یک قطعه مهم تاریخ است. اسارت تلخ است، ولی به آثارش که نگاه می‌کنیم، مثل جنگ است؛ اگر مسیر درستی داشته باشد و در جهت انجام وظیفه میهنی انجام شود، آثار مثبت آن می‌تواند بیشتر باشد.» رجوع‌کنید← کتاب «هاشمی‌رفسنجانی، سخنرانی‌های 1380»، دفترنشر معارف انقلاب، 1402

[21] – آقای علی موحدی ساوجی (۱۳۲۲–۱۳۸۰) روحانی انقلابی و از علاقه‌مندان جدی نهضت امام‌خمینی بود. در دوران مبارزه، ساواک او را پنج بار دستگیرکرد و مدت‌ها تحت تعقیب، ممنوع‌المنبر و تبعید بود. پس از پیروزی انقلاب، به عنوان امام‌جمعه و حاکم‌شرع شهرستان ساوه، نماینده دوره اول تا سوم مجلس از ساوه و نیز دوره چهارم و پنجم، از سوی مردم تهران، خدمتگزاری کرد. پس از پایان مجلس پنجم نیز به عنوان عضو هیأت علمی دانشکده الهیات دانشگاه آزاد اسلامی تهران و نیز امام جماعت مسجد صاحب‌الامر به انجام وظیفه مشغول بود. او از فعال‌ترین افراد در مجلس برای اعلام‌نظر در مورد لوایح و طرح‌ها و با داشتن نظرات‌کارشناسی جدی، درمیان مجلسیان زبانزد بود. آقای علی موحدی ساوجی، از دوستان و همرزمان نزدیک آقای هاشمی رفسنجانی بود.

[22] – در بخشی از این سخنرانی آمده است: «در خیلی از کشورها، فساد طبیعی است وکسی‌کاری به آنها ندارد. در ایران این‌گونه نیست. ما به عنوان یک انقلاب اسلامی، دینی، فرهنگی و سیاسی آمدیم و کفرستیزی و استکبارستیزی و انحصارستیزی و عدالت اجتماعی را در صدر برنامه‌های خود قرار دادیم. طبیعی است که دشمن داشته باشیم. قدرت‌های دنیا دوست ما نیستند. دشمن ما هستند. آن‌هایی که دست‌شان از ایران کوتاه شد، مثل آمریکا و انگلیس و همه قدرت‌ها، با ما دشمن هستند. دشمن زیادی داریم. لذا برای ما برنامه‌ریزی کردند که جامعه ما را متفرق و متشتت کنند و نزاع ایجاد کنند و اعتماد را از بین ببرند و ارزش‌های انقلاب را زیر سؤال ببرند. می‌خواهند همه افتخارات نظام را زیر سؤال ببرند. توطئه کردند که همه افتخارات را به مردم معکوس بگویند. حرف‌های نامربوط را به قهرمانان ما زدند که دل مردم را خالی و سؤال درست کردند.» رجوع کنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانی‌های 1380»، دفترنشر معارف انقلاب، 1402

[23] – در بخشی از این مصاحبه آمده است: «غیر از عده معدودی که همیشه با انقلاب و خط امام دلخوشی نداشتند، بقیه مردم واقعاً پشتیبان جنگ بودند. شهید، جانباز، مفقود و اسیر می‌دادند. هر چه را که داشتند، برای جنگ می‌فرستادند. بعضاً که از شهرستان‌ها، برای کمک به جنگ می‌رفت، کاروان‌ها، صد کاروانی بود. البته در مقابل هزینه‌های دولت، خیلی نبود. ولی اهمیت آن، نشان از پشتیبان مردم بود. هیچ احساس خستگی نکردند، حتی آن روزی که امام قطعنامه را پذیرفتند، خیلی‌ها گریه کردند. آماده ادامه جنگ بودند. تشییع جنازه‌ها و استقبال از رزمندگان و غیره، اسناد بسیار باارزشی در تاریخ ماست. به نظرم همین روحیات مردم بود که دفاع را برای رزمندگان ما، مثل اقیانوس برای ماهی کرده بود. شرایط مساعدی برای جنگیدن و دفاع‌کردن بود.» رجوع کنید←کتاب «هاشمی رفسنجانی، مصاحبه‌های 1380»، دفتر نشر معارف انقلاب، 1402.»

[24] – رجوع کنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانی‌های 1380»، دفترنشر معارف انقلاب، 1402

منبع: کتاب خاطرات هاشمی در سال ۱۳۸۰؛ «افراط در اختلاف»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا